بازدید
لا به لای اخبار امروز سایت ها، چشمم به این تصویر افتاد. دقت کردم .
اشکم را پاک کردم و دوباره نگاه کردم. تصویر واضح بود ظاهرا همان جوان ترسناکِ قمه به دستِ خشنِ روزهای اول آذر بود که ترسیده و نیاز به پناه دارد! و آغوش مرد نقابدارِ جوان، که اتفاقا هم او مجری اعدام است، تنها پناهِ اوست. اما چقدر حمایتگر و مهربان.
مرد نقابدار نمی تواند -و نباید- از اجرای حکم جلوگیری کند، اما می تواند برای لحظه ای به او دلداری و دلگرمی بدهد، دست مهربانش را روی شانه او گذاشته و گویی زیر لب آرام با او سخن می گوید؛ کوتاه اما آرام بخش. این را از چهره اش می توان حدس زد.
شاید می گوید آرام باش نترس و یا مثلا به خدا پناه ببر و ... نمی دانم خلاصه هر حرفی که کمی او را آرام کند.
شاید برخی مواقع برای حل مشکل مادی یا معنوی دیگران، کاری از دست ما بر نیاید اما می توانیم بی تفاوت نباشیم. می توانیم کمی همدردی کنیم. می توانیم برای برادری -حتی فقط برای لحظه ای- پناهگاهی عاطفی باشیم. شانه ای برای چند قطره اشک یا گوشی برای شنیدن غصه های یک مادر. بله مهم است بدانیم و فراموش نکنیم «حتی وقتی برای حل مشکل دیگران، هیچ اقدام موثری نمی توانیم انجام دهیم، سنگ صبور بشیم» و این خودش بسیار موثر و حیاتی است.
باور کنید اگر فقط کمی مهربان تر نگاه کنیم و با حوصله تر، خیلی از مجرم ها مجرم نمی شوند. شکی نیست که جامعه به وجود "قضات شجاع و عادل" نیازمند است و همیشه "اقتدار و سرعت عمل" پلیس و دستگاه قضاء ضامن سلامت و امنیت آن است، اما پیش از آن و بیش از آن جامعه، به مهربانی فراگیر و عمومی بین توده مردم نیاز دارد. بلای جان جامعه بی تفاوتی است.
ای کاش هیچ وقت ما ایرانی های مهربان، حمایت و توجه مان را از هم دریغ نکنیم. اگر به جای چشم دوختن به صحنه اعدام یک مجرم و حتی بی آبروترین جنایتکار، چشم بر نقص ها و گناهان خود می گشودیم. حال مان بهتر بود. اگر به فکر گرسنه بودیم و ...
یادمان نرود ما هنوز خیلی مهربانیم و این سرمایه ی عظیمی است.
اما یک نکته: این اشرار و اراذل و اوباش معمولا مدتی هم مدرسه بوده اند، و یا لااقل از دمِ درِ مسجدی رد شده اند و ...
والله از خودم سوال می کنم -با نگرانی- نکند من هم سهمی در "بزه کار" شدن امثال این پسر و سایر اشرار دارم؟
خوب است قبل از آن که از تک تک مان سوال کنند، خودمان بپرسیم. بد نیست هر کس یک بار! از خودش و فقط از خودش -نه از هیچ کس دیگر!- فقط سوال کند : سهم من چقدر است؟ (خصوصا معلمان گرامی و اساتید محترم دانشگاه ها و روحانیون معظم و اهالی مکرم هنر خصوصا سینما)
استاد!صحنه اش تکانم داد....
مظلومیت لحظه های آخر عمر.....اینکه بدانی دیگر تمامست....رفتنی هستی...
و چه کریمانه مجری قانون برای لحظاتی هم که شده انسانیت به خرج میدهد....چقدر خوبست که وظیفه مهربانیش را با اجرای حکم خلط نمیکند....
ما خیلی وقتها از پس دو چیز کنار هم بر نمی آییم....
یاد سخن امیر المومنین (ع)افتادم:لا تَري الجاهِل اِلّا مُفرِطا اوْ مُفَرطاً
و در آخر:
کمی ترس برم داشت!از هدفم کمی ترسیدم....معلمی سختست...خیلی سختست!
لا حول و لا قوه الا بالله!
21ساله.دانشجوی کارشناسی.تهران
دکتر رامین صرّامی، هلند
واقعا"ناراحت کننده بود.هم دلم برای این جوانها می سوزد وهم برای کسانی که از اینها زخم خورده اند.
من یک مادرم و سعی میکنم همه ی عشقم را نثار فرزندانم و همسرم کنم ودرمیان محبت کردن به آنها ،محبت ورزیدن به مردم و رعایت حق آنها را هم یاد بدهم-اگرچه اعتماد کردن به مردم این روزها سخت شده ولی می بینم کسانی راکه به نیازمندان کمک می کنند و امیدوارم این زنجیره ی عشق ورزی در میان مردم ادامه دار شودچون دین ما دین محبت است.
در این میان، دیدن کارهای مثبت مردم و بیان کردن آنها هم در بیشتر مهربان شدن جامعه کمک می کند.
نمیدونم چرا دیروز که سه بار در اخبار صحنه اعدام و صحبت های مردم رو شنیدم تنها کسی که باهاش نشد ارتباط برقرار کنم مجرم صحنه بود در واقع رسانه اصلا ذره ای به این سمت من رو سوق نداد انگاری فقط خوبان و بزه دیده هانند که من باهاشون همزاد پنداری میکنم ولی الان نمیدونم ووو
سخته واقعا سخته واسه کسی که هیچ شناختی نسبت به پیشینش نداری تازه مجرم و جنایت کار یا حداقل جنحه کار باشه مهربونیت رو خرج کنی
آیا وافعا من مقصرم ؟؟؟
خوب که فکر میکنم میبینم بله شاید من این فرد و شخص رو نمیشناسنم اما حتما از این دست افراد سر راه من و خانوادم بودن شاید هنوز تا دیر نشده بشه کاری کرد واسه اعدامی یعدی ووو
اگه کم ترین هزینه و غرامتی که باید واسه دیه و زخمی که من و جامعم به این فرد زدیم ،بدم مهربونیمه ، با این که درد داره ولی حاضرم بپردازم
خیلی احساس داغونی دارم واقعا کجا و کی نامهربان شدم !!!
به رسم زیر نویس همه کامنتام شاد باشید و مهربان
24ساله ،ارشد حقوق خصوصی،تهران
فوق العاده بود این یادداشت؛ دقیقا در زمانی که موجی به راه می افتد و عده ای در موافقت و تعدادی دیگر در مخالفت آن اتفاق سخن می گویند، با چنین نوشته های کوتاهی درست تحلیل کردن، جامع نگری و انصاف را به ما می آموزید. حس می کنم اینجا هم کلاس است و ما پای صحبت های استاد.
و چقدر نوع نگاه شما را دوست دارم؛ عزیز باشید و برقرار
إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ | سوره یوسف، آیه ۵۳
دیشب وقتی در اخبار دیدم که این اشرار اعدام شدند خوشحال شدم که پلیس اینقد قاطعانه و سریع برای مجازات این اشرار اقدام کردند،اما متن شما و عکسی که انتخاب کرده بودین به شکل دیگری به این موضوع نگاه کرده بود و من رو به فکر فرو برد که هر انسانی یک قدم فاصله دارد که به گناه مرتکب شود و تبدیل به شرور شود پس نباید خوشحال باشم که این اشرار اعدام می شوند باید غصه بخورم که من چطور رفتار کردم که هموطنان من که پاک به دنیا می آیند امروز تبدیل به بزه کار شدند.
سهم من چقدر است؟
2بهمن91/کارشناسی کامپیوتر/تهران
استاد توجه و صحبتتان راجع به مهربانی تلنگر خوبی بود. سعی میکنم بیش از بیش مهربان و با حوصله تر باشم. من مردم و جامعه ام را دوست دارم و روز ها از دیدن بی احترامی ها و دعواها و تعارضاتشان برسر موضوعات ساده دلم میگیره. از اینکه چه راحت یکدیگر را ناراحت میکنیم.
من خیلی از این اوضاع پیش آمده جامعه ( این زورگیری ها و جرم هایی که این روزها اعدامشان را نشان میدهند ) ناراحتم . هم از وجود این موارد و هم از سوء استفاده و بزرگنمایی هایی که برخی با غرض و برخی از سر بی فکری انجام میدهند و تقصیر همه ی این اوضاع را بر گردن انقلاب میگذارند.
