۷۸۲۰
بازدید
بازدید
سلام
با توجه به تداخل برنامه هاي سالن ايوان شمس، بچه هاي گروه اجرايي تلاش كردند كه كلاس ما لغو نشود لذا برنامه ما با تاخير شروع مي شود و قرار شده ساعت ۶ سالن در اختیار ما قرار گیرد و ما ان شاءالله فورا بعد از نماز مغرب شروع می كنيم.
ان شاء الله من قبل از اذان مغرب ميام اونجا و شما لطفا زودتر تشريف بياوريد و بنا را بر حضور در ساعت ۵ بگذارید؛ هم با دوستانتان حال و احوال می کنید هم حضورتان عامل مثبتی است برای خاتمه ی به موقع برنامه قبلی!
اما خاتمه كلاس ما همان ساعتي است كه توافق كرديم. يعني زمان كلاس كمتر از هفته هاي ديگر خواهد بود.
لطفا در جلسه فورا وارد بحث بشيم تا از زمان بیشترین استفاده را ببریم شروع با شنيدن پاسخ هاي شما به سوال آخر جلسه اول.
راهپيمايي ٢٢بهمن فراموش نشه
حتما در پایان کامنت خود؛ تاریخ و محل سکونت یا اقامت خود را بنویسید. مثلا: ۲۱بهمن90؛ تهران
1390/11/23 اشتراک مطلب
از اینکه کلاس لغو نمیشه خیلی خوشحالم
...21بهمن.تهران
دوستان گروه اجرایی، ممنون
21/بهمن
تهران
22 بهمن 90.تهران
خدا قوت حاج آقا
اميدوارم بحث زودتر شروع شه تا ساعت خاتمه كلاس هموني باشه كه توافق كرديم آخه جلسه قبل ديرتر تموم شد و من و دوستم مجبور شديم زودتر كلاس رو ترك كنيم و شرمنده شما شديم
22 بهمن .تهران
سلام؛
با توجه به صحبتهای دوستان خوب گروه اجرایی در جلسه قبل٫ فکر میکنم بنا بر این بود که در این جلسه کارتهای موقتمون رو همراه داشته باشیم تا کارتهای اصلی رو تحویل بگیریم،،،
یا حق
22 بهمن 90 ؛ تهران
به: سید امیرحسین صفی زاده
مهلت ثبت نام که تمام شده است ولی خلاصه جلسات-مثلا جلسه قبل-کامل نوشته شده است.
حاج آقای مرادی درجایی، اشاره به توصیف شهید مطهری از قول علامه طباطبایی(ره)داشتند:«هر چه مى گفتم هدر نمى رفت وقتى كه ایشان در جلسه درسم حاضر مى شدند مى دانستم هر چه بگویم هدر نمى رود و محفوظ است*.»نکاتی که اعضای کلاس مجردها از جلسه قبل نوشتند خودم را یاد این سخن علامه(ره)انداخت!
*:
http://www.tebyan.net/hawzah/scholars_clerics/remarkablescholars_clerics/2011/5/2/163764.html
23بهمن 1390؛تهران
ممنون که کلاس لغو نشد .با تشکر از گروه اجرایی.
23بهمن90.تهران
خوش به حال شما که توی کلاس بودین و استفاده کردین و خوش به حال ما که شما شادی هاتون رو با ما تقسیم می کنید.
