کلاس مجردها را امروزه خیلی ها می شناسند اما برخی هم تصوری نادرست بر مبنای اسم کلاس، از آن دارند؛ به این معنا که تصور میکنند: «مجردهای آماده ی ازدواج یا به قول قدیمیها جوانان دمِ بخت، با هر سن و سالی در کلاس مجردها شرکت میکنند تا همسر پیدا کنند!» خب این تصور غلط است و با واقعیتِ کلاس مجردها تفاوت بسیاری دارد. پس به ورودی های جدید دانشگاه توصیه می کنم این فرصت را دریابند؛ به تعبیری کلاس مجردها یک تریبون آزاد یا کرسی آزاد اندیشی است و یک مجال برای شنیدن و تأمل کردن است و فرصتی برای رشد و تربیت اجتماعی با نگاه دینی و فرهنگی است و ...
سلام و عرض ادب درمورد برنامه آینه خانه 16 اردیبهشت و قسمتی که گفتین با همه مردم مهربان باشین به همه لطف کنین و... مدت 9 ساله که از یه فرهنگ نیمه جنوبی کشور و به اصطلاح فرهنگ خونگرم و مهربان و غغریب نواز و... در یک شهر مذهبی... ساکن هستم اوایل ورودمون به مجتمع مسکونی که ساکن شده بودیم در ورود به آسانسور سلام میکردیم لبخندمیزدیم برای همسایه ها سوغاتی کاسه همسایه ای نذری می بردیم و اینجور کارها درمقابل گاهی فقط یه سلام سرد میشنیدیم یا تعجبی که در برابر لبخند ما نشون داده میشد یا اگه سوالی درمورد مسیر یا خرید یا... داشتیم خیلی خلاصه و کلی و کوتاه و متفاوت ازونچه ما درمقابل غریبه ها انجام میدادیم روبرو میشدیم یا پشت در بسته شده ی واحد همسایه بدون رعایت رسم گفتن بفرمایید یا حتی یک برخورد گرم منتظر پس گرفتن ظرفمون میشدیم مدتی شاید دو سال اول همینجور روابط یک طرفه بدون روی گشاده ای برای آشنایی یا هم صحبتی بیشتر و همسایه خوب شدن ادامه پیداکرد
فهمیدم کلا اینجورین که خب بابت فلان چیز تو به سور بده. ما رو دعوت کن بیایم پیشت. داری میری تو واسه مام اینو بگیر. ازون سوغاتیا کی میری واسه ما بیاری و... یک بار نشد بگن ما داریم میریم فلان کتابو بگیریم میخای پول بده واسه تو هم بگیریم و....... در سال نهم من اول عیدو به کسی تبریک نگفتم و اسمس های تبریک خیلی کمی دریافت کردم در رانندگی تصمیم گرفتم چند باری بر خلاف عادت همیشه که به کسی که میخواست دور بزنه یا رد شه راه میدادم و البته با اعتراض همراه با بوق و بعضا ناسزا مواجه میشدم، خواستم چندبار برای امتحان من راه ندم و متاسفانه در آینه دیدم که کس دیگری هم به اون شخص راه نداد و...
درمورد برنامه آینه خانه 16 اردیبهشت و قسمتی که گفتین با همه مردم مهربان باشین به همه لطف کنین و...
مدت 9 ساله که از یه فرهنگ نیمه جنوبی کشور و به اصطلاح فرهنگ خونگرم و مهربان و غغریب نواز و... در یک شهر مذهبی... ساکن هستم
اوایل ورودمون به مجتمع مسکونی که ساکن شده بودیم در ورود به آسانسور سلام میکردیم لبخندمیزدیم برای همسایه ها سوغاتی کاسه همسایه ای نذری می بردیم و اینجور کارها
درمقابل گاهی فقط یه سلام سرد میشنیدیم یا تعجبی که در برابر لبخند ما نشون داده میشد یا اگه سوالی درمورد مسیر یا خرید یا... داشتیم خیلی خلاصه و کلی و کوتاه و متفاوت ازونچه ما درمقابل غریبه ها انجام میدادیم روبرو میشدیم یا پشت در بسته شده ی واحد همسایه بدون رعایت رسم گفتن بفرمایید یا حتی یک برخورد گرم منتظر پس گرفتن ظرفمون میشدیم
مدتی شاید دو سال اول همینجور روابط یک طرفه بدون روی گشاده ای برای آشنایی یا هم صحبتی بیشتر و همسایه خوب شدن ادامه پیداکرد
...
و.......
در سال نهم من اول عیدو به کسی تبریک نگفتم و اسمس های تبریک خیلی کمی دریافت کردم
در رانندگی تصمیم گرفتم چند باری بر خلاف عادت همیشه که به کسی که میخواست دور بزنه یا رد شه راه میدادم و البته با اعتراض همراه با بوق و بعضا ناسزا مواجه میشدم، خواستم چندبار برای امتحان من راه ندم و متاسفانه در آینه دیدم که کس دیگری هم به اون شخص راه نداد
و...