فکر میکنم تابه حال تقصیری نداشته ام چون نه معلم بوده ام و نه وظیفه ی تربیت داشته ام. این اصلا به معنای مبرا دانستن خودم نیست و واقعا مایلم اگر کاری از من ساخته است انجام دهم.
29 ساله ، لیسانس فناوری اطلاعات، تهران
عکسی بسیار غم انگیز و تاثیرگذار بود، کاش می شد این مسائل رو ریشه یابی کرد و اونها رو از بین برد...
در ابتدا آغاز امامت آقامون امام زمان را به شما و همه منتظرین ایشون تبریک میگم امیدوارم خودم به شخصه لیاقت انتظار ایشون رو داشته باشم
اول از همه ابراز ارادت همیشگی به شما و اینکه دلمان برایتان خیلی تنگ شده
این واسم خیلی جالبه دیشب بعد از نشون دادن این مراسم از تلویزیون مدتها ذهنم مشغوله این بود که این همه جمعیت از دیدن این صحنه چی عایدشون میشه؟ آیا دیدن جان دادن یه انسا اینقد جذابه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من اونا رو تایید نمیکنم چون اصلا من در جایی نیستم که قضاوت کنم حتما قضاوت انجام شده درست بوده ولی میگم دیدن این صحنه مثل یه فیلم یا تئاتر چه تماشایی داره کاش حداقل اونای که اونجا بودن یه دعایی چیزی برای آمرزش اونا میخوندن تا شاید فایده ای دیده میشد نمیدونم شایدم اشتباه فک میکنم
عذر میخوام طولانی شد
ولی خوشحالم دغدغه هام رو همیشه تو حرفا و صحبتهای شما میبینم
واقعا سهم ما چی بوده؟؟؟؟؟؟؟
خدا به شما خیر بدهد خیلی ازتون ممنونم ...
مهندسی کشاورزی/27 ساله/2 بهمن/اقدسیه
و با دیدن این خبر در تلویزیون پیش خودم گفتم، مگر نه اینکه دیدن اعدام, سنگ دلی میاره، پس چرا اینهمه آدم برای دیدن همچین چیزی ایستادن!!!
کمی بیشتر فکر می کنم...مخصوصاً در مورد خودم...
قبل از اومدن عکس، ابتدای متن رو خوندم. با خودم گفتم مگه چه جور بوده. اما وقتی عکس اومد و اون رو دیدم، اصلا حالی به حالی شدم. چقدر این پلیس، انسانیت واقعی رو عملا انجام میده. من باشم واقعا چه طوری رفتار می کنم؟ امیدوارم این عکس برای خودم به شخصه آموزنده باشه.
در مورد مهربونی هم که فرمودید... مهربونی... در طول عمر 24 ساله ام، چیزی که واقعا بهش رسیدم ، اینه که انسانها عمیقا و عمیقا به محبت نیاز دارند و بنده ی محبت اند. چقدر خوب میشه اگه "بفهمم" که من انسانم و مهمتر اینکه طرف مقابلم هم یک "انسانه".
خدا کنه همیشه این حرف شما رو عمل کنم. نه فقط وقتایی که خودم حالم خوبه.
بازم ممنون که یادآوری کردین.
91/11/02- کارشناسی ارشد علوم حدیث- 24 ساله
گاهی اوقات بعد از خوندن یه همچین مطالبی فقط میگم، آه ...
احتیاج بیش از پیش این روزهای همه ی ما، نیاز به محبت و توجه هست ولی تلاش عمده بعضیامون، شاید بگم بیشترمون ادب کردن همدیگه است. به سرعت دنبال مچ گیری و سرزنش و تلافی هستیم...
شاید خودم هم کم نداشته باشم این رفتاها رو...
گاهی نامهربان تر از همه با خودمون هستیم، وقتی حرص میزنیم، حسادت میکنیم، دروغ میگیم، کمک نمیکنیم، بد خلقی میکنیم و...
سهم من که اولین معلم و استاد و روحانی خودم هستم، به اندازه تمام دنیا و به بلندی کل تاریخ است...
25 ساله/ تهران
ممنون که به ما یاد می دید نگاه متفاوت و عمیق و البته مهربانانه به مسائل داشته باشیم و همه چیز را سطحی نبینیم
21 ساله. دانشجوی کارشناسی زیست. 2 بهمن 91 . تهران
استاد استاد استاد
خدا میدونه جوونای ما بی انصاف نیستن. مطمئنن همونطوری که بعضیا فقط نگاه کردن، بعضیا خندیدن، بعضیا بیتفاوت بودن، و خیلی چیزا دیگه... بودن کسایی که شرایط رو در نظر گرفتن و گفتن چه بسا هر یک از ما میتونستیم و ممکن بود خدای ناکرده جای این افراد باشیم
من جرئت نکردم این رو جایی بگم اما براشون طلب مغفرت کردم
دلم سوخت براشون که چی باعث شد به این روز بیفتن
هر دوشون از من کم سن تر هستن
خیلی سخته
خدا به خانواده هاشون هم صبر بده
خدا همه غافلان رو بیدار کنه
نه فقط افرادی که قدم در راه این دو جوون دارن، بلکه همه کسایی که باعث میشن کوچکترین اثری در منحرف شدن بندگان خدا داشته باشن
خدا خیرتون بده استاد
خدا بهتون عزت افزون و افزون تر بده ان شا الله که همچین مواردی رو هم در نظر میگیرید
...
24ساله - تهران - 3 بهمن ماه 1391
عالی بود حاج آقا!بی مبالغه میگم واقعا به فکر افتادم، مخصوصا بعد از خوندن سوال "سهم من چقدر است؟"
الان که فکر میکنم می بینم مدت هاست نه حرفهامو به کسی می زنم ،نه از سنگ صبور شدن استقبال می کنم! حتی از پرسیدن "امروز سرحال به نظر نمیایی،چرا؟" هم جلوتر نمیروم(که البته بخش اعظمش به این بر میگرده که میترسم سوال پرسیدنم حمل بر کنجکاوی بشه)
البته از اینکه با کسی درددل نمی کنم راضیم!وقتی با کسی راجع به چیزهایی که ناراحتم میکنه صحبت نمی کنم زودتر حالم خوب می شود!
ولی خوب این چندوقته در مورد تصمیم گیری های مربوط به ازدواج به شدت سردرگم و دو دل بودم؛ بر خلاف روال همیشگی ام قضیه را با تعدادی از دوستانم بطور جداگانه مطرح کردم و راهنمایی های خوبی هم نصیبم شد.
پ.ن. عکس هم بسیار زیبا و تکان دهنده بود! وقتی اعدام این دو نفر را در اخبار دیدم خیلی ناراحت شدم اما این عکس عالی بود.
کارشناسی - زیست شناسی - 22 ساله - تهران
به نظر من دغدغه مهربانی ومحبت به همنوع نمی گم کمرنگ شده ولی روبه کم رنگ شدنه
گاهی اوقات این یادآوریها باعث میشه کسایی رو که این مهم ها رو توزندگیشون دارن وبهش می پردازند ؛امیدوارتر ,مهربانتر ومشتاق تر بکنه و به کسایی که گاهی این نکات رو فراموش می کنند یادآوری بکنه ,
امیدوارم توی متروآدما بهم مهربانتر نگاه بکنند,لبخند بزنند و چهره های گرفته و افسرده و عصبی کمتر ببینیم .
تهران 02-11-1391 کارشناسی
دیشب وقتی این خبر رو شنیدم طاقت دیدن نداشتم وکانال رو عوض کردم ولی نمیتوان صورت مسئله رو پاک کرد. مطمئنا من و تک تک افراد جامعه سهم داریم. من به عنوان یک شیعه میتوانم در جامعه با رفتار خود تا اندازه ای سهمی داشته باشم.مگر پیامبر عظیم الشان ما به عنوان پیامبر رحمت و مهربانی نبود؟ما نه در حد او ولی تا اندازه ای مهربانی کنیم. این باید ریشه یابی شود که به چه علتی این کار را میکنند.شاید که نه حتما به خاطر فقر به این کار تن میدهند.باید فرهنگ سازی شود مثلاوقتی مجرمی از زندان آزاد میشود به او کار بدهند و نیاز های او برطرف شود و...
خدا او و همه رفتگان را مورد رحمت خود قرار دهد.
