پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۸۷/۱۱/۱۶ ۰۰:۵۱:۲۰
سلام من هميشه به سايت شما زياد سر ميزنم سوالم مثل سوال خودم زياد ديدم ولي مثل خيلي ها فکر ميکنم مورد من فرق داره .من دختر 19 ساله اي هستم که از 3 سال پيش با يک پسري که الان 21 سالشه اشنا شدم (با چت) من از مشهد اون از يزد تا الانم 2 بارم حضوري هم ديديم. مهر سال پيش بود که من مي خواستم تموم کنم برم که اون گفت من به قصد ازدواج با تو اشنا شدم... ديگه نميدونم چي شد که موندم تا الان. ما هر دو تامون بچه هاي مثبتي بوديم بزرگترين خلافمون چت بود متاسفانه کاش نبود که به اينجا برسيم .اون الان سال اول دانشگاه مهندسي سربازيم نرفته. منم واسه کنکور ميخونم .خانواده هر 2 تامونم با اين روشا مخالفن شديد خبرم ندارن. منم خواستگارايي که دارم شرايطشون با اين پسر قابل مقايسه نيست خيلي بهتر از اين هستن. اون الان يه وابستگي خيلي زيادي به من پيدا کرده اگه يه روز با من صحبت نکنه ديونه ميشه بعضي روزا 100 اس ام اس بيشتر به هم ميزنيم من اونقدري که دوستم داره دوسش ندارم شايد به بودنش عادت کردم . ديگه من الان حرف اينکه نباشم جرات ندارم بگم. اون تا چند سال ديگه شرايط ازدواج نداره من مي ترسم الان جدا بشم اون يه بلايي سر خودش بياره يا اينکه يه کار عجولانه کنه بياد خواستگاري ابرمونو ببره . کمکم کنيد بگيد چي کار کنم؟ اقاي مرادي خيلي ذهنم درگير شده ؟ يه راه حل عملي به من بگيد
شهاب مرادی
سلام/ این سوال از نمونه های یک سوال تکراریه!
لينك، لينك، لينك
مجدد عرض می کنم:
1. قطع رابطه فوری و بی ملاحظه و
2. توبه!
3. جدی گرفتن خواستگارهای واقعی

چرا یادداشت ها را نمی خوانید؟ مثلا همین یادداشت آخر
sus_sus1360
9733 بازدید 13 امتیاز