۶۳۷۳
بازدید
بازدید
جهت دیدار با دانش آموزان و کادر آموزشی دبیرستان پاسداران عفاف شهرستان بروجن و خانواده های دغدار عزیزانمان که در حادثه واژگونی اتوبوس راهیان نور مرحوم شدند؛ساعت ۱۰ صبح
و سخنرانی عمومی در فرهنگسرا در جمع این عزیزان هیئتی های بروجن؛ بعداز ظهر
برای تسلای قلب همه این عزیزان دعا بفرمایید.
چهارشنبه ۱۳۹۱/۸/۲۴ دبیرستان پاسداران عفاف، فرهنگسرای بروجن اشتراک مطلب
خدا رحمتشون کنه
حاج آقا خیلی دوست دارم بدونم به این خانواده های داغدار چطوری تسلی میدین
خدا صبر بده
سلام ما رو به دوستان هم استانی برسونین!
براشون صبر رو از خدا میخوام!
25 ساله، دانشجوی ارشد، تهران
گزارش سایت الف از دیدار دانش آموزان داغدیده بروجنی با شهاب مرادی+تصاویر
http://alef.ir/vdchivnzx23nqqd.tft2.html?170723
به پیشنهاد حاج آقا اوایل جلسه دانش آموزان درددل خودشان را بیان نمودند، از هم کلاسی ها، ناظم و مدیر مرحوم شان یاد کردند؛ بچه ها، کادر مدارس و مهمانان اشک می ریزند، بغض گلوی استاد را می گیرد و برای لحظاتی سکوت می کنند.
استاد عزیز نکات نابی را اشاره می کنند و همه آرام تر می شویم، مسأله را از دیدگاه منطقی-معرفتی بررسی می کنند.
مقداری مزاح می کنند و بچه ها از ته دل می خندند. دوباره بحث جدی می شود و بالاخره پس از حدود یک ساعت و نیم از شروع مراسم، علی رغم اصرار دانش آموزان برنامه اصلی به پایان می رسد.
دانش آموزان در حیاط مدرسه دور ایشان حلقه زده اند، دفترهایشان را آورده اند تا برایشان یادگاری بنویسند.
با خواهش مسئولین مدرسه بچه ها به کلاس های درس باز می گردند. آسمان آبی است و پرچم جمهوری اسلامی ایران در اهتزاز.
23 ساله، دانشجوی کارشناسی مدیریت دولتی، 26 آبان 91؛ شمیران/ همسفر بروجن
گزارش خبر رو خوندم (همراه با عکس). واقعا خوب و تاثیرگذار بود. این بچه ها و خانواده های بروجنی بیشتر از هر چیزی به همچین همدلی هایی نیاز دارن. خدا خیرتون بده.
تهران.ارشد مشاوره.27آبان 91. 25ساله
با تشکر فراوان از آقای زرافشان.
خییییلی سفرنامه قشنگی بود.
کارشناس ارشد شهرسازی, 25 ساله از اسلامشهر.
شادي روحشان صلوات
خدارو شکر که انسانهایی مثل شما رو به ما بخشیده..کاش از جزئیات صحبت هاتون هم با خبر میشدیم..
23 ساله/ کلاس مجردها/دانشجوی مهندسی صنایع/13 آذرماه91
گذری میکردم از کوچه پس کوچه های وب رسیدم به این پست.
یادم افتاد به پارسال که اومدید و
خلاصه خاطره ها زنده شد.
چقدر گریه کردیم و گاهی خندیدیم...
یادش به خیر...