استاد من توی ترافیک موندم و به کلاس نرسیدم! 2 ساعت تفاوت زمان خیلی رو ترافیک تاثیر داشت، ولی تجربه شد برام:دی
التماس دعا
23 بهمن 90، تهران
نماز شام غريبان چو گريه آغازم
به مويههای غريبانه قصه پردازم
به ياد يار و ديار آن چنان بگريم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از ديار حبيبم نه از بلاد غريب
مهيمنا به رفيقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفيق ره تا من
به کوی ميکده ديگر علم برافرازم
خرد ز پيری من کی حساب برگيرد
که باز با صنمی طفل عشق میبازم
بجز صبا و شمالم نمیشناسد کس
عزيز من که بجز باد نيست دمسازم
هوای منزل يار آب زندگانی ماست
صبا بيار نسيمی ز خاک شيرازم
سرشکم آمد و عيبم بگفت روی به روی
شکايت از که کنم خانگيست غمازم
ز چنگ زهره شنيدم که صبحدم میگفت
غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم
23 بهمن 1390؛تهران
برخی نکاتی که در کلاس دیروز مطرح شدند:
1- آیا آن تلقی که از خودمان داریم مثلا مهربانی را چک کرده ایم یا نه؟(انشاءالله چگونگی این چک کردن را هم از استاد بپرسیم و یاد بگیریم)
2- در باب شناخت از خودمان جزئیات مهم را نمی دانیم و یا تصور می کنیم که طرف مقابل به صورت پیش فرض این مسائل را قبول دارد مثلا همان مثال آرایش و حجاب
3- موقعیت هایی که از آنها می ترسیم را شناسایی کنیم تا بتوانیم به درستی و به خوبی آن را مدیریت کنیم مثال همان بحث ندانستن زبان آلمانی و مشکلاتی که در اثر تظاهر به دانستن آن برای ما بوجود می آید
4- باید توانایی بیان احساسات و درونیات خود را داشته باشیم
5- ریزش رحمت الهی و سیلاب آن بر سر ما انسانها آنچنان عظیم و محیرالعقول است که فقط انسانهایی که با اصرار به باطل و تلاش در جهت آن گام بر می دارند صرفا به جهنم می روند
24 بهمن 90، تهران
6- در برخورد با کلاس و زمانی که برای ما اختصاص پیدا کرده کمی منصف و قدردان باشیم و به عهدی که در ابتدای کلاس بسته ایم پایبند شویم
7- یکی از مشکلاتی که داریم این است که نمی دانیم چه چیزی را در زندگی می خواهیم و این ناشی از عدم شناخت دقیق ما از خویش است(انشاء الله در مورد این که چیزی که می خواهیم بشویم واقعی است یا نه هم صحبت کنیم!)
24بهمن 90، تهران
سلام حاج آقا
ممكنه لطفا بفرماييد كه چگونه مي توانيم به پرنده هايي كه غذا نداشتند كمك كنيم
با تشكر
24 بهمن 90 تهران
در مورد سوال جلسه ی پیش من و دوستام وشاید همه ی بچه ها فکر کرده بودیم ولی نمی دونستیم چه جوری بیان کنیم.حداقل این رو در مورد خودم و دوستام مطمئنم.مرسی از صبوری شما.
24بهمن90.تهران
صفاتی که به خودمان نسبت می دهیم را باید در موقعیت ها و پیش آمدها بسنجیم.
...
25بهمن ماه1390؛تهران
حاج اقا به خاطر وقتی که برایمان میگذارید و برای تمام محبت هایتان ممنون.
نکاتی از کلاس:
1-در باره لزوم شناخت خود قبل از ازدواج این مسائل مطرح شد:
**در جلسه خواستگاری دو جوان سعی در شناخت طرف مقابل دارند غافل از اینکه هنوز خودشان را خوب نمیشناسند.
**شناخت خود یعنی:بدانم که من از چه چیزی خوشم میاید از چه چیزی بدم میاید.
از چه چیزی ناامید میشوم.[و چرا]
اگه تو جمع با من این رفتار رو بکنند خوشم میاد /بدم میاد یا اینکه حالم گرفته میشه.
مثلا وقتی دورم شلوغه کلافه میشم یا تو خلوت؟
علاقمندیهامو بشناسم
و...
اینها یعنی شناخت.
2-[b]ما زود فریب [اظهاراتِ] خودمان را میخوریم[/b] مثلا:اگر من چندین بار بگویم مسائل مالی اصلا برایم مهم نیست و من ادم مالی نیستم اونوقت در تعریف خودم هم عادت میکنم که همینو بگم.[و یک تلقی نادرست از خودم پیدا می کنم]
3-...
4-[b]روایت داریم که ادم باید یک دل داشته باشد یک زبان داشته باشد[/b] حاج اقا فرمودند که اقای مجتهدی این شعر رو زیاد میخوندند.
