پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۸۹/۰۳/۲۳ ۲۰:۳۲:۵۱
سلام حاج آقاي مرادي خسته نباشيد. من يه جوون 23 ساله از شهر مقدس قم هستم. از سال 1383 تا 1385 به فکر کارو درس نبودم و دنبالش بودم ولي نبودم. ازسال 1385 رفتم سراغ درس تا اينکه سال 1386 وارد دانشگاه آزاد استان قم شدم. بنابه دلايلي که نصفش بي لياقتي و احمقي و ... خودم و يک ذره شم مشغول بودنم در يک گروه جوون که کارهاي بيهوده انجام مي داديم نه کارهاي بد کارهاي فرهنگي ولي ازدرس و زندگي ام افتادم و يک ذره شم به خاطر ضربه بود که در تعيين رشته در سال اول دبيرستان خوردم بود که من از چشم پدرومادرم مي بينم نگذاشتند من رشته اي رو دوست داشتم برم به حرف دوست و رفقاي پدرم بالاخره رفتم تجربي مني که اصلا تا دوم دبيرستان تجديد نمياوردم به خاطر بي علاقگي به رشته ام دوم و سوم دبيرستان سه تا سه تا تجديد آوردم بعد از سه سال مجبورشون کردم با سختي برم کارودانش و کامپيوتر بخونم. سرتون رو دردنيارم خلاصه بعداز اين همه سختي سال 1386 وارد دانشگاه شدم. به خاطر ضربه اي که گفتم از نظرروحي نمي تونستم درس بخونم دوست داشتما ولي هي مي گفتم چقدرسخته نمي تونم و ازاين حرفها. در ترم اول آخراش به خاطر ضربه و احمقي خودم و نبودن مشاوره و دوست نزديکي به غير از خدا که بتونم راحت باهاش حرف بزنم يواشکي به دور از چشم خانوادم از دانشگاه اومدم بيرون الانم مثلا از ديد اونها دارم درس مي خونم البته دوباره رفتم دانشگاه سال 1388 ولي به خاطر اون ضربه دوباره ترکش کردم. حالاهم که سرعقل اومدم و مي خوام بخونم ديگه از نظر قانوني هم اضافه خدمت دارم هم نمي تونم وارد دانشگاه بشم. چون کاردانيه و سه سال بيشتر اعتبار نداره. هنوزم خانوادم فکر مي کنن که من دارم درس مي خونم. موندم حاج آقا نمي دونم چه کار بايد بکنم. چطوري از اين مخمصه بيام بيرون. مي خوام برم سربازي خانوادم مي گن بگذار درست تموم بشه بعد برو مي خوام ازدواج کنم ولي نه درسم نه سربازيم و نه کارم معلومه البته الان در يک شرکت مسافرتي مشغول کارم ولي اين که تا آخرش نمي مونه. آخه دلم نمي آد به خانوادم بگم که من ترک تحصيل کردم چون خيلي برام زحمت کشيدن و چشم اميدشون به منه و مي دونم اگه بهشون بگم حتما سکته مي کنن. يه راهي جلوي پاهام بگذاريد تابدون اينکه پدرو مادرم متوجه بشن من از اين مخمصه بيرون بيام. ديگه آرزوي مرگ کردم. واقعا همه راههاي جلوي من بسته است. از خدا فقط کمک خواستم و نه از خلقش ولي از وقتي که با شما آشنا شدم و با سايت شما گفتم بگذار از يه روانشناس روحاني بپرسم که چکار کنم. يه راهي جلوي پاهام بگذاريد. باتشکر اسمم مستعاره اسم اصليم چيز ديگست. خداحافظ.
شهاب مرادی
سلام/ اصلا از خانواده ات مخفي نكن. همين الان والدينت بگو و احساست را از اين شرايط، واضح و شفاف و به دور از كنايه و ايهام بيان كن، از آنها صميمانه و متواضعانه عذرخواهي كن و اصلا حتي ذره اي را به دوش آنها نيانداز! و قول بده كه جبران خواهي كرد.
دروغ نگو كه هيچ خيري در دروغ نيست.
همان طور كه متوجه شدي مشكل اساسي شما پايين بودن اعتماد به نفس است. ان شاءالله سربازي مي سازدت و حتما به چند جلسه مشاوره نياز داري.
توسل به حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها را فراموش نكن و مراقب باش شيطان اميدت را به تاراج نبرد!
ان شاءالله با همت و تلاش خودت و لطف حق سبحانه و تعالي، به زودي اين روزهاي سياه و تلخ تمام مي شود و تو يك جوان موفق و پيروز خواهي شد.
علي
20329 بازدید 39 امتیاز