سلام استاد. دختري ...دانشجو هستم. سر دوراهي بدي گير كردم. از طرفي پسر خاله اي دارم كه دو سال پيش از من خواستگاري كرده. ... چندين بار هم به صورت اس ام اسي به بنده اظهار علاقه كرده. اما چون مطمئنم اين روابط گناهه ازش خواستم ديگه برام اس ام اس نفرسته. او هم همين كا ر رو كرد. بعد از گذشت اين همه سال ما هنوز نتونستيم با هم يه جا بشينيم و حرف بزنيم. به نظرم مرد عمل نيست اما واقعاً به من دل بسته و جالبه كه فكر مي كنه منم دل بسته شم. در حالي