پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۸۶/۰۱/۳۱ ۲۳:۵۶:۰۶
با سلام وعرض ادب از شما کمک میخواهم ابتدا کمی از عقایدم میگویم من باور دارم که تا وقتی تو دنیا پسر هست لزومی ندارد که پسر با غیر هم جنس دوستی کند من در دانشگاه حتی به دختر ها یک سلام هم نمی کردم تا اینکه یکی از آنها با رایانه خود به مشکل خورد و چون همه تو دانشگاه از اطلاعات زیاد من درمورد رایانه با خبر بودند مشکلش رو با من درمیان گذاشت من هم که به طور کلی عاشق کمک کردن هستم بسیار زیاد به او کمک کردم تا حدی که خود او از این همه کمک ناراحت می شد . اما چشمتون روز بد نبینه که یه روز به خودم اومدم و دیدم که دل باخته او شدم . بعد از 3-4 ماه که در مورد اخلاق او تحقیق میکردم حس کردم که چه قدر به هم شبیهیم . با کلی ترس و لرز از یکی از اساتید که همه مرید اویند در دانشگاه خاستم تا در مورد من با او سخن بگوید . خود من هم 14000صلوات نذر کردم که جواب او مثبت باشد . اما او به استاد گفته بود که با یکی از اقوامش شیرینی خورده است . حالا یک هفته است که در خانه کارم گریه کردن است چون نمی توانم به خوانواذه چیزی بگویم و در دانشگاه حالت افسردگی و دوری جستن از دوستان . بدتر از همه اینکه از روی او خجالت می کشم چون فکر میکنم که او فکر میکند که همه کمکهای من به خاطر عشق بوده است و این خیلی مرا اذیت میکند چون اینگونه نبوده است. می خواهم کمکم کنید که چگونه به حالت اصلیم برگردم. حتی خانواده چون نمی دانند من چم است میخواهند مرا پیش روانپزشک ببرند
شهاب مرادی
سلام/ حالت شما ظاهرا طبیعی است.
این ماجرا را این طور خلاصه کن: " از کسی خواستگاری کردم ،نشد. چون نامزد داشت.".
موضوع تمام شده است .هیچ تحلیل وتفسیری به آن اضافه نکن.
رضا یوسف بیک
9698 بازدید 14 امتیاز