[b]ای یک دله و صد دله دل یک دله کن[/b]
5-زن و شوهر باید انتظاراتشان را به هم درست بگویند.مثلا:بگو من چایی کم رنگ دوست دارم.در مورد چیزی که دوست دارند با هم حرف بزنند. نه اینکه مثلا مرد به همسرش بگوید این چه چایی که اوردی ...
6-خداوند در چند جا گفته است که خواسته هایتان را از من بخواهید.درست است که او نگفته های ما را هم میداند اما دوست دارد که خواسته هایمان را در دعا از او بخواهیم.خصوصا بعد از نماز صبح و هنگام سحر برای هم دعا کنیم
7-[b]حدیث [/b]اگر مردم بر محبت علی ابن ابیطالب مجتمع میشدند خدا اتش را خلق نمیکرد.
8-[b]حق الناس مهم تر از حق الله نیست.[/b]
9-زندگی رو همین رفتارهای ما با هم مثل تعهداتمون و قول و قرارهایی که به هم میدیم میسازه.
10-نور در کلام اهل بیت و قران و دعاست.[b]قدر ادعیه قرانی را بدانید[b] و بخوانید[/مثل دعای ربنا...b]
11-برای بخشندگی خداوند اصلا نمیتوان نهایتی تصور کرد.
...
25 بهمن 1390
25 بهمن 90
استاد من این را از شما یاد گرفتم که از خود شناسی انسان به هدفهای عالی میرسد.حتی در مرحله انتخاب همسر هم بدین گونه است.
1-چقدر خودت را میشناسی[از بعد معنوی]
2-مرجع تقلید داری؟
3-اعتقادات را از کجا میشناسی؟
4-رابطه ات با معنویات چگونه است؟ و...
25بهمن 1390.تهران
سلام،
سوال در رابطه با بیان درونیات!! عطف به نقل قول حاج اقا از حاج آقا مجتهدی که زیاد تاکید داشتند که:[b] ای یک دله! صد دله دل یک دله کن.. [/b]
خیلی از مواقع یکرنگ کردن زبان و دل کار خیلی خیلی سختی است. حتی تا قبل از فرمایش استاد شک داشتم که آدم همیشه باید این کار را بکند یا نه.
مثلاً چیزی در دل آدم۱ است که که اگر به آدم۲ بگوید، ادم۲ ناراحت میشود و از طرفی هم آدم۱ بلد نیست حقیقتاً گذشت کند و فقط ظاهرش را به زور حفظ میکند تا آدم۲ ناراحت نشود. در این مواقع آیا بهتر این است که آدم۱ حرفش را روراست بزند و دلخوریاش را بگوید یا یاد بگیرد گذشت کند؟ یا به فیلم بازی کردن ادامه بدهد؟!!
اساساً دل دیگران را شکستن نزد خدا مذمومتر است یا دل و زبان را یکی نکردن؟!؟!
-----
هدفم این بود که اگر استاد اجازه بفرمایند از همین فرصت و نعمت سایت بهره بگیریم و بحث کنیم.
۲۵بهمن، تهران
سلام،
چیزی که میخواهیم بشویم واقعی است یا نه؟
از کلام خدا که میفرماید:[b] لکم فی رسول الله اسوه حسنه[/b]. میفهمم قله را باید بلند در نظر گرفت. خیلی بلند!
از طرفی، هم تجربه کردهام و هم زیاد شنیدهام که ایدهالگرایی و انتظار زیادی داشتن از خود و زندگی، به آدم ضربه میزند.
چطور میتوان اینها را با هم جمع کرد؟
آیا ضربه خوردن-ِ ناشی از ایدهالگرایی، به خاطر نتیجهگرا بودن بجای تکلیفگرا بودن نیست؟
۲۵بهمن۹۰، تهران
از کلاس خیلی خوبتون و از صرف وقت پر بهاتون برای این کلاس بسیا متشکرم
هیج وقت در جلسات خواستگاری پیش نیومده بود که بخوام خودم رو با این سبک معرفی کنم، همیشه با چندین پرسش و نظردادن و ..... معرفی صورت گرفته.
