پیام های شما
پرسش و پاسخ امضا شده : ۱۳۹۰/۰۸/۲۶ ۱۵:۴۰:۲۷
سلام آقاي مرادي
من 19 سالمه و دانشجوي مهندسي پليمر دانشگاه علوم تحقيقاتم
نميدونم چه طور بگم بگم دارم دغ ميکنم بگم دارم نابود ميشم\" نميدونم!
من دارم از دست خونوادم رنج ميکشم خونه که نه بهتره بگم يه ساختمون فقط براي اينکه شبمون رو توش صبح کنيم
پدر مادرم اصلا به من محبت نميکنن محبت از نظر اونا فقط ختم ميشه به اينکه هيچ وقت گشنت نذاشتيم داريم شهريه دانشگاتو ميديم هفتگي انقدر بهت پول ميديم و ...........
ولي هيچ وقت از خودشون نپرسيدن که ما{مخصوصا پدرم} وقتي به بچم فحش ميديم ممکنه ناراحت بشه وقتي جلوي همه تحقيرش ميکنيم
فکرم نميکنم آخرين باري که منو با لفظ عزيزم خطاب کرده باشن يا منو بوسيده باشن يادشون باشه
بارها شده که پدرم منو با الفاظ بسيار زشتي که بعضي از اونها رو حتي معنيشون رو نميدونم خطاب کرده و با اينکه ما يه خونواده ي مذهبي هستيم اين بي مهري ها و اين بي توجهي ها باعث شده که برادرم سالهاست که نماز نميخونه و دنباله دختر بازيه که مورد دوست دخترشو فقط من ميدونم و پدر مادرم هيچ اطلاعي ازش ندارن
و حالا من تنها موندم بين اينها
مني که از ديدن برادرم از صداش از همه چيش متنفرم و وقتي ميبينمش واقعا احساس خفگي بهم دست ميده و آرزو دارم ديگه نبينمش
مادرم برام خيلي کار ميکنه و من ممنونشم ولي از لحاظ عاطفي اصلا به من نميرسه و بارها بهش گفتم که محبت فقط لباس شستن و غذا درست کردن و .... اينا نيست ولي نه تنها گوش نکرده بلکه دعوامم گرده و ميگه تو نميبيني محبتاي من رو
و کار من شده فقط گريه و همين الانم که دارم مينويسم نميتونم جلوي اشکامو بگيرم
و تنها آرامش بخش من خدا و شهدا هستند
و من موندم توي يه برزخ و شما اولين نفري هستيد که بهتون ميگم و منتظر کمک شمام
با تشکر
شهاب مرادی
سلام/ در مورد افراد خانواده بعدا نظرم را می گویم. معلوم است که آنها از نان و غذا و لباس و پول و ... کوتاهی نمی کنند. شما چطور؟ فهرستی کامل، دقیق و مفصلی با شماره بندی یعنی 1. 2. 3. 4. 5. و جداگانه در مورد محبت کردنت، حمایت عاطفی و حمایت کلامی و حمایت فکری و حمایت و همراهی عملی خودت در خصوص پدرت و مادرت و برادرت برام بنویس.
منتظرم.
چقدر کام انسان های طلبکار، تلخ است و چقدر تا رسیدن به آرامش فاصله دارند؛ فاصله ای که هر روز بیشتر می شود و مرگ در میانه ی این فاصله قرار دارد.
منتظرم.
چقدر کام انسان های طلبکار، تلخ است و چقدر تا رسیدن به آرامش فاصله دارند؛ فاصله ای که هر روز بیشتر می شود و مرگ در میانه ی این فاصله قرار دارد.