2بهمن 1391.تهران.لیسانس امار.26 ساله
هر کس تقصیر را بر گردن دیگری می اندازد و شهامت پذیرش اشتباهش را ندارد هنرمند می گوید روحانی مسئول است، معلم می گوید خانواده و خانوده جامعه را مقصر میداند و جامعه هم که چون همیشه و در نهایت مقصر اصلی شناخته میشود مجبور به پذیرفتن است و نتیجه اش این همه مجرم جوان که می توانستند با کمی مهربانی و توجه بیشتر همه ی عناصری که شما فرمودید افراد سودمند جامعه و خدمتگزار خدا باشند.
همیشه سعی می کنم خانواده های این افرادی که زمینه رفتن به سمت جرم را دارند متوجه کنم و در بسیاری موارد این تلاش ها بی نتیجه نبوده و امیدوارم که از این به بعد هم بی نتیجه نباشد
25ساله-کارشناس موزه داری-تهران
خدایا خودت کمکم کن تا سهم من، کشیدن "قمهی نامهربانی" به روی "نیازمندان همدردی" نباشد.
همانطور که فرمودید قطعا یکی از نقصها و گناهان ما، کوتاهیمان نسبت به گرسنگان است. این که بعضی وقتها به فکرشان نیستیم...
ایکاش یک بنیاد یا خیریهای فقط با هدف اطعام گرسنگان تأسیس بشود.
بعضی از اهالی سینما سهمشان! منفور نشان دادن احکام اسلام است. به بقیه قضایا کاری ندارند مثل همین فیلمی که روی اکران است
اگر گردن مسولین نندازیم،سوال خیلی مهمی است.
بدبختی ما هم همین است که سهم خودمون رو همیشه نادیده گرفتیم.
ممنون که به ما تذکر دادین که یادمون نره و فکر کنیم
ولی به نظرم نباید یادمون بره که نقش های اجتماعی ما تو این تسهیم خیلی مهمه،که شما به درستی بهش اشاره کردین.
25ساله/کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی/تهران
به نظرم بعضی ها محبت پذیر نیستن!
از بچگی با هم بزرگ شدیم اون چند ماه بزرگتر بود. همون موقع خیلی سعی می کردم جذبش کنم به مسجد . چند باری هم با هم رفتیم ولی دیگه نه. هر وقت که می دیدمش در حال نثار نقل و نبات به دیگران بود. نقل هایی که از شنیدن اون عرق شرم روی پیشونی می نشینه.
اولین بار که دیدم مشروب خورد حدود 12 سال پیش، محرم بود!
اون بچه کوچولو کم کم کارش به جایی رسید که چند بار راهی کانون اصلاح و تربیت و این آخری ها هم عید مبعث بود که راهی زندان شد.
هر شب شاهد عربده کشی و شرب خمر اون بودیم و به تبع اون وحشت خودمون و مجبور شدیم خونه ای که اونجا به دنیا اومده بودیم رو بفروشیم و آواره یه جایی بشیم که دوست نداریم. راستش روزی چند بار آرزو می کنیم که ای کاش یه روزی اون هم سر به دار بشه!
علت تبدیل شدن این پسر به یک اراذل، خانوادش بودن. ولی از کم محبتی دیگران این بلا به سرش نیومد.
خیلی ها توی جامعه ما هستن که هیچ مدل محبتی رو حتی نمی تونن بفهمن!
دزد ، قاتل،جنایتکار، قیافه شان مثل من یا شبیه همه ی انسان های دیگه ست و دست و پا و عقل و... وقلب دارند.وقتی مرتکب گناهی میشیم،روی قلبمون غباری میشینه و این غبار کم کم انباشته و رنگش تیره و تیره تر و .... و دیگه یه قلب،شفاف نیست..
این ذره ذره غبار شاید ازکوچکترین مسئله ای که فکرش رو هم نکنیم بوجود بیان. شاید خیلی ها بخندن به من اما..
...
باورکنیم اینا شرور به دنیا نیومدن،اینا از اولش دزدنبودن. بنظر من همه چیز از یه مسئله خیلی ساده و پیش پاافتاده شروع میشه.
باید اول ازهمه مراقب خودم باشم و دنبال ریزکارهای اشتباهم تااینکه بخوام دنبال عیب و نقص و اما و چراهای دیگران باشم...
آدم دلش میسوزه؛میسوزه که از چندسال پیشِ خیلی ازین این بچه ها تعریف میکنن و یکدفعه این طور بدبخت شدن و ضجه خواهراشون به تصویری درمطبوعات خبرساز شده؛ومیترسه.خدایا آنی مارو به حال خودمون وامگذار.
...
23 ساله.رشت. لیسانس مدیریت.2بهمن
مولا علی علیه السلام:ما أکثر العبر وأقل الاعتبار
چه بسیارند عبرت ها و چه کم اند عبرت گیران
نمیدونم سهمم چقدره اما مطمئنم منم سهیمم :((
تهران. ارشدمشاوره. 3بهمن91
نگاه دقیق شما رو، دوست دارم.
این که یه استاد،دانشجوش رو با ذلت بندازه،با این که با عزت بندازه،کلی فرقشه،به قول اتوبوس شب:میکشی بکش،اما،تحقیر نکن...
22 ساله-مهندس برق-تهران
ما بره های گم شده در ذات ظلمتیم
دنبالمان بگرد که چوپان ما تویی
-----------------------------------
فکر کردن به سوال انتهای متن ، خواب رو از چشم آدم می گیره.
تا یادم نرفته ---سلام
اگر من جاي او بودم...
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و
تاب تماشاي تمام زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من بجاي او چو بودم
يكنفس كي عادلانه سازشي ، با جاهل و فرزانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد...
سلام.
كاش شانه اي بود...
راستش را بخواهید من هم مانند خیلی از دوستان در لحضه اول که این خبر را در تلوزیون دیدم خوشحال شدم ولی این مطلب شما دگرگونم ساخت با خود گفتم شاید اگر امثال من نوعی مهربانتر بودیم این جوان یا خیلی های دیگر در این جایگاه قرار نمیگرفتند شاید تا پنج سال پیش به مغزشان خطور نمیکرد که روزی به این جا برسند .و خود من نمیدانم در اینده تقدیرم چیست منی که انسانی ضعیف النفس هستم وفقط تنها راهی که میشناسم خداست امیدوارم که نظرش را از روی من بنده گناهکارش بر ندارد که اگر لطفش نباشد نمیدانم از کدام ناکجا اباد سر در میاورم .
ممنون بابت این مطلب زیبا .التماس دعا
فکر می کنم هرکدام از ما (حتی با کمترین روابط اجتماعی)، حداقل در خانواده هایمان سهم به سزایی در ابراز مهربانی داریم.
استاد با دیدن این یادداشت به یاد مبحث مطرح شده در ماه رمضان افتادم؛ مبحث محبت. (که الحمدلله روزیم شد)
احتراماًچند نکته ای که از محضرتان یاد گرفتم رو عرض می کنم:
1- چند سؤال اساسی: امسال به چند نفر محبت کرده ام؟ رفتارهایم در این یکی دوهفته ی اخیر چگونه بوده؟ آیا بدی را با بدی و خوبی را با خوبی جواب داده ام؟ یا همانطور که خدا در آیه ی 34 سوره ی اسراء فرموده:" ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ "جواب بدی را با خوبی بده، عمل کرده ام؟ آیا می توانم برای مشکلات دیگران هم گریه کنم یا دائماً ذکر مصیبت خودم را می گویم؟
ادامه دارد
23 ساله، دانشجوی ارشد، 3دی 91، تهران.
2- چه قدر خوب می شود اگر علاوه بر اینکه دل مهربانی داریم،زبان مان را هم به نرمی عادت دهیم (عوّدوا لسانکن لین الکلام)، مثلاً در مقام انتقاد یا مشورت اول خوبی کاررا بگوییم بعد مشورت ، نقد یا نظرمان را بگوییم و در آخر دوباره خوبی کار و نیتش را بگوییم.( مثل ساندویچ همبرگر دو طرف نون تعریف و در وسط نظر)
3- محبت ها رو به زبان بیاوریم، مثل صحبت های اهل بیت که درشون قربون صدقه خیلی هست،نمونه اش حدیث کسا که با نرمی با هم گفتگو می کنند.(یا قرة عینی و ثمرة فوادی)
4- یکی از بهترین راه های ابراز محبت به دیگران ، دعوت آن ها به خیراتی است که خودمان از آن بهره می بریم. (مثلاً اگر امروز یک مجلس خوب رفتیم فردا حتماٌ حداقل یک نفر، ترجیحاً از افراد فامیل، رو به آن مجلس دعوت کنیم.)
