پیام های شما
پرسش و پاسخ امضا شده : ۱۳۹۰/۰۳/۱۷ ۰۴:۰۷:۵۳
يا اله العاصين
سلام عليکم
(فوري - خانوادگي - طلاق)
با توجه به اينکه فرموديد مختصر من نيز سعي کردم به اختصار مشکل را خدمتتان عرض ميکنم ولي شرمنده که طولاني شد. با توجه به اينکه بسيار مصتعصل هستم در صورت امکان سريعتر پاسخ بفرماييد.
1. من 32 سال دارم.
2. 2 سال پيش با خانمي که 2 سال از من کوچکتر است ازدواج کردم.جفتمان مذهبي و تحصيلکرده و خانواده هاي خوب.
3. از همان اوايل متوجه شدم که بايد مراقب حساسيتهايي باشم.
4. بعد از مدتي دعواها شروع شد. بر سر چي ؟ هيچي. مسايل بسيار پيش پا افتاده.
5. در واقع ما مشکل و اختلاف بزرگي در زندگي نداريم. لذا در مورد مشکلات و اختلافاتمان ميگويند چشم خورده ايد !
6. بعد از گذشت مدتي از دعواها و شدت گرفتن به روان شناس مراجعه کرديم و تشخيص افسردگي داد و داروهايي مربوطه را داد و گفت که پيش مشاور نيز برويم.
7. الان مدت 10 ماه است که از اين قضيه ميگذرد. بعد از مدتي دکتر داروهاي افسردگي را قطع کرد و مشاوره را ادامه داديم.
8. خلاصه اي از انچه از جلسات مشاوره در مورد مشکلات بود را ميگويم:
9. اولا 90 درصد مشکلات از خانم من است و بسيار از جلسات به صورت خصوصي فقط با ايشان است.
10. مادر ايشان در دوران کودکي برخورد نامناسبي با ايشان داشته
11. سعي ميکرده بچه ها را مجبور به انجام تصميمات خود کند که البته خانم من خيلي زير بار نميرفته.
12. به علت وجود يک برادر کوچکتر که مشکلات زيادي ايجاد ميکرده و ظاهرا مشکلات عصبي داشته و بسيار بداخلاق، بد دهن، زورگو و شر است بيشتر توجه مادر به ايشان بوده و حقوق بچه هاي ديگر براي جلب رضايت او پايمال ميشده.
13. لذا همسر من نيز از سن 12 تا 25 سالگي با مادر بيگانه بوده و بيشتر پناهش خاله اش بوده است.
14. حال او مرا در کنار گوشه اي از خاطراتش ميداند.
15. هر توصيه اي را به معني امر کردن ميداند و احساس ميکند از بالا داري با او برخورد ميکني و دچار چالش ميشود. اگرچه که يک شوهر گاها اجازه دارد از بالا درخواستهايي هم داشته باشد.
16. کمال گرا و ايده ال گراست لذا توقعش از افراد، رفتارشان، تميزي خانه و غيره بسيار بالا و مشکل ساز است.
17. در کنار اين همه جلسات اگرچه روابط ما خيلي بهتر شده ولي هنوز هم از سطح استاندارد بسيار پايينتر است و گاها دعواها شديدي صورت ميگيرد.
18. در واقع من هم خلي زن ذليل شده ام که روابط بهتر شده ولي همين ديروز براي چندمين بار مرا زد.
19. گاها برخوردهايش مرا تا حد جنون عصباني ميکند و اين در حالي است که من انسان بسيار آرامي بودم.
20. اخيرا نيز دکتر گفته که دوباره دچار افسردگي شده است.
21. مدتها پيش به فکر طلاقش افتادم ولي به دلايلي اين کار نکردم. يکي ترس از خدا. دوم اينکه اگر او را طلاق دهم نابود ميشود. سوم به اميد اصلاح. چهارم شايد اشکال از من است و من هستم که او را عذيت کردم و به اينجا کشاندم و خودم نميفهمم. پنجم ترس از شرايط خودم بعد از طلاق.
22. لازم به ذکر است برخورد ظاهري ايشان با آشنايان بسيار خوب است و بسيار عاطفي است.
23. با توجه به جدايي از مادر مهارتهاي زندگي را در سطح پاييني دارد. حتي در کارهاي خانه من به شدت کمک ميکنم تا انجام شوند.
24. بسيار مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم البته بسيار کمتر از قبل.
25. در واقع او يک انسان غير متعادل است.
26. او قبل از ازدواج هم مشکلاتي داشته و به روانپزشک و مشاور مراجعه کرده است چنانچه در دوره عقد کردگي هم داروهاي اعصاب استفاده ميکرد.
27. برادران او هم حساس هستند و تحت نظر مشاور و روانپزشک هستند.
سوالات من :
1. چه کار کنم؟ حيران مانده ام؟
2. طلاق در چه مواردي لازم است؟
3. آيا طلاق دادن او مخالف رضاي خدا و مروت است؟
3. آيا زندگي با او مورد رضاي خدا و صلاح است ؟ آيا اجري دارد؟ آيا عاقلانه است؟
4. اگر او را طلاق دهم در مورد عاقبت خودش و خانواده اش مسؤل هستم ؟
5. آيا استخاره در اين مورد جا دارد؟
برادر عزيز، دوست دارم خدا خودش دهان باز کند و بگويد چه کنم تا آن کنم.
يا صاحب الزمان
با تشکر
شهاب مرادی
سلام/ یاد مشق شب افتادم وقتی متن شما را می خواندم.
به طلاق فکر نکن و زندگی را یاد بگیر. اگر دوست داشتی برای نوپا ثبت نام کن. شاید او و خودت را از لحاظ دانستن و اجرای مهارت زندگی و هنر همسر داری بی سواد ارزیابی می کنی، اشتباه نمی کنی پس وقت تلف نکن زندگی را بساز.
تلاش نکن بهتر دیده بشی و او بدتر. او همسر توست و آبروی تو.
اذان صبح شد.... یاعلی التماس دعا
به طلاق فکر نکن و زندگی را یاد بگیر. اگر دوست داشتی برای نوپا ثبت نام کن. شاید او و خودت را از لحاظ دانستن و اجرای مهارت زندگی و هنر همسر داری بی سواد ارزیابی می کنی، اشتباه نمی کنی پس وقت تلف نکن زندگی را بساز.
تلاش نکن بهتر دیده بشی و او بدتر. او همسر توست و آبروی تو.
اذان صبح شد.... یاعلی التماس دعا