پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۸۹/۰۵/۲۹ ۱۶:۵۸:۵۸
با سلام خدمت استاد عزيز حجت الاسلام شهاب مرادي خيلي سريع مي رم سر اصل مطلب، من دختر عمه اي دارم که از بچکي تا سن 12 يا 13 سالگي با هم بزرگ شديم. بعد از اين سن هم به خاطر بزرگ شدن من و رسيدن به سن تکليف و هم به خاطر دو خانواده مذهبي ديگر ارتباطي با هم نداشتيم. الآن هم نداريم. ديگر ارتباطمان سلام و عليک معمولي است. لذا هم اکنون شناختي از او ندارم. من هميشه نسبت به اين دختر يه احساس خاصي داشتم و دارم نمي دونم چيه فقط مي تونم بگم يه احساس خاصه. مثلاً وقتي مي دونم اون توي جمع خانم هاست الکي ضربان قلبم بالا مي ره ، حالا اينکه اون چه جوريه الله و اعلم ووو تا اون جايي که من مي دونم ايشون دختر خوبيه ، نماز مي خونه ، روزه مي گيره، اعتکاف مي ره ، پارسال هم توي دانشگاه تهران رشته ي زيست شناسي قبول شده، تازه خانواده ي مذهبي اي مثل خودمون دارن. هم خانواده نزديک مذهبي و هم خانواده ي دور مذهبي، دختر پاکي است و بي شيله پيله. ولي چند اشکال وجود دارد که مي خواهم از جناب عالي سؤال کنم : خانواده ي آن ها ولايت مدار نيستند... ولي آنطور که خانواده ي ما عاشق دلبسته هستند، نيستند. من متولد سال 66 و او متولد 69 يا 70 است. من سال 84 دانشگاه آزاد مکانيک قبول شدم و بعد از گذشت چهار سال از ادامه دادن آن صرف نظر کردم. چون علاقه اي به آن نداشتم الآن هم به دنبال گرفتن فوق ديپلم از اين دانشگاه هستم. در راستاي اين چهار سال به انجام کار خبرنگاري و نوشتن مقاله و يادداشت و همچنين طراحي هاي گرافيکي پرداختم. در اين راه تجربه اي خوب بدست آوردم و الآن هم دنبال ادامه دادن تحصيل در مجتمع فني هستم. يعني رفتن به کلاس هاي فتوشاپ و ... راستش او دانشجوي زيست شناسي تهران است و من ... من فرزند شهيد هستم. مادرم بعد از شهادت پدرم ازدواج نکردند و سختي ها را با دل و جان خريدند. در اين راه يکي از سختي ها وجود 5 خواهر شوهر بود. که يکي از اين افراد مادر همين دختر عمه ي من و کوچکترين آن هاست. آن زماني که پدر من شهيد شده بود عمه کوچيکه ي من جوان بود، حدود 17 سال، از اين رو زبان تندي داشتند و دل مادر ما رو آزرده خاطر کردند. ولي اين حرف ها باعث اختلاف در خانواده بين ما و آن ها نشده است. منظور وجود زبان تند عمه است. از سويي ديگر مادر من ، فردي کم صحبت و آرام است که آزارش به مورچه اي نمي رسد. معرکه ي دو عالم است. اگر ازدواجي بين من و دختر عمه ام پيش آيد اذيت نخواهد شد؟ چون مي دانم که از عمه ام کمي واهمه دارد . از طرفي مادرم با ازدواج من تنها خواهد شد. چون خواهرم ازدواج کرده و من هم اکنون خانه هستم. خانواده ي من و دختر عمه ام پر جمعيت هستند و بساط حرف و گفتمان ميانشان بسيار، فلاني رفت خواستگاري فلاني و فلان شد و بهمان. من از اين قضيه خوشم نمي آد که بروم خواستگاري و مثل بمب تو خانواده بپيچه تا هم من نتونم تصميم خوبي بگيرم و هم دختر عمه ام. اين اتفاق در خانواده افتاده است. (بعلاوه همه فکر مي کنند من و دختر عمه ام زوج خوبي مي شويم) با تمام اين حرفها دو سؤال داشتم : با چنين وضعيت خانوادگي و حرفها و درس ها و وضعيت مادر و اين ها به خواستگاري ايشان بروم يا خير ؟ فکري به ذهنم خطور کرده که مي خواستم با شما مشورت کنم؛ نظرتون چيه که با هماهنگي خواهرم يا خودم قراري با دختر عمه ام بگذارم و با او در خصوص ولايت مداري و برخي مسائل مثل درس و اخلاق و نوع رفتار و نگرشش نسبت به زندگي صحبت کنم. و بعد اگر مناسب ديدم به خواستگاري اش بروم؟ (واقعاً نسبت به حرف فاميل واهمه دارم) قبلاً از زحمات شما متشکرم ببخشيد طولاني شد يا علي
شهاب مرادی
سلام/ پسرم اگر آماده ازدواج هستی معیارها و ملاک هایت را لیست کن و مورد بررسی و تامل قرار بده؛ سبک سنگین کن و برمبنای مبانی، ملاک ها و معیارهایت با مشورت چند نفر خردمند از جمله مادرت به دنبال مصداق منطبق با آن معیارها بگرد و اگر از فکر ازدواج با دخترعمه منصرف شوی بهتر است. به چند دلیل که در یادداشت های مربوط به ازدواج بیان کردم خواندن آن مطالب و پیامها برایت مفید است. ان شاءالله
اگر از لحاظ تحصیلی و مقررات دانشگاه مانع جدی نداری ادامه تحصیل در رشته مکانیک را در دستور کارت قرار بده و ابراز عدم علاقه را فقط یک مکانیزم دفاعی تعبیر کن و مشاوره تحصیلی را جدی بگیر. در 4 سال چند واحد پاس کردی؟ ظاهرا حدود فوق دیپلم خب از راه کارهایی مثل تبدیل وضعیت به پاره وقت یا حتی کنکور مجدد و استفاده از واحدها استفاده کن. درس را جدی بگیر.
نگرانی تو برای مادرت نباید مانع ازدواجت شود و ...»»» مریم از بابل

درکل ازدواج فامیلی را توصیه و تاکید نمی کنیم (این عدم توصیه ریشه روایی دارد.) و در صورت تصمیم قطعی پسر و دختر مشاوره ژنتیکی توصیه می شود.
حسين
23667 بازدید 88 امتیاز