میدونم چه آدمی هستم و چه روحیه ای دارم و میدونم چه خصوصیاتی در طرف مقابل برام مهمه اما بیان کردن صریحش برای فردی که شناخت خیلی کمی از من داره و با ادبیات من آشنا نیست، واقعا سخته.
دوست داشتم سرکلاس بیام پایه میکروفن و حرف بزنم و شما گفتار من رو نقد و اصلاح کنید، اما توی کلاسی که آقایون هم نشستن ، بیان این دست جملات واقعا سخته (اون احساس امن بودن محیط رو نداشتم).
ایکاش اجازه میدادید که جملات خودمون رو بنویسیم و یکی دیگه از بچه ها اون رو بخونه، می دونم حالت گفتار و زبان بدن خیلی از جملاتمون گویا تره؛ اما اینجوری آدم احساس نا امنی و سوژه بودن رو نداره.
انشالله همیشه سربلند و موفق باشید، باز هم از کلاس پر بارتون ممنون
25 بهمن 90 - تهران
استاد وقتی شما درمورد انتخاب حرف میزنید و در مورد اینکه ما چی می خوایم و چطور باید انتخاب خوبی داشته باشیم به این فکر میکنم برای خیلی از ما دخترها واقعا مواردی وجود نداره که بخوایم از بینشون انتخاب کنیم. من 25 سالمه و تو چهار سال اخیر تنها دو خواستگار داشتم! در حالی که از لحاظ ظاهر و خانواده در حد معمول و یا شاید هم خوب هستم حالا من چطور میتونم خواستگار بعدی که برام میاد رو رد کنم در حالی که شاید خیلی از چیزهایی که من می خوام رو نداشته باشه یا حتی خیلی چیزهایی که لازمه ی یک آدم هست رو نداشته باشه. من چطور نگران این نباشم که آیا بعد از این دوباره خواستگاری خواهم داشت و اگر بله چند سال دیگه؟ آیا نفر بعدی شرایط بهتری خواهد داشت؟
کلاس های شما رو دوست دارم ولی احساس میکنم مسائلی که در رابطه با انتخاب و ازدواج مطرح میشه اصلا به درد من و امثال من نمی خوره و حتی گاهی این صحبت ها آزارم میده و افسرده میشم!
ازتون خواهش میکنم جلسه ی آینده با امثال من هم صحبت کنید که ما هم جزو مجردها هستیم و یکی از مشکلات جدیمون همینه!
و من الله توفیق
من در مورد خودم و تعریف از خود فکر کرده بودم.ولی به دلیل گستردگی ابعاد خیلی از چیزهایی که مثال زدید اصلا به ذهنم هم نرسیده بود که در موردشون فکر کنم.خیلی خوبه که به اونها اشاره میکنید.من بیشتر در مورد چیزهایی که بیشتر باهاشون مشکل دارم فکررده بودم و راه حل هایی در مورد اونها.
26 بهمن90-تهران
حاج آقا حقیقتا از شما ممنونم، کلاس فراتر از تصورم مفیده
و از دوستان عزیزم خواهش می کنم همه با هم تلاش کنیم
1- بیشتر به درس توجه کنیم.
2- مشارکتمون فعال و مفید باشه.
3- قبل از شروع کلاس از همهمه بپرهیزیم و به نظم کمک کنیم.
باز هم ممنون
26بهمن90/ تهران
ابتدا باید خودمون رو درست بشناسیم:
برای این کار باید فریب ادعاهامون رو نخوریم . بلکه روی احساسات و افکارمون در موقعیت ها و شریطی که برامون پیش میاد دقیق بشیم( مثلا: اگه در یک جمع به ما توهین بشه دقیقا چه احساس و عکس العملی داریم)
بعد :بتونیم آنچه را از خودمون فهمیدیم صریح و روشن و دقیق بیان کنیم . چون بیان ناقص منجر به برداشت اشتباه شنونده میشه.
سوال:1-وقتی روی ویژگی های منفی متمرکز میشم اعتماد به نفسم پایین میاد و اذیت میشم چون نمیدونم باهاشون چی کار کنم .
