پیام های شما
پرسش و پاسخ امضا شده : ۱۳۸۶/۰۲/۲۰ ۱۷:۳۱:۳۹
باعرض سلام خدمت شما. آقای مرادی من زنی سی ساله هستم که یازده سال است که ازدواج کرده ام. متاسفانه از روز اول علاقه چندانی به همسرم نداشتم و بنا به صلاحدید پدرم که ایشان را فرد مومن و معتقدی میدانستند با ایشان ازدواج کردم.البته انصافاایشان انسان خوب وشایسته ای هستند ولی مرد خیلی سرد و خشک وبی احساسی هستند وما هیچ وقت روابط گرمی با هم نداشتیم.من دختر هفت ساله ای هم دارم وبه همین دلیل نمیخواهم از ایشان جدا شوم چون خودم طعم تلخ طلاق پدر و مادرم را چشیده ام ونمیخواهم دخترم هم دچار این بدبختی بشود ولی از طرفی این زندگی هم خیلی برایم سخت شده است. ما رابطه جنسی درستی هم نداریم و بعضی از مشاوران میگویند که ایشان اگر دارو مصرف کنند بر روابط احساسیشان هم اثر میگذارد ولی ایشان اصلا فکر نمیکنند که مشکلی داشته باشند. البته مشکل من روابط جنسی نیست و درحال حاضر خودم هم تمایلی به این مسئله ندارم ولی از نظر احساسی شدیدا ضربه پذیر شده ام. البته ایشان به من سخت نمیگیرند و من درحال حاضر دردانشگاه علامه طباطبایی درحال درس خواندن هستم و همیشه فکر میکردم دخترم و یادرس خواندن در رشته مورد علاقه وسرگرم شدن این خلا احساسی را پرکنند ولی درحال حاضر میبینم که اینطور نشده ومن به حدی افسرده هستم که نمیتوانم با دخترم هم رفتار درستی داشته باشم وکاملا عصبی شده ام به حدی که فشار خون من به نوزده و بیست رسیده است و از دارو استفاده میکنم.میخواستم اگربرای شما مقدور است من را راهنمایی کنید. از مرحمتتان سپاسگزارم.
شهاب مرادی
سلام/ مرکز ثقل مشکل شما جنسی است. هر دو با مراجعه به پزشک برای حل آن اقدام کنید و پس از2ماه به مشاور مراجعه کنید.