استادِ بزرگوار چه قدر مدبرانه موضوعات را رصد می فرمایید، التماس دعا
23 ساله، دانشجوی ارشد، 3 بهمن 91، تهران.
دو روزی هست که که با دیدن این عکس ها حالم خوب نبود و بسیار گریه کردم مخصوصا با دیدن صحنه ی آب خوردن یکی از این ها و در ابتدا فکر می کردم که شاید گریه ام حساسیت نا به جاست ولی تا امروز و همین حالا تو فکر بودم و به نظرم از لحظه اول دیدن تصاویر مقصر این ها رو آموزش و پرورش تحصیلشون دونستم که با آموزش نا صحیح و شانه خالی کردن از تربیت فرزندان مردم این جوانان رامسئولیت پذیر بار نیاوردن.
شاید مثل امروز هم با کوچکترین اشتباهی والدین این ها رو خواستن و شانه از تربیت آنها خالی کردن و موقع تشویق فردی تشویقشان کردند
شاید هیچ وقت به فکر نماز خوندن و انجام تکالیف الهی آنها نبودند و شاید هیچ وقت تو هیچ مراسمی مثل زیارت عاشورا مدارس از آنها دعوت نشده.
خیلی خوشحال شدم که اشتباه فکرنکردم وحسم هم اشتباه نبود
3/11/91 24 ساله از تهران شاگرد کلاس مجردها
وقتی یک زمانی دلها نزدیک به خدا بود ، شهادت آرزوی عده ای بود . این نزدیک بودن دلها به خدا باعث مهربانی اونها شده بود . لازم نیست قصه از مهربانی ها و فداکاریهای اون عزیزان نسبت به دیگران رو تعریف کنم که بارها شنیدیم .
اما بعد از بیست و چند سال از جنگمون چقدر دل منِ جون به خدا نزدیکه ، چقدر به این فکر میکنم که دنیای دیگه ایم هست .بخدا دوری جامعه از خدا باعث این بی تفاوتی ها و بی مسئولیتی ها میشه .
اي خوش انان كه اندر اين نا مهربان دنياي بد
عمر را در كار خوب مهرباني كرده اند
خود چو خور همواره سرگردان عالم بوده اند
پيش پاي ديگران پرتو فشاني كرده اند
صخره هاي ساحل صبر و نجاب بوده اند
با هجوم موج غمها سر گراني كرده اند
ور چو ابر از گريه بار دل گاهي بگشوده اند
گريه هم چون شام باراني نهاني كرده اند
ور ز دلتنگي چو غنچه دست بر سر برده اند
پا به پاي هر نسيمي شادماني كرده اند
چون چنار پير كه ارد در بهاران برگ نو
پنجه گاهي نرم با ياد جواني كرده اند
ان كسان كه اندر جهان اين گونه نيكو زيستند
راست چنان چون شهيدان زندگاني كرده اند
چون در افشاندم ز گرما رود من اين قطعه را
بر سر انان كه عمري جان فشاني كرده اند
علي موسوي گرمارودي
واقعا كدوم مسير نزديكتر. دنبال بهانه گشتن ؟تقصير گردن ديگران انداختن ؟ خود ويژه پنداري و جدا كردن خود از اشتباهات جامعه ؟. ...
يا راهي كه خدا پيشنها ميدهد: يا ايهوالذين امنو عليكم انفسكم
خدا حتي وقتي مي خواهد مقصر رو نشان بدهد نيز مي فرمايد: ظلمتم انفسكم اتخاذكم العجل ...
و حتي زماني كه ميخواهد تغيير كنيم: ان الله لا يغيرو ما به قومهي حتي يغيرو ما به انفسهم
رب تو در غيب تو است. ديده دل باز كن.
...
مرده خود را نخست زنده به اعجاز كن. ...
اقا ممنون كه ما رو ياد راه خدا و كلام خدا و پيشنهاد خدا مي اندازين
به خاطر دارم سرکلاس مجردها فرمودید:
1-همه انسانها به تشویق نیاز دارند.(حتی مداحی که صدای خوبی داره و همه میشناسندش باید تشویق بشه)
2-هروقت خواستی محبت ببینی به دیگری محبت کن [حتی به جانور]و یابه گُلی آب بده.
"هیچ گاه این موارد فراموش نمیکنم"
سوال: این بچه ها در مدرسه دوست خوب نداشتند؟ازطرف این دوست تشویق به کار خوب نشدند؟و...
26ساله،کارشناسی،کرج
استاد از اینکه متفاوت نگاه کردن به مسائل رو به ما یاد می دید واقعا متشکرم.
تذکر شما کاملا به جا و سنجیده بود. من به نوبه خود حس می کنم که مهربان بودن را درست نیاموخته ام ! هر چند بسیاری از دوستانم اذعان دارند که فرد مهربانی هستم ولی ...............
ای کاش به جای آموختن کلی فرمول ریاضی و فیزیک در دبیرستان و دانشگاه کمی هم هنر مهرورزی را یاد ما می دادند.
فقدان این هنر را این روزها بیش از پیش حس می کنم................
با تشکر از شما و یادداشتهای تاثیر گذارتان
مریم 31 ساله - دانشجوی ارشد - تهران
امروز سالگرد ازدواج نورانی پیامبر رحمت محمد مصطفی صلوات الله علیه و مادر مهربان [ِ مومنین؛] حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ست...
کاش به پیروی از آنان, مهربانتر باشیم...
واقعا ممنون، حرف دل ما جوونا رو زدید،محبت!! چیزی که من همیشه ازش محروم بودم!! محبت تو زندگی من یه معنی دیگه داره!! محبت مالییییی!!!همین!! درصورتی که محبتی که شما میگید و من آرزوشو دارم پولی نیست!! قیمتی نداره!! ساده است ولی برای بعضیا خیلی سخته!!!! شاید قرار بود آینده ی منم مثل این کسانی که تو عکس بود میشد،ولی کمبود محبتمو خدا جبران کرد!!
حاج آقا شما میگید سهم!! من که محبت کردن به دیگران را بلد نیستم چه سهمی میتونم داشته باشم!! محبت من با دلسوزی قاطی شده! به جای محبت دلم میسوزه شاید یه جورایی ترحم!!که من از ترحم بیزارم! بهم یاد ندادن! یعنی ندیدم که یاد بگیرم! چیکار کنم؟؟؟!!!!!
یا حق
هدفم ازین کامنت عذرخواهی به خاطر قسمتی از کامنت دیروزم بود که شما حذفش کردین و نزاشتین واقعا بعدش خودم ناراحت شدم چرا اون رو اینجا مطرح کردم
" فکر نکرده عمل کردم " و نسنجیده حرف زدم اصلا هم توجیه نمیکنم کارمو ببخشید آخه چندین روز بود همه جا درین باره میشنیدم خیلی درگیر شدم
خلاصه استاد عذر تقصیر ................
مهندسی کشاورزی/27 ساله/3 بهمن/اقدسیه
تشکر از اینکه نوشته هاتون انقدر تأثیر گذار است و همه ما را به فکر وادار میکنه!
به کرار[کرات] این را شنیده ایم هر چیزی که برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند. دوست داری دیگران به شما محبت و احترام بزارند[بذارند][ چون که لابد مخفف "بگذارند" است بزارند یعنی گریه و زاری کنند؟ بزارید زنی پیش شوی... بوستان] تو هم اینرا به دیگران انتقال بده، خرجش یه لبخنده،
حاج آقا شما گفتید سهم، من چند وقتیه به کسانی که از جنس خودم تو جامعه برخورد میکنم یه لبخند میزنم این لبخند باعث انتقال انرژی مثبت میشه و طرف در هر حالی باشه جوابمو با لبخند بهم میده.
درسی که از شما یاد گرفتم باعث شده این جمله را همیشه از ذهنم پاک کنم(این مشکل شماست!!!!!!) که خیلی تو جوامع ما عادی شده و خیلی راحت به زبان میارند. این باعث شده شنونده مشکلات دیگران بشم و خودم را مسئول بدونم.