2- بیشتر ویزگی های منفی رو میبینم تا مثبت!
3- بیان صحیح آنچه که هستم خیلی مشکله چون پیدا کردن واژه ها و جملاتی که دقیقا همون رو بیان کنند که من احساس می کنم سخته!
تهران - 25 بهمن
به نظرم باید در مورد این سوال که[u] چرا میخوایم ازدواج کنیم ؟[/u] بیشتر فک کنیم.
ازدواج نکردن بهتره یا ازدواجی که از سر اجباره(با این توجیه معروف: که دیگه بهتر از این پیدا نمیشه)
استاد لطفا مبحثی رو هم اختصاص بدین به این موضوع که اگر دیر ازدواج کنیم یا اصلا ازدواج نکنیم چه جور باید باهاش کنار بیایم.
البته این پیام نشان دهنده ناامیدی نیست صرفا افکاری که گاهی وقت ها در ذهن برخی از ما دختر ها پیدا میشه.
تهران-26 بهمن(تاریخ قبلی اشتباه وارد کردم)
- تو زندگی [b]بازی[/b] درنیاریم ، توی قالب خودمون باشیم ...به همه بگیم چه کاره ایم ، تا هی مجبور نشیم نقش بازی کنیم!!
27 بهمن1390/ پایتخت
- من چقدر خدا رو میشناسم ؟
- حس من نسبت به نماز خوندن چیه ؟
- اگه شیعه هستم ، شیعه ی اخباری ام یا اصولی ؟
- رابطه ام با مرجع تقلیدم چه جوریه ؟
- اصلا من چه [b]هویتی [/b] دارم ؟؟!!
(واقعا جای فکر دارند)
27 بهمن 90/ پایتخت
كلاس يك مشكلي داره كه خانم «مطهره» اشاره كردن: «اينجا هركس حرف بزنه سريع قضاوت ميشه و انگشتنما...»
به همين دليل، اكثريت ترجيح ميدن تو كلاس صريح حرف نزنن و تو يه لاك امن بمونن.
و اين مثل كسي ميمونه كه بره پيش دكتر اما از ترس تشخيص بيماري، دردش را نگه و مداركش را نشون نده.
(27بهمن90-تهران)
خواستم من هم جوابی در سوال حاج آقا که از اون خانم پرسیدن بدم.
سوالشون: کدوم قسمت نماز رو بیشتر از همه دوست داری؟
" من سجده رو خیلی دوست دارم ، از اینکه پروردگارم امکانی رو برام فراهم کرده که با او تنها باشم و در برابر فقط او که همه چیز در تسلطش است به خاک بیافتم ، واشک شوق یا درد بریزم و با او دردودل کنم ، او که شنواتر از هر شنوایی ست ، احساس غرور و حمایت شدیدی می کنم .
الهی که این نعمت رو از دست ندیم.
27بهمن90-کرج
فضاي سايت وحال وهواي كامنتها رو كه ميبينم
... واقعا نظرات فوق العاده است
خوب بيايد واين حرفها. رو توي كلاس بزنيد مطمئن باشيد خيلي كمك ميكنه
نظرات سركار خانم arezoo, نصيبه صاد. عالي
در موردنظر خانم همسايه عرض ميكنم درست ميفرمائيد و ما هم درك ميكنيم ولي ما خودمون در ايجاد يك فضاي امن خيلي مي تونيم موثر باشيم
به خواهرها وبرادراتون اعتماد كنيد
يا علي. تهران1390.11.27
+++ وقتي يكي از فرامين خدا (مثل حجاب) را رعايت نميكنيم در خداشناسي ما احساس ناامني ايجاد ميشود، اين ناامني در درازمدت ما را خسته ميكند بنابراين سريعاً خود را از اين ناامني خارج كنيم.
+++ هروقت مي خواهيم در مورد خدا صحبت كنيم اما يك مقاومتي در درونمان هست از آن رد نشويم و درستش كنيم.
