سلام استاد خسته نباشيد. بازم مزاحم هميشگي. شرمنده، ولي طاقت نياوردم. در مورد جواب پيام ندا خانم كه گفتين(وقتي اين دوستي ها فورا در پروسه ازدواج قرار نمي گيرد، بايد به درستي آن ترديد کنيد). همون طور كه قبلاً براتون گفتم: يك ماهي مي شه كه با پسري آشنا شدم (تلفني) از يك شهر دور (اولين بارم بود كه چنين اشتباهي كردم. بله خودم مي دونم كه اشتباه بوده) ولي اون هنوز دو هفته از صحبتهامون نگذشته بود كه پيشنهاد ازدواج رو مطرح كرد، بعد هم زماني رو براي ملاقات تعين كرديم و من با توجه به اين كه يكي از خواهرهاش از موضوع مطلع بود، پيشنهاد كردم حالا كه قراره تهران همديگرو ببينيم خواهر ايشون كه ساكن تهران هست هم حضور داشته باشد اون هم به خوبي استقبال كرد ولي بعد چون مشكلي برايش پيش آمد گفت: تا ملاقاتي با خواهرش داشته باشم، ولي خوب خواست تا عكسم رو هم بهش بدم. حالا جندتا مشكل وجود داره: اول اين كه اون دو سال از من كوچكتره و 20 سالشه، دوم اينكه در حالي كه توي مغازه اي كار ميكنه ولي هنوز سربازي نرفته و هنوز برنامه مشخصي نداره،,ولي با اين حال پسر باادب و خوبي به نظر ميرسه و ميخواد تا از طرف من مطمئن بشه كه هستم، بعد بره دنبال كار. با وجود اينها و مشكلات ديگه كه خودتون بهتر از من ميدونين من بايد چكار كنم. كلاس مشاوره به جاي خود اگر بخوام سه ماه صبر كنم غير از اين كه مشكل وابستگي هم به مشكلاتمون اضافه بشه هيچ فايده ي ديگه اي نداره پس لطفاً راهنماييم كنيد، عكسم رو به خواهرش بدم؟ اصلاً آدم قابل اعتمادي هست؟ با توجه به اين كه دو تا از خواهرهاي اون از موضوع مطلع هستند من هم بايد كسي رو مطلع كنم؟ و ------- شرمنده خستتون كردم. ممنون يا حق