پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۸۸/۰۷/۲۵ ۱۹:۲۷:۲۱
با سلام خدمت شما حاج اقا شما تنهاترين راهنماوسنگ صبور من هستيد خواهش ميکنم جواب نامه ام رو زود زود بديد من دختري 26 ساله ام که در خانواده متدين بزرگ شدم و خدا را شاکرم که اينجوري بزرگ شدم نه اهل دوست پسر و اينجور رابطه ها نبودم 2 سال پيش پسر عمويم رسما از من خواستگاري کرد ولي چون از لحاظ عقيدتي با هم اختلاف داشتيم جوابم منفي بود با سماجت او 6 ماه بعد بالاخره راضي شدم با او صحبت کنم تا شايد به توافق برسيم مادرم به خاطر شناخت خانواده پدريم راضي به اين امر نبود از اشکالات بزرگ پسر عمويم اين بود که به قول معروف پايه ثابت رقص در مجالس وعروسي ها بود واين رو تنها تفريح خودش ميدونست که حاضر شد باه خاطر من با تفريحات ديگه جايگزين کنه در نماز وعبادت هم کاهل بود که راضي به خوندنش شد وحتي منو براي نماز صبح بيدار ميکرد ولي کم کم ترکش کرد و هر بار بهانه اي مي اورد من کم کم به او و او به من وابسته شديم وچون دانشجوي شهر ديگري بودم اين وابستگي شديدتر شد و تقريبا هر روز با هم حرف ميزديم واو هر بار قول ميداد که سر حرفهايش هست عيد 87 انها به خواستگاري من امدند و قرار شد بعد پايان ترم ازمايش ژنتيک بدهيم داديم و جوابش 2 روز قبل ماه رمضان امد و قرار شد تا پايان ماه رمضان دست نگه داريم ولي ديگه خبري از خانواده عموم نشد که نشد ولي ما همچنان در ارتباط بوديم واو يک بار مشغله کاري و يک بار دست تنگي رو ووووبهانه نيومدنش ميکرد تا تير88 که درسم تمام شد اونها زنگ زدند ولي خانواده من جواب ندادند و گفتند تاخيرشون بي دليله وکار تموم شده اس 3هفته بعد در عروسي اقوام نزديک با هم برخورد کرديم خانواده اش به خوبي برخورد کردند ولي خودش انگار که من و خانواده هم را نميشناخت فردايش پدر ومادرش با روي نه چندان خوش امدند بعد همه گلايه ها من در خواست صحبت مجدد با او را دادم که انها گفتند مگه شما به توافق نرسيديد که رفتيد ازمايش ؟چون بعد از تماس بي پاسخ خانواده انها او رابطه اش را با من قطع کرده بود من ميخواستم حرف هاي نهايي اش را بشنوم ولي او گفت(با اس ام اس)که فقط به اصرار خانواده اش مي ايد براي صحبت و همه چي برايش تمام شده به خاطر جواب ندادن به تلفن خانواده اش!چند روز بعد امدند من گفتم که چرا به قولت وفادار نبودي ودر عروسي رقصيدي گفت ناراحت بودم ودر ضمن همه چي برام تمام سده بود کلي از حرفهايش تغيير کرده بود بعد هم که رفت اس ام اس داد که حلالم کن ديگه هم جواب زنگ واس ام اس مرا نداد من به خاطر علاقه ام خيلي التماسش را کردم ولي او گفت که نميتوانم خودم را انطور که تو ميخواهي عوض کنم يک بار هم به مرز بازگشت دوباره رسيد ولي بعد دوباره براي هميشه خداحفظي کرد و رفت ومن وخانواده ام را با کوله باري از سوالات تنها گذاشت خانواده اش هم فعلا سکوت کرده اند من دارم از درون داغون ميشم خيلي غصه اين 2 سال رو ميخورم نميخوام خانواده ام بيشتر از اين غصه مرا بخورند همه چي رو ميريزم تو خودم من ساکن شهرستان کوچکي هستم وبه روانشناس و مرکز مشاوره دسترسي ندارم تو رو خدا کمکم کنيد من هنوز به او علاقه مندم چطور فراموشش کنم؟ايا من حقي بر گردن او دارم؟چطور گذشته تلخم را فراموش کنم؟خيلي حرف نگفته با درم چه کنم؟زود جوابم را بدهيد که در مرز افسردگي ام من رابطه ام را با خدا نزديک تر کرده ام دعا کنيد خدا مرا ببخشد و دستم را بگيرد اگر او روزي برگشت شايسته گذشت هست؟(البته او گذشته پاکي هم نداشت که من در زمان علاقه مندي ام فهميدم و چشم پوشي کردم!)
شهاب مرادی
سلام/ خدا را شکر کنید که نشد. شأن خودت را حفظ کن و التماسش نکن! و اگر برگشت قاطع میگویم پاسخ مثبت نده و مذاکره هم نکن! cut والسلام.
اما شما در انتخاب همسر چند خطا داشته اید:
1. قصد اصلاح او را داشتید(نرقصیدن و نماز خواندن و ...) امر به معروف و نهی از منکر خوب است ولی نه در مرحله حساس و خطیر انتخاب همسر
دخترم ازدواج درمانگاه نیست!
اردوگاه تربیتی و اصلاح رفتار نیست! باید چشمتان را باز کنید و ببینید آیا با خواستگار بدون هیچ تغییری در خلق و خوی و شرایطش می توانید زندگی کنید؟ اگر نه که نه.
2. به جای شناخت درست او ، خود را تشویق و یا مجبور کردید به "علاقه سازی" این علاقه‌ی اَلکی ساخته‌‌ی دست خودت است اگر او ایجاد کرده بود با رفتنش و ترک تو و جفا خرابش کرده بود پس این علاقه بیشتر معلول خیال و وهم خودت است »»»» سرچ کن و یادداشت جناب سروان و هشدارهای قبل از ازدواج را بخوان.
و چند خطای دیگر ...
پسرهای "متدین واقعی" کم نیستند ولی معمولا دخترهای "خوب و خوش اعتقاد و معنوی" که ظاهر شرعی مناسبی ندارند و "خوش حجاب" نیستند خواستگار متدین ندارند.

عبارتی کوتاه و مهم از حدیث اول کتاب شریف اربعین حدیث امام خمینی رضوان الله علیه:
و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت ،
و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقّه نشود هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود
و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود.
بنده
33418 بازدید 149 امتیاز