پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۹۰/۰۳/۳۱ ۱۳:۴۳:۵۲
سلام خلاصه و دسته بندي کردم، بيش تر نمي تونم ، شرمنده. منتظرم ، لطفا اين بار جواب بديد، خواهش مي کنم ، ممنون. 1- پسري هستم مشغول تحصيل در ترم 2 دانشگاه ... (ادامه تحصيل برام واقعا مهمه و يکي از اهدافمه) 2- خانواده ام مذهبي هستن ، خودم هم همين طور 3- تک فرزندم ولي به نظر خودم و بقيه وابستگيم به خانوادم زيادي نيست 4- قبل از عيد از ( اوايل ترم 2 از يکي از دختر هاي هم کلاسيم خوشم اومد ولي هيچ عکس العملي در مقابلش نشون ندادم ( هميشه با ايشون سنگين برخورد کردم و يه جاهايي با ايشون بد برخورد کردم که باعث علاقه در ايشون نشه و رابطمون شکل ديگه اي نگيره) 5- مي دونستم و مي دونم و مطمئنم که الان شرايط ازدواج رو ندارم و اگه الان ازدواج کنم به نظر خودم ازدواجم موفق نخواهد بود و همه اهداف من و طرف مقابلم از بين ميره 6- ايشون هم کاملا مذهبي هستن و خانوادشون هم مذهبي هستن. ( اشتراکات بين خانوادهامون زياده ) 7- يکي دو ماه پيش واقعا خيلي اتفاقي و واقعا ناخواسته اين مسئله بروز پيدا کرد (ما هرگز حضوري با هم در اين رابطه صحبت نکرديم، با ايميل و چت و دوبار با مشورت بقيه با تلفن ) 8- به نظرم يه مقدار بعد از بروز اين مسئله رابطمون زيادي پيش رفت ( حالا هر جفتمون پشيمونيم ) 9- بعد از حدود سه هفته رابطمون رو با تصميم هر دومون قطع کرديم ( خانواده هامون رو در جريان گذاشتيم، به طور کامل، و باهاشون مشورت کرديم) (ايشون پيش مشاور رفته و من هم با چند نفر مشورت کرده بودم که نتيجه قطع اين رابطه شد ) 10- چون مي دونستم که آينده رو نمي شه پيش بيني کرد به ايشون هرگز نگفتم براي من صبر کنه و حتي به ايشون گفتم که به خواستگار هايي که براشون ميان همين جوري جواب رد نده و درباره اون ها تحقيق کنه و اگه به معيارهاش نزديک بودن ووو 11- اين رابطه هم براي من اولين تجربه بود و هم براي ايشون. مطمئنم. 12- بعد از قطع اين رابطه من درباره معيارهام براي ازدواج به طور جدي با چند نفر مشورت کردم و ايشون رو به معيارهام خيلي نزديک مي دونم ، فقط يه اشکال وجود داره که ايشون حسشون در مورد من رو به من گفتن که نبايد مي گفتن ولي از اون جايي که مطمئنم اين اولين و آخرين باري هست که اين اتفاق براي ايشون افتاده به نظرم مشکلي نيست.( من خودم رو واقعا خيلي بيش تر از ايشون تويه اين رابطه مقصر مي دونم ) 13- سوالام : همون طور که گفتم ايشون به معيار هام واقعا نزديک هستن و بعلاوه اين رابطه بين ما به وجود اومده بود و واقعا من به ايشون حس خوبي دارم ، حالا من بايد چي کار کنم ؟ هم خودم گفتم فقط براي من صبر نکنيد (مطمئنم حرف درستي زدم) هم به نظرم واقعا براي من خيلي ايده آل هستند! من مي دونم که حداقل تا دو سه سال ديگه نمي تونم شرايطم رو براي ازدواج کاملا فراهم کنم و بايد تويه اين مدت تويه يه کلاس با ايشون باشم، خودم رو چه طور کنترل کنم که اتفاق بدي نيافته و برخوردم رو چه طوري کنم؟ مي ترسم تويه گناهي بيافتم که خدا نبخشدم. ( مي دونم واقعا اشتباه بزرگي کردم ولي مي خوام درستش کنم، رضايت خدا برام واقعا مهمه) اگه خصوصي بمونه متشکر مي شم ولي اگه خواستيد بذاريدش اسم رشته و دانشگاهم رو هرگز نذاريد. ممنون التماس دعا واقعا درگيرم، جواب قبلي رو که نداديد ، جواب اين رو بديد. لطف مي کنيد. اگر جواب هم نداديد بازم ممنون ولي جواب بديد. التماس دعا
شهاب مرادی
سلام/ اصل سوال تکراری است اما پاسخ می دهم.
1. با توجه به شماره 5 که تنها گزینه درست این ماجراست چرا شماره 12؟؟؟ واقعا چرا باید الان به معیارهایت بپردازی؟ مسئله و موضوع انتخاب همسر و ازدواج را تا دو سه سالی رها کن.
2. شماره8 را نفهمیدم اما امیدوارم به معصیت آلوده نشده باشی. به هر حال استغفار کن.
3. او را از برنامه زندگی ات خارج کن. و اگر خارج کردی به تو چه ارتباطی دارد که با کی ازدواج کند؟! یا با خواستگارهایش چه برخوردی داشته باشد؟ منطقی باش اون دختر خانم از الفاظ تو و عبارت های تو چیزی جز "رد کردن خواستگارهایش" نمی فهمد متاسفانه اینجا برو "نرو" ترجمه می شود. مثل خطای شما در شماره 4 که برخوردها علی رغم نظر شما دیدید که تولید علاقه کرد! پس به جای وصیت کردن و فیگور مهربانی و فداکاری مثل یک "مزاحم اشتباهی" فقط عذرخواهی کن و برو و دیگه نصیحت و اندرز و مشورت لازم نیست و به قول معروف فردین بازی درنیار!
4. جوانان با هم مشورت نکنید. به چند دلیل مهم.

اگر لحنم صریح است عذرخواهی می کنم. لازم می دانم واضح و صریح نظرم را عرض کنم.
محمد 88888888
18084 بازدید 117 امتیاز