پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۸۷/۱۲/۲۳ ۲۲:۰۷:۲۵
سلام و پيشاپيش از پاسخ شما ممنونم راستش نمي خوام جواب سوالم را جستجو کنم مي خوام خودتون جوابم را بديد راستش من دختري از خانواده مذهبي هستم تا يک سال و نيم پيش زندگيم کاملا عادي بود مثل بقيه آدمها ولي از آذر پارسال که سرکار رفتم در محل کار با پسري آشنا شدم که به هم علاقمند شديم ولي اينجا آخر کار نبود من که آدم فوق العاده احساسي هستم به او وابسته شدم و هر چه او گفت من هم تبعيت کردم چون او را خيلي دوست داشتم و دارم و مشکل من درست همينجاست چون او اصلا اون جور که اول خودش را معرفي کرده بود نيست و مشکل مهمتر خودمم راستش توان جدايي از او را ندارم اصلا از نبودش وحشت دارم تا حالا چند بار وقتي او را با دختر ديگه اي ديدم تصميم گرفتم تا از اين مهلکه خودم را خلاص کنم ولي هر دفعه با يک تماس يا اس ام اس او دوباره به سمتش رفتم او هم دقيقا اين موضوع را فهميده که چقدر دوستش دارم و چقدر بودنش برام مهمه نميدونم چي کار بايد بکنم از طرف ديگه چند وقت پيش پدرم فوت کرد و وابستگي من به او بيشتر شد از طرف ديگه اين فکر که شايد به خاطر تقاص گناه من بود که پدرم اينقدر زود و ناگهاني از پيش ما رفت آزارم ميده ولي حتي اين هم مانع من نميشه تا با او نباشم تروخدا شما بگيد چي کار کنم واقعا اضطراري به کمکتون نياز دارم چون ديگه نميتونم ادامه بدم
شهاب مرادی
سلام/ فعلا
1. تو هنوز نمی دانی که او را دوست نداری؟ تو حتی او را نمی پسندی. حتی او را قبول نداری. چون او هم خودش را با "عدم صداقت" معرفی کرده و هم وفادار نیست و هم خداترس نیست.
2. عادت با علاقه فرق دارد.
3. احساس گناه چیز خوبی نیست و خطرناک است. از منظر دین  علت مرگ پدر، گناه شما نبوده! اگر قرار بود خدا این طور عمل کند که باید هر شبانه روز "قتل عام" می کرد و اصلا در روزگاران قدیم کسی روی زمین زنده نمی ماند تا در روزگار ما بشر حدود 7 میلیارد نفر بشود! به خدای مهربان بدبین نباش.
حیات فرصت امتحان است و در امتحان برخی موفق و برخی سرافکنده می شوند. و درِ توبه بازِ باز است.
مابقی پاسخ را قبلا به دیگران پاسخ دادم کمی بگرد و بخوان.

23 اسفندماه ، بسیاری از پیام ها تکراری بود! و جستجو همچنان مهجور
مهسفا
52696 بازدید 194 امتیاز