انشاءلله بتونم با تدابیر بیشتر مسئولیت خودم را در مقابل این مسئله پیدا کنم.
خیر ببنید
یا علی
23 ساله/ 91/11/3/ مهندسی معماری/ کرج
به نظر من همين كار باعث شد كه بيشتر از اين گناه نكنن. خدا دوسشون داشت.
در كنار اعدام اين افراد بايد به قول شما يه نگاهي هم به خودمون بندازيم. خدا به دادمون برسه وقتي كه اعمالمونو مو به مو ازمون بازخواست مي كنن.
از شاگرداتون در نوپاي 4
بیشتر اوقات سعی کردم مهربان باشم و مهربانی را تمرین کنم( گاه موفق بوده ام و گاهی نه )
واقعا این فرمایش شما مهم است که امروز به مهربانی و محبت نیاز داریم ،
فکر میکنم اگر مهربانی را تمرین کنیم در نتیجه اوضاع بی قراری های موجود کمی بهتر شود .
دعاگوی شما در محضر حضرت رضا علیه السلام بودم
یاعلی
3 بهمن 91 - 23 ساله - کارشناسی مدیریت بازرگانی - تهران
من چند ترمی است که در دانشگاه تدریس می کنم و روزهای ردکردن نمرات بدترین روزهای کار است. سختی رعایت حق الناس از یک طرف، ناراحتی از کم بودن نمره بچه ها از طرف دیگر و در نهایت هم التماس و عجز و ناله ی آنها که وضعیت زندگی ما فلان بوده و اگر بهمان شود اخراج می شوم و پدرم...مادرم... و پیداکردن واسطه (پارتی!) برای گرفتن نمره و.... هرچند من به جای آنها عذاب وجدان می گیرم و برایشان ناراحت می شوم اما تا به حال پیش نیامده که به این حرف ها ترتیب اثر بدهم. امروز با خواندن این مطلب عذاب وجدانم چند برابر شد که مبادا این کوتاه نیامدن 100 درصدی درست نباشد و این تصمیم من مسیر زندگی حتی یکی از آنها را به بیراهه بکشاند. چه کنم؟! هرچند کوتاهی از خودشان است اما...
دیشب وقتی این عکس را در خبر گزاری مهر و ایسنا دیدم خیلی برام عجیب بود،از پناه بردن شخص اعدامی به فردی که آن را نه می شناسد نه تا به حال با ان فرد سخنی گفته است
فقط از طریق چشم و نگاه با هم ارتباط برقرار کردند.
وقتی متن زیبا ی شما را خواندم خیلی به این موضوع فکر کردم که مهربانی در جامعه ما چقدر است؟
چقدر مهربان هستم؟ چقدر مهربانانه با دیگران هم حرف می زنم؟ چقدر دغدغه مردم برای من دغدغه می شود؟ چقدر سنگ صبور هستم؟
مهربانی ، موضوعی که خیلی وقت ها آن را بلد نیستیم .
نگاه آن سرباز برایم جالب است . خیلی مهربان است .
من هم مقصر هستم و باید یاد میگرفتم که مهربانی کنم حتی شده با گوش کردن ،نگاه کردن
خدا کند مهربانی ما نسبت به هم روز افزون شود.
به قول استاد شهریار:
ماهی که مهربان نشد از یاد رفتنی است
عطری نماند از گل رنگین که بو نبود
خدایا مهربانیت را بر همه ما ارزانی بدار
سه شنبه 3بهمن سال 1391 / دانشجوی کارشناسی ارشد /تهران
یا علی
به نظر من مهم ترین نیاز ما یاد خداست .
اولین چیزی ک به ذهنم رسید این بود ک هرچند نه معلم باشم ونه مسئولیت تربیت دیگران به گردنم باشد نحوه ی حاضر شدنم در جامعه تاثیر گذار است. طوری نباشد ک دلی بلرزد یا نگاه حسرت بار کسی بدرقه راهم شود
مراعات کردن از وظایف من است..و لبخند زدن صدقه !
سلامت باشیدو عاقبت بخیر
22ساله- ترم آخر شیمی-تهران
مثل همیشه عالی بود
عالی و آموزنده
این تصویر رو توی یکی از خبرگزاری ها دیده بودم ولی با دقت شما بهش نگاه نکردم.
چقدر تحلیلتون زیبا بود.
ممنون که حتی با یادداشت ها تون هم به درس درست زندگی کردن میدید.
یادم هست توی یکی از جلسات کلاس مجرد ها(فکر کنم دانشگاه تهران بود) فرمودید :
«ما نیاز به محبت داریم. ما هم نیاز داریم محبت ببینیم و هم نیاز داریم محبت کنیم. اگر احساس می کنیم بهمون محبت نمیشه این کمبود رو باید با محبت کردن جبران کنیم.»
این کار رو تجربه کردم. خیلی بهم کمک کرد و خیلی توی زندگیم تاثیر داشت.
خداحفظتون کنه
یا علی
22 ساله-کارشناسی الکترونیک- تهران-1391/11/3
اکنون که شما درگیر جلسات متعدد هستید و در مسیر تو در توی زندگی همچنان در تلاش بی وقفه اید ، می دانید که این شاگردتان که فقط 7 جلسه سعادت حضور در کنار وجود عزیز و شریفتان را داشت ، تا چه اندازه به یادتان است ... و در قلبش و روحش و جانش ، هنوز کلام جانبخشتان ، یاور تنهایی و بی استاد ماندنهایش است ...
این مطلب را که چونان آهی عمیق از عمق جان ِ عزیز و شریف آقای شهاب مرادی عزیز برآمده بود ، بر عمق جانم نشست ... که لاجرم بر دل نشیند ... آهی که از دل برآید ...
سوال را از خودم پرسیدم ... و به این پاسخ رسیدم که خودش سوال بود ...
که به راستی من ، دانشجوی 30 ساله ی حسابداری ، چه کار می توانستم بکنم که نکردم ...؟!!
آیا سهم من بیشتر از داشتن یک قلب مهربان و خودسازی خویشتن خویش است ... ؟!!شما بگویید من چکار باید میکردم که نکردم ... ؟!!
به امید دیدارتان ، لحظه شماری می کنیم ...
سلام علیکم،
ممنون از اینکه ما رو هم در نگاه جامعتان سهیم میفرمایید.
اما حداقل سهم من،،،
سهم من، نگرانی برای فقرا و کمک به آنهاست
سهم من، دم برنیاوردن در برابر بیعدالتی است
سهم من، محبت کردن و لبخند زدن به خانوم مسنی است که از ۷ صبح تا ۹ شب در مترو جنس میفروشد -البته با نقض قانون- و خیلی خسته است
سهم من گوش دادن به حرفهای زن تنهایی است که گرفتار فقر شده و اجاره خانه او را مجبور به گدایی کرده
سهم من، گفتن خسته نباشید به دست فروش کنار خیابان است
سهم من، دست کشیدن بر سر کودک فال فروش است
سهم من، تذکر دادن به بیحجابیهاست
سهم من، نگه داشتن حرمتهاست
سهم من، دعا کردن است
پ.ن: هیچ وقت از فروشندگان مترو خرید نکردهام!
۲۴ساله، دانشجوی ارشد، تهران
ممنون از مطلب تامل برانگیز و طرح زاویه دید جدیدتان.
نکته قابل تاملی که این متن برای من داشته "تاکید بر مهربانی" بوده؛ با توجه به روند متن که با یک مثال خاص- که ممکن است به علت حکمی که به فرد خاطی داده شده؛ خیلی ها قائل به مهربانی کردن نباشیم- شروع شده و در ادامه تاثیر این مهربانی ها گفته شده و اینکه اوضاع فعلی جامعه ما چه وضعی دارد و برای بهبود وضعش نیاز هست تک تک ما مهربان تر باشیم. در تایید همه اینها هیچ تردیدی ندارم.
اما دونکته از متن برایم قابل حلاجی شدن نیست با توجه به نکاتی که خودتان بر آن تاکید میکنید؛
1. اولین گزاره پاراگراف 7 با "ای کاش" شروع میشود؛ لغتی که شما در یادداشت قبلی؛ برداشت منفعلانه ای از آن کردید. البته شما ای کاش را با فعل منفی مضارع اخباری آورده اید که معنی آرزویی میدهد اما در آن کامنت، ای کاش به همراه فعل ماضی آمده بود و یعنی دیگر نمیشود کاری کرد!