+++ امام حسين (ع) ميفرمايند: «المعروف بقدر المعرفة: میزان نیکی کردن به هرکس متناسب است با میزان شناخت و معرفت او ؛ هرچه با معرفت تر باشد باید به او بیشتر خوبی کرد(کمک و انفاق و تعلیم و ...)»
+++ (در مورد قنوت و دعا): خدا نامه نانوشته را ميخواند اما دوست دارد که به عرض حال و عرض حاجت کنیم امر کرده دعا کنیم.
«ادعوني استجب لكم»
+++ هر دعایی خوب است اما «نور» در دعاهاي قرآني و كلام اهل بيت است.
+++ كلمه «وهاب» در آيه «انك انت الوهاب» صيغه مبالغه است يعني [b]«سونامي بخشايش الهي»[/b]
+++ افرادي كه خودشان را ميشناسند كمتر اذيت ميشوند و كمتر درگير ميشوند.
+++ ما نميتوانيم ذهنيت و برداشت مردم را عوض كنيم پس حرفمان را واضح بزنيم و خودمان را روشن معرفي كنيم.
(27بهمن90،تهران)
يه خواهش از حاج آقا و گروه اجرايي از طرف خودم و پسرها :
لطفا دو رديف اول را به پسرها اختصاص بدين(فقط دو رديف اول را)
درسته كه ما خاكي هستيم ولي دو رديف در مقابل اين سالن چشم گاوه.
با تشكر فراوان
28/11/90
می خواستم ببینم امکانش هست ما به عنوان تازه وارد در کلاس مجردها شرکت کنیم
نمی دونم چقدر دیره که این سوال رو بپرسم!
خدا قوت
من نمی دونم شما چند سالته ولی وقتی سن آدم بالاتر میره نگرانی هاش هم بیشتر میشه. نگاه دیگران تغییر میکنه حتی نگاه نزدیکان! و تحمل نگاه ها و حرف هاشون خیلی دشوار میشه . هرچه سنت بالاتر میره احساس تنهایی بیشتری میکنی و خودداری از گناه برات سخت تر میشه. قطعا هرکس دوست داره بهترین همسر رو داشته باشه و از زندگیش لذت ببره ولی وقتی میبینی که هرچه سنت بالاتر بره شانس ازدواجت پایین تر میاد و وقتی فکر تحمل تنهایی آینده برات میشه یه عذاب باید چکار کرد؟(این سوال رو من از استاد دارم که چطور با این بحران کنار بیایم؟)
90/11/29
برای خانم arezoo
سن من از شما بیشتره و مطالبی که میگید رو درک مینم، اما بهتره به چند مورد بیشتر توجه کنید:
1. نگاه اطرافیان در این مورد وقتی آدم رو عذاب میده که یه جورایی مثل اون ها فکر کنید.
(نداشتن همسر بسیار بهتر از دااشتن همسری آزاردهنده است )
2.تعداد خواستگار ها دلیلی برای انتخاب درست یا غلط نیست، چگونگی انتخاب و تفکر آدم ، درست یا غلط بودن انتخاب رو تعیین می کنه.
3.شما تا به حال چند بار سرکلاس به موقع و مرتبط با موضوع صحبت کردین که بعدش استاد بحث شما رو نادیده گرفته؟؟
من حتی یک جلسه غیبت هم نداشتم اما هیچ وقت ندیدم استاد حرف قابل ملاحظه ای رو نادیده گرفته باشن (حتی بحث های خوب ولی نا مرتبط هم سر کلاس ادامه پیدا میکنه)
اگر شما تا بحال برای صحبت کردن ، ریسک نکردین،لطفا از پیش قضاوت نکنید و اگر یک یا چند تجربه ی نا موفق داشتید ، لطفا یک بار دیگه بهتر تلاش کنید، تا نتیجه ی بهتری بگیرید.
29 بهمن 90 تهران
مطمئن باشید من هم به اندازه ی شما برای آقای مرادی احترام قائل هستم.
موفق باشی دوست عزیز
29/11/90 تهران
برای خانم arezoo
دوست عزیز در مورد اینکه استاد توانایی دفاع از خودشون رو دارن شکی نیست، اما توجه داشته باشید که ایشون در کامنت ها جواب نمی دن و فقط منتشر میکنن. اینجا یه جورایی فضای کلاسمون رو توصیف میکنه(لزوما مراجعین این صفحه همگی از بچه های کلاس نیستن.)
