پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۸۵/۱۰/۲۳ ۲۳:۳۳:۱۲
شهاب عزیز ! سلام خوب به خاطر دارم که استاد دوانی، تا چه پایه به تو علاقه مند بود. شاید که آخرین دوست او بودی وهمراه آخرین سفر عمر، دوستی - هم لباس ، اما جوان و شاداب. محبتهایت در مرکز اسناد، فقط بهانه ی آشنایی بود،چون به راحتی میشد فهمید که در-با تو بودن–احساس آرامش و التیام زخمهای کهنه ی روزگار را پیدا میکند. همواره ازسفری یاد میکرد که تو موجب اش بودی، سفری که هیچکدام ازاهالی آن، فراموش اش نخواهندکرد. شب ها و روزهایی بس شیرین در خانه ای سنتی و قدیمی با نخل های سبز –در اواسط خیابانی که انتهایش– حرم آقایمان را قاب گرفته بود. حتی در کتاب نقد عمر ( چاپ جدید ) هم، بر آن اشارتها دارد و از آن حکایت ها. و تنها از آن روزها خاطره ای را مرور میکنیم ... خدا خیرت دهد که دو بار دیگر اهالی آن سفرعجیب را دور هم جمع کردی –یک نوبت در منزل سیدِ ثابت قلم و دیگر در بیت العلم آقای دوانی . و باز هم نشستی آنچنانی که بوی سفر می داد و باز، خنده های شیرین استاد –دستی که موقع خندیدن بالا می آورد و گفتنی هایی که از دل تاریخ – در دل داشت . فقدان او را به شما-اهالی آن سفر- خانواده ی آن مرحوم و خصوصاً آقای محمدعلی رجبی(دوانی) که در سفر کربلا، زحمات بی دریغ او را برای پدر می دیدیم – با تمام وجود تسلیت می گویم . رفیقان قدر یکدیگر بدانید اجل سنگ است و آدم مثل شیشه ! مهدی ریاحی
شهاب مرادی
آقا مهدي سلام/ ذوق و احساس شما غير از شعر در نثر نيز خودنمايي ميكند؛الحمدلله
این روزها جداً دلتنگ آقاي دواني هستم. رضوان الله عليه.
...خداحافظ آقاي دواني
مهدی ریا حی
12837 بازدید 33 امتیاز