2. بعد از تمام شدن جمله ای کاش؛ شما عبارتی را نوشتید که تا جایی که من متوجه میشوم با آیه 2 سوره نور در تناقض است!! البته با تخفیف بسیار میتوانم از جمله شما هم برداشت کنم که هدف عبرت گرفتن است و وقتی ایستادیم و نگاه میکنیم حواسمان به عبرت گرفتن برای "خودمان" باشد؛ نه اینکه صرفا شخص خاطی را سرزنش کنیم ووو(هرچند در این قسمت از متن، شما فقط از "به جای ووو" استفاده کرده اید؛ یعنی به "ایستادن و نظاره کردن" تاکیدی نداشته اید).
البته اگر برداشتم درست نبوده و صلاح میدانید منتشر نکنید. باسپاس.20ساله- دانشجوی کارشناسی- تهران
همیشه دیدن چهره ی آدم پشیمون دل آدمو به درد میاره وآدمو راغب به بخشش میکنه!دلم برای اون آدمی هم که یه روزی با قمه تو خیابون جلوشو گرفتن میسوزه،دلم برای خودم هم میسوزه که انقدر گیج و مبهوتم این روزها از چیزهایی که میبیبنم و میشنوم که فکر میکنم دیگه هیچوقت توانایی تشخیص درست از نادرستو پیدا نکنم!!!!خدایا به دادم،به دادمون برس که عجیب فتنه اییه!!
چندان مرتبط نیست ولی:
انتظار رخ دادن چنین صحنه ای -هر چند لحظه ای و کوتاه مدت- رو نداشتم.
تصور غالب در ذهنم این بوده که حاکمان و مجریان احکام، خشن ترین افراد هستند. -البته ممکنه اقتضای شغل باشه.-
همیشه با خودم میگفتم این مجموعه که دوستان و آشنایان خودشون رو در دادگاه ها، تلویزیون و سرمقاله ها به هر نحوی میکوبند، آیا برای من پناه و آرامش آفرین میشن؟
خب این عکس کمی امیدوارم کرد.
23ساله، کارشناسی فیزیک، غرب تهران؛ کلاس مجردها.
عکس تکان دهنده ای بود.نمیدونم چی بگم
فقط میدونم که قطعاً همه ما در ساختن این جامعه و آدم هاش مسئولیم.
چه نکته خوبی بود. "مهربانی"
ممنون
24 ساله، لیسانس، تهران
نمیدونم چی بگم،یعنی راستش تا حالا به این موضوع که سهم من چقدره فکر نکرده بودم...
...
واقعا تاثیر گذار بود...با این که نمیدونم سهم من چقدره(شاید به زودی بفهمم) اما این که شما از همچین زاویه ای به اجتماع نگاه کردید،هنر بزرگیه.
سلام استاد، خدا قوت!
نکات مهمی بودن. چند سالی میشود که در کنار جدیت برای درس دادن و منصفانه برخورد کردن با بچه ها و نمره دادن، به احساس بچه ها سر کلاس هم بها میدم. برام مهمه که دوستشون بدارم، بهشون توجه و محبت کنم، حرفشنو بشنوم و حتی اگه قبول ندارم اما دقیق گوش بدم و بعد بگم نظرم متفاوته!
فکر میکردم (و هنوز میکنم) سر کلاسم باید در مورد ارزش های اجتماعی، آداب انسان بودن که داره کمرنگتر میشه با بچه ها صحبت کنم. اعتقاد دارم صادقانه صحبت کردن موجب ترغیب و همراهی در بچه ها میشه.
1. در آخر سال همیشه برای من یه "آیا" و"اما"ی بزرگ وجود دارد.
آیا باعث بهتر شدنشون شدم؟ میدونم دست خداست ...... نمی خوام نامید باشم یا بشم. دیدن دردها، سختی ها، نشدن ها بعضی اوقات خیلی پژمرده و بی انگیزه ام میکنه.
2. همیشه توکل به خدا میکنم، اما میترسم از سهم خودم توی مسیر جامعه! میدونم دارم تلاش میکنم، ترسم از تلاش خاله خرسی هست.
این دو مورد خیلی پررنگ هستن توی تعاملاتم با بچه ها.
4 بهمن 91، خانواده نوپا 4، تهران
شرمنده قصد جسارت نداشتم
فقط طبق عادت بود که تصحیحش کردم.
دیدن عکسهای این اعدامها (غل، زنجیر...) اولش منو یاد قیامت و جهنم انداخت و یاد آیه خذوه فغلّوه ...
فرداش که این یادداشت رو خوندم و اشاره شما به «مهربانی، حمایت، توجه»، و اشاره به «اگر به فکر گرسنه بودیم و ...» رفتم سراغ قرآن و ادامه آن آیه: «خذوه فغلوه .... انه کان لایومن بالله العظیم و لایحض علی طعام المسکین: او را بگیرید و در غل و زنجیر كشید؛ آنگاه به دوزخ اندازید ... زیرا او به خداى بزرگ ایمان نمىآورده و مردم را به اطعام نیازمندان تشویق نمىكرده است. (34/الحاقه)»
و دیدم چه رابطهای است بین «دوزخی شدن»، «ایمان نیاوردن به خدا» و «ترغیب و تشویق نکردن به اطعام مساکین و نیازمندان»
همه این مجرمین به خاطر «گرسنه بودن» به اینجا نرسیدند اما اگر با مهربانی به «اطعام گرسنگان» توجه کنیم، علاوه بر عمل به وظیفه، زمینهی جلب رحمت الهی برای خود و جامعهمان را هم فراهم میکنیم و شاید این اتفاقات کمتر و کمتر شوند.
مگه خرید کردن از دستفروشای مترو چه اشکالی نداره؟ آخر مهربونی و عطوفته
گاهی این کار رو بکنیم چون اون خانمهای زحمتکش به لبخند زدن ما + خرید کردن ما نیاز دارند.
این خبر رو که دیدم فقط براشون طلب مغفرت کردم و از خدا برای خونواده هاشون آرزوی صبر.
اما به این بعد قضیه فکر نکرده بودم ، و تا حالا ندیده بودم، شاید هم دیده بودم و به راحتی از کنار اون گذشتم...
با دیدن یادداشت شما همش دارم فکر میکنم که من چیکار کردم حتی برای یه کودکی که گوشه ی خیابون گل میفروشه و یا از این دست افراد....
احسنت به اون مامور وظیفه شناس یا بهتر بگم خداشناس .
از شما ممنونم که همه جوانب اتفاقات بد رو برامون روشن میکنید . اتفاقایی که ما به سادگی از کنارش میگذریم.
خدا شما رو برای ما حفظ کند.
التماس دعا
وقتی شبها توخیابونها حتی شلوغ! راه میرم ترس زورگیر و اهانت به من به عنوان یک دختر دلم رو میلرزونه...
بااین عکس ذهنم به هم ریخت...دلم سوخت... بغض گلومو گرفت...
یعنی این یکی از همونایی که ترس رو تو وجود من زنده میکنه؟؟
ازته دل ارزو میکنم هرکسی راه درست زندگیشو پیدا کنه . . .
5 بهمن91/ دانشجوی مهندسی صنایع/19ساله/مشهد
عکس تکان دهنده ای بود و از آن تکان دهنده تر صحبتهای شما، کاش میشد همه
-مخصوصا خودم- نگاهمون به مسایل اطراف اینطور باشه...
کاش اینقدر سطحی نگر نباشیم ...
از خدا برای این جونها ،برای خودم و برای ... طلب آمرزش میکنم.
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا،اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلا...
التماس دعا
یا علی
31 ساله لیسانس ،5 بهمن 91،تهران
سالهاست که این تقابل حریف تمرینی ذهنیم است!
اتفاق افتاده است که بترسم! از مهربانی کردن.
در این چند سال دبیرستان و دانشگاه و حضور در جامعه، نصیحت اطرافیانم به دوری و مراقبت و بی توجهی بوده است. از نظرشان من صدمه خورده ام و هنوز هم بر این باوردند ولی من نه.
