پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۸۷/۱۱/۲۳ ۱۳:۱۰:۱۸
سلام 9 سال قبل که ازدواج کرديم شوهر فوق العاده خوب و ايده آل من نمي توانست احساساتش را به من منتقل کند آرزو به دلم مانده بود که از من يا کارم تعريف کندبامن همدردي کند يا درد دلش را به من بگويد. کم کم فهميدم که او گفتگو را فقط براي انتقال اطلاعات معتبر ميداند و به گفتگوي عاطفي به چشم اتلاف وقت و نشانه ضعف آدمها در حل مشکل نگاه مي کند. به عنوان گام اول با سيره ائمه آشنايش کردم و روايات فراواني که مرد را به همنشيني و گفتگو با همسرش تشويق ميکند برايش خواندم بعد هم رک و راست به او گفتم که چقدر مشتاق و محتاج حرف زدن با او هستم و عملا نشانش دادم که اوقاتي که با هم ميگذرانيم چقدر به آرامش و نشاط من کمک ميکندوقتي کم کم حاضر به صحبت شد سعي کردم از موضوعات مورد علاقه او شروع کنم و مشکلات و ناتواني هايش را در موقع گفتگو ناديده بگيرم به صراحت به او ميگفتم که هدفم از طرح صحبت چه بوده و چقدر به آن نزديک شده ام با مرور حرفها در آخر بحث به او فرصت تصحيح و تکميل ميدادم تا در صحبت کردن احساس امنيت کند به تدريج يک سري قوانين هم براي بحث گذاشتيم که مهارت هردوي ما را در گفتگو زياد کرد حالا شوهر مهربان و باهوش من اولين آدمي است که من براي حرف زدن انتخاب ميکنم او هم درد دلهايش را بيش من مي آورد کمتر روزيست که با "دوستت دارم" شروع و تمام نشود و در سايه همين حرف زدن ها شکر خدا شناختمان از هم و علاقه مان به هم هزار بار بيشتر شده من هم به او و توجهي که به خواست و نياز من دارد افتخار ميکنم
شهاب مرادی
سلام/ خیلی خوب و مفید
مقصودم از طرح سوال 2 این است که هیچ یک از مخاطبین محترم به وضع موجود راضی نشود و توقف نکند بلکه برنامه ریزی کند حتی نیم گام به جلو برود و خانواده را کمی گرم تر کند

2.  نقش شما از الان به بعد -و در نه گذشته!- در گرم تر کردن کانون خانواده و صمیمی تر شدن اهالی خانواده چیست؟
الهام
8384 بازدید 17 امتیاز