در مورد اینکه برای استاد احترام قائل هستید هم شکی ندارم، مطمئنم تمام بچه هایی که سر کلاسمون میان برای استادمون احترام قائل هستن.
شما نوشنید، ممکنه حرفتون رو قطع کنن، پس شما پای میکروفن نمی رید. اینطور به نظر میرسه که شما قبل از اینکه حرفتون رو سر کلاس بگید اون رو مردود می دونید و حدس میزنید که اجازه ی ادادمه دادن مطلب رو بهتون ندن و من مطمئن هستم که اگر مطلبتون رو خوب شروع کنید، محاله که منقطع بمونه.(منظورم از خوب، بیان جان کلام در کمترین جملات ممکنه است همون تیتروار صحبت کردن)
شما جلسه ی آخر دوره ی پیش سر کلاس بودین؟؟؟
[b]ایکاش هر کدوم از ما که نقدی به کلاس داره، سر کلاس اون رو بگه.[/b]
29 بهمن 90 تهران
سلام Dash Rezaی عزیز؛
[b]الحمدلله[/b] به لطف حضور پر شور و پر تعداد همکلاسیهای خوبمون در کلاس مجردها، شرایط طوریه که اگر بنا باشه تعداد بیشتری از آقایون روی صندلیها بشینن، برخی از خواهران بزرگوارمون مجبور میشن روی زمین بشینن یا سر پا بایستن. فکر نمیکنم چنین چیزی مطابق خواستهی شما باشه. این نه در شأن خانمهاست و نه مطابق با غیرت آقایون کلاس مجردها.
آقایون کلاس باید تو این زمینه کمی بردباری و تحمل بیشتری داشته باشن و اجازه ندن که چادر همکلاسی هاشون به خاطر نشستن روی زمین خاکی بشه و حرمت لباس حضرت فاطمهی صدیقه (سلام الله علیها) شکسته بشه...
سربلند باشی برادر خوبم.
من هم تقریبا همسن شما هستم آرزو جان.
ازدواج نکردن مشکلاتی که گفتین رو پیش میاره . منم مثل شما باهاش مواجهم.
این نگرانی هم وجود داره که هیچ وقت شخصی که مناسب ازدواج باشه پیدا نشه(حتما گاهی وقتا بهش فکر کردیم. هممون). در این صورت به نظر من ازدواج نکردن با همه مشکلاتش بهتره. چرا که ازدواج اینچنینی بعد از چند سال اول،مشکلاتی بسیار بیشتر رو خواهدداشت. مخصوصا برای بچه هایی که در چنین خانواده هایی زندگی می کنن وهر روز باید شاهد دعواها و در گیری ها باشن خیلی سخته.
90/11/29.تهران
اجازه میخوام تا کلاس فردا این بحث رو ادامه ندیم تا اگر استاد قابل دونستن و درباره اش صحبت کردن با دیدگاهی جدید و با درسی که خواهیم گرفت راجع به این مسائل حرف بزنیم.
سمانه خانم من از شاگردهای جدید هستم و تنها دو جلسه افتخار حضور در این کلاس نصیبم شده. اما جلسه ی پیش یاد گرفتم دیگران رو قضاوت نکنم.
30/11/90 تهران
مهردگران را ز دل خود یله کن
یک صبح به اخلاص بیابردرما
گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن
=================================
خیلی تو نت گشتم ولی آخرهم نفهمیدم این شعر از کیه!
6اسپند1390خورشیدی،طهران
ببخشید من زیاد با سایت شما آشنا نیستم
میخواستم سوال کنم برای شرکت در کلاسهایی که برای مجردها برگزار میکنید باید چی کار کنم؟
صدقه مبلغ 870.000 تومان اختصاص یافته به موسسه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان "محک".
عضو گروه اجرایی کلاس مجردها
22 ساله، دانشجوی کارشناسی مدیریت دولتی، 7 اسفند 90؛ شمیران