23 سال - کارشناسی - تهران
با دیدن این عکس به فکر فرو رفتم . راستش رو بخواهید اصلا ناراحت نشدم چون به این مسئله ایمان دارم که انسانها هر چه قدر که در بدبختی به سر ببرند نیز نباید به چنین کارهایی دست بزنند و باید برای رفع مشکلشان زحمت بکشن و اینقدر راحت طلب نباشند. درست افراد زیادی در تربیت آدم های دیگر نقش دارند حتی منی که فقط یک مربی بسکتبال ساده ام . اما به اون ترس و وحشتی هم که این افراد ایجاد می کنند بیشتر آزارم می دهد . خانواده هایی که عزیزان و اموال خود را از دست داده اندواقعا چه گناهی کرده اند که باید تقاص ناهنجاری ها ی این افراد رو بدهند .
24سال - کارشناسی کامپیوتر - تهران
استاد من خیلی وقتا به این قضیه فکر میکنم و از عواقبش واقعا میترسم!
یه مدت هم تو این مسئله دچار وسواس شده بودم...
ولی راه حل درستی برای در مسیر قرار دادن این احساسم پیدا نکردم!
مثلا وقتی یه بچه فال فروش میبینم انقدر دوست دارم که 2دقیقه باهاش حرف بزنم و نوازشش کنم که گاهی مادرم پاکت های باز نشده فال هارو از رو میزم دور میندازه!
ولی نمیدونم واقعا بایدچیکار کنم که مثلا یه دردی از همین بچه فال فروش دوا بشه؟!
من نسبت به اطرافیانم مهربانم ولی در مورد کسانی که نمی شناسم چگونه میتوانم مهربان باشم.مثلا خانمی که در اتوبوس ماجرای زندگی شو میگه و حتی گریه هم می کنه.من در این موارد نمی تونم به طرف مقابل اعتماد کنم و بنابراین نمی تونم با هاش همدردی کنم،شاید در درونم واسش ناراحت شم ولی در قیافه ام ظاهری از همدردی دیده نمی شه.
24ساله/تهران/لیسانس ریاضی
روی سوالتون خیلی فکر کردم اما راستش به نکته قابل ذکری نرسیدم ترسم بیشتر شد !
از این که چطور با نامهربونی ممکنه جونی راه زندگیش تغییر کنه, اما هنوز نمی دونم وظیفه من چیه؟؟؟ نمی دونم با مهربونی به اطرافیان میشه حتی کمی تاثیر گذار بود یا فقط مهربونی خانواده کافیه؟؟ کلی سوال تو ذهنم ایجاد شده!
اما من خودم با اعدام در ملا،عام مخالفم به نظرم کار خوبی نیست تو روحیه افراد جامعه تاثیر بدی داره, حالا اگه از جوسازی های رسانه های خارجی در مورد رفتار مسلمونا و نحوه ی مجازات تو کشور ایران بگذریم! این تصویر تو سایت facebook بسیار چرخید و من فقط از تصویری که از کشورم ارایه می شد خیلی ناراحت بودم!همش فکر می کردم مردم کشور ما خیلی مهربون تر از اون چیزی هستن که نشون میدن!
25ساله,کارشناس میکروبیولوژی, 7 بهمن 91 تهران
منم وقتی توی اخبار چهره درمانده ی این دو نفر را دیدم خیلی فکرم مشغول شد.
از یک طرف خوشحال بودم چون با این حرکت محکم مسئولین مردم احساس امنیت می کنند.
اما دلم سوخت. مطمئناً این آدم ها هیچ وقت فکر نمی کردند هزینه این حرکت بی خردانه چنین چیزی باشد ...
23 ساله، دانشجوی ارشد فیزیک، تهران
کُلُّکُم راع و کُلُّکُم مسئولٌ...!
آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی در کتاب «خاتم انبیا، رحمت بیانتها» آورده است: مرحوم علامه مجلسی(ره) از امالی مرحوم شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که در دستگیره شمشیر رسول اکرم(ص) این چند جمله نوشته شده بود:
«صِلْ مَنْ قطعک و قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ (یا علی نَفْسِکَ) و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ»
«صِلْ مَنْ قطعک؛ اگر کسی از تو برید، تو به او بپیوند»
او به خانهات نیامد تو به خانهاش برو؛ از حالت جویا نشد تو از حال او جویا شو؛ نگو که او نیامد من هم نمیروم؛ او از حالم نمیپرسد من هم نمیپرسم.
«قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا عَلی نَفْسِکَ؛ (همیشه و در هر جا) آنچه حق است بگو اگرچه به زیانت تمام شود»
«و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ؛ نیکی کن درباره کسی که به تو بدی کرده است»
مهم این است که به کسی که به ما بدی کرده، در زندگی ما مشکلی ایجاد کرده و یا چاهی سر راهمان کنده است خوبی کنیم، مشکلش را برطرف و خار را از سر راهش برداریم
25 ساله-کارشناسی الکترونیک-ساوه
با دیدن این صحنه اشک توی چشمانم جمع شد خوش به حالشون که این قدر سعه صدر دارن! در اون لحظه می تونست به سرزنش و تعییر بپردازه و یا بگه یالا برو جلو!
به خودم رجوع کردم من معلم و استاد دانشگاه نیستم اما میتونم به اطرافیانم مهربانی کنم و بهشون یاد بدم لازم نیست معلم و استاد باشم و اینجوری از من سلب مسئولیت نمیشه! اما همیشه کسایی هستند که از محبت من سوء استفاده میکنن و منو دلسرد! و متاسفانه محبت منو به پای سادگیم میگذارن با اونا چیکار کنم؟ بازم ادامه بدم؟
خدا قوت
من هنوز معلم نشدم ولی 4سال دیگه بعد اتمام دانشگاهم معلم میشم و این صحبت شمارو آویزه گوشم میکنم که من به عنوان یک معلم میتونم با ابراز محبت و مهربانی به دانش آموزانم .... و گوش شنوایی برای شنیدن مشکلاتشون و درد و دل آنها باشم و انشالله بتونم راهنماییشون کنم که تصمیم اشتباهی نگیرن و خدای ناکرده به انحراف کشیده نشن.
بسیار متشکرم برای این تلنگر به جاتون.
19 ساله/دانشجوی دبیری ادبیات/تهرانپارس
وقتی نوجوان بودم شنیدم که همه اعمال انسان , چه خوب چه بد, تا مادامی که تاثیرش در دنیا یا جامعه یا فردی دیگر باشد, بر ثواب یا گناه ان عمل افزوده میشود. مثالی که برایم زدند این بود که اگر شما یک ایه را به فردی یاد دهید , تا مادامی که ان فرد از این ایه استفاده میکند و ثواب میبرد برای شما هم ثوابی نوشته میشود.
اما همیشه از موقعیت عکس این جریان میترسم. نکند که کاری کنم یا حرفی بزنم که در گمراهی دیگری دخیل باشم.
خدا کمکم کند.
22ساله.ترم8 مترجمی. کلاس مجردها. غرب تهران
چشم های مستاصل داد میزنه نیاز برای بودن یه گوش شنوا....
در پارک , در مترو , در نت , در مسجد ...
هر جا که حس کنم یکی نیاز داره براش وقت میزارم.
نتیجه کار گاهی باعث دوستی هایی شده.فرضا با خانومی که من سن بچه هاش یا نوه اش هستم یا حتی یه دختر که از من 7 8 سال کوچکتر.
گاهی هم محدود میشه به همون نیم ساعت یا 3 4 ساعتی هست که وقت گذاشتم براشون.و با یه خداحافظی تمام میشه و دیگه اون آدم را نمی بینم.
اما برق شادی توی چشم هاشون و خوشحالی شون موقع خداحافظی باعث میشه از خودم راضی باشم و این کار را ادامه بدم.
هر چند که برای دیگران ممکنه عجیب به نظر برسه.
چه خوب تو جامعه ای که بی تفاوتی مد شده و رمز موفقیت محسوب می شود، از تفاوت و مهربانی گفتید.
در جواب کسانی که میگفتند: "چی به تو می رسه؟" یا "به تو چه ارتباطی داره؟ کلاه خودت رو بگیر باد نبره." یا "خودت رو به دردسر نینداز." می گفتم :کُلُّکُم راع و کُلُّکُم مسئولٌ...!
بعد از برسی اجمالی "غیرت دینی" منفعل بودنم کمتر شد، اما مشکل این است که نمیدانیم خط قرمزش کجاست. استاد، کاش در دورهء بعدی کلاس مجردها ، خط قرمز های مهربانی مورد برسی قرار بگیره.
