پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۸۷/۱۰/۰۶ ۱۸:۰۸:۰۲
با سلام من 31 سال دارم و داراي مدرک تحصيلي دکتري شيمي و عضو هيات علمي دانشگاه آزاد هستم .من براي کارم مجبورم 2- 3روز در هفته به شهرستان برم. مدتي پيش آقايي به خواستگاري من آمد و گفت که در مساله ازدواج فقط خودش تصميم ميگيره و کسي دخالتي تو نظرش نداره و تمام شرايط منو قبول کرد من هم بعد از تحقيق بهش جواب مثبت دادم و ما دوماه با هم به صورت تلفني و گاهي به صورت حضوري باهم رابطه داشتيم و در اين مدت واقعا به اين آقا علاقه مند هم شدم. بعد از 2 ماه اين آقا خانوادش را به منزل ما آورد و بعد از اون اعلام کرد که خانوادش موافق نيستند و خيلي راحت من را رها کرد و رفت . بعد ازاين قضيه من واقعا روحيه ام را از دست دادم و فکر ميکنم همه راهها به روم بسته است. حس مي کنم هر چه دعا ميکنم خدا جوابمو نميده اعتماد به نفسم را هم کاملا از دست دادم و حوصله هيچ کاري را هم ندارم اين موضوع حتي روي کارم هم تاثير منفي گذاشته و و نميدونم چکار کنم هرکاري براي فراموش کردن اين مساله هم ميکنم فايده نداره و تمام ذهنم با اين موضوع اشغال شده در حاليکه قبل از حضور اين آقا در زندگي من حس مي کردم در اوج موفقيت هستم. فقط از شما يک مشاوره و راهنمايي ميخواهم. با تشکر
شهاب مرادی
سلام/ خدا را شکر کنید. و در موارد بعدی به نقش خانواده بیشتر توجه کنید یک بار دیگر این بخش را دوباره بخوانید:
« مدتي پيش آقايي به خواستگاري من آمد و گفت که در مساله ازدواج فقط خودش تصميم ميگيره و کسي دخالتي تو نظرش نداره و تمام شرايط منو قبول کرد من هم بعد از تحقيق بهش جواب مثبت دادم و ما دوماه با هم به صورت تلفني و گاهي به صورت حضوري باهم رابطه داشتيم »
با مرور مجدد این عبارت اشتباهات خود و نکات منفی او را بررسی کنید ( مثلا جمله اول ؛ خواستگاری رسمی نبوده و دختر خانم ها باید بیشتر به اهمیت و جایگاه خواستگاری رسمی توجه کنند و یا وقتی  می گوید خودش تصمیم می گیرد پیش آگهی مثبتی در مورد انعطاف پذیری او نبوده و در مراحل بعد عدم صداقت یا عدم شناخت او از خودش و خانواده اش...)
بعد برایتان روشن خواهد شد که جایی برای این علاقه سازی مصنوعی و غیر واقعی وجود نداشته و آرامش به شما باز می گردد. خودتان را سرزنش مکمید و باز تکرار می کنم خدا را شاکر باشید که انتخابی نادرست به ازدواجی اشتباه منجر نشده!
رحيمه
8385 بازدید 25 امتیاز