24/کارشناسی ارشد عمران/ تهران
من میدونم که فقط قضاتی که این حکم را صادر کردند در تصمیم گیری برای این مجرمین صلاحیت دارند اما به هر حال سوالی که برای من پیش میاد اینه که فرصت ندادن به این ها کوتاهی و نامهربانی در حقشون نیست؟مستندی دیدم از جوان خلاف کاری که در زندان راه خدا رو انتخاب کرده بود و در مجازاتش تخفیف داده و آزاد شده بود...حالا با وجود این نمونه ها باز هم نمیشه امید وار به اصلاح این آدمها بود؟
23/دانشجوی ارشد فیزیک/ تهران
فکر می کردم نوشته من خیلی نظر منفی بگیره ولی بر عکس، البته مثبت هم زیاد نگرفته ولی همین که تعداد مثبت ها بیشتر از منفی هست این نشون میده که هستند کسایی که وضعیتشون مثل منه یا با نظر من موافقند.
ممنون از جوابی که دادید ولی حاج آقا به نظر من محبت کلامی و عاطفی خیلی روی آدم تأثیر میگذاره و هم سن و سالای خودم و به خصوص بنده بیشتر به این نوع محبت احتیاج دارند، ولی در خانواده ای که پدر و مادر بلد نیستن محبتشو نو به زبان بیارند و فقط با پول مهیا میکنند خب من چه جوری به دیگران محبت کنم در صورتیکه ندیدم و نشنیدم!!! و روی محبت کردن هم ندارم! به نظرم نسل من سوخته است چون میبینم پدر و مادرم این نوع محبت کردن را از پدر و مادرشون یاد گرفتند من هم از اونا، که بعدا به بچه های خودم منتقل میشه! اصلا اگه قرار در آینده یکی مثل خودم وجود داشته باشه چرا ادامه اش بدم؟؟!!
به نظرم مهربانی تمرین کردنیست و به مرورزمان جزوی ازخصیصه های آدم میشود، همانطور که خودتون در مسجد عمار فرمودین اولین ثمره ی مهربانی حال خوب خودمونه حتی اگه یک طرفه باشه( مثلا مهربانی به پدر و مادری که مهربانی نمیکنند و یا مهربانی به سالمند، مهربانی به یتیم و..) ،
که البته این مثال زیبا رو هم زدید مهربانی مثل شستن رخت با دست میمونه که هم دست خودمون تمیز میشه و هم رخت.
24 ساله، کارشناسی محیط زیست تهران
نظرات کاربران را مرور میکردم،نظرات آقای"سینا"و پاسخ هایی که استاد فرموده بودند نظرم رو جلب کرد
به نظر بنده برخی مواقع آدم اول باید برای خودش مهربانی کنه تا بتونه در مورد سایر مسائل دیدی توأم با مهربانی پیدا کنه
حاج آقا فرموده اند که
بر سر نعش خودت زاری نکن
بنظرم این نکته مهمی هست که انسان خود سانسوری،خود زنی،خود کم بینی نداشته باشه و مدام خودش و دیگران رو مقصر جلوه نده
اساساً دنبال مقصر گشتن شاید بتواند روند یک امر اشتباه را اصلاح کنه اما اگر فقط در مرحله پیدا کردن مقصر بمونه خطرناکه
اعتماد به نفس کلید خوبیه که قفل های زیادی را باز میکنه و البته که باید در این زمینه نیز اعتدال رعایت بشه
من همیشه این عقیده رو دارم،هنگامی که ما اشتباهی رو مرتکب می شویم اگر علت رخ دادن این اشتباه رو متوجه بشویم،این دیگه اشتباه نیست،یک تجربه است و می توان از این تجربه استفاده کرد؛اما؛اگر علت را متوجه نشویم،اشتباه یعنی فاجعه
قصد راهکار دادن نداشتم فقط می خواستم بگم بهترین کار اینه که بر سر نعش خودمون زاری نکنیم
25|کارشناسی الکترونیک|ساوه
خوشست عمر دریغا که جاودانی نیست
پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
درخت قد صنوبر خرام انسان را
مدام رونق نوباوهی جوانی نیست
حقیقتا همهی ما مسئول هستیم. یقین دارم اگر این جوانها و امثال آنها در خانواده یا مدرسه یا جامعه ووو برخورد درست، رفتار منطقی و در یک نگاه کلی روش زندگی سالم را یاد میگرفتند امروز لذت جوانی را میبردند نه آنکه از دستش عذاب بکشند...
کاش همه باور کنیم که مسئولیم
23 ساله / لیسانس / ری
واقعا سپاسگزارم از اینکه جوابمو دادید. چشم، مدتی هست که یا علی گفتم و خدا رو شکر تا الان ایستادم، ولی حاج آقا این اولین یا علی من نیست تا حالا خیلی از این یا علی ها رو گفتم و بازم افتادم، ترس دارم از اینکه دوباره بیوفتم!! دعام کنید.
ممنون از دوستان که نظراتشونو دادند، فقط خواستم یه چیزی بگم که من اصلا دنبال مقصر نیستم و خودم را کلا جدا بدونم!! اتفاقا خیلی رو خودم زوم کردم و به خاطر اینکه تا حالا چند بار افتادم به این نتیجه رسیدم که منم نمیتونم!!!! ولی از این هم خوشحالم که در تلاشم، متوقف نیستم!!! ولی از آخر خودم می ترسم!!
دوستان دعام کنید.
خیر ببینید حاج آقا که با حرفاتون منو آروم میکنید.
یا علی
نگاه لطیف و باریک بینی حضرت عالی،ذهنم را متوجه روی دیگر سکه کرد.
الگوی ما پیامبر مهر و رحمت است چقدر باید ممنون این نعمت باشیم،که مرادی چون او داریم
جوادی 29 مهندسی کامپیوتر اصفهان
خلاصه می کنم و میگم بسیارعالی بود
خدا قوت.
و خداوند پدر و مادر آن مامور را مورد لطف و رحمش قرار دهد
التماس دعا
بله واقعا تكان دهنده بود اين عكس.
واين مطلب هم بسيارشيوا بود والبته درد آور.
من در آينده قصد داشتم معلم بشوم اما با خواندن اين مطلب يك مقدار ترسيدم.مسئوليتش خيلي زياد است.اينكه براي مثال معلم شيمي يا علوم ميتواند بچه هارا طوري تربيت كند كه هم بزهكار نشوند هم مانند اين آقاي نقابدار مهرباني را ياد بگيرند؟؟.يااينكه اصلا چگونه معلم خودش اين مهارت هارا ياد بگيرد كه بتواند آموزش بدهد؟؟و---
خداشمارا حفظ كندكه به فكر هستيد.
التماس دعا
20ساله/دانشجوكارشناسي شيمي/تهران/12ارديبهشت1392
سلام
گاهی وقتها می خواهیم مهربانی کنیم اما...
دختر سیده ای که از نعمت پدرو مادر محروم است و در افسردگی شدیدی بوده با کمک شوهرم امیدش را به زندگی بازیافته اما من مانع ادامه رابطه آنها شدم و اکنون در وضعیت روحی بذی بسر می برد بارها با خود اندیشیده ام که اگر باز فکر خودکشی بیفتد یا به گناه بیفتد چه جوابی دارم؟؟؟اما...
امتحان سختی است...کاش سیده نبود...هر چه سعی می کنم نمی توانم رابطه عاطفی شوهرم با کس دیگری را تاب بیاورم.وجدان درد دارم.کلافه ام...
سلام آفا:
با تشکر
خداوندا به خاطر تمامی غفلت ها مرا ببخش .
ببخش ببخش که چه آسان بود اما انجام ندادم .
دستی برای نوارش
انگشتی برای راهنمایی
حرفی برای محبت
مرحمی برای ..............................
ببخش مرا ، ببخش مرا ، خدایا تو ببخشم
یا علی
راستش
بعد از دیدن عکس ذهنم سریع مشغول [b]پسر کناری[/b] شد. اونی که با ترس و نگرانی یا شاید هم با حسرت به آغوش محبت آمیز باز شده سمت دوستش نگاه می کنه.
از خدا برای شما [b]استاد محترم[/b] توفیق روز افزون میخواهم [b]انشاءالله[/b]
کاش معلمان و مسولین بیشتر به فکر بیفتند.
خدایا کمکم کن تا من هم بتوانم کمک کوچکی به جوانان بکنم.
اگه هیچ کاری نمی تونیم برای کسی انجام دهیم می تونیم سنگ صبور باشیم ویخ و سرد و بی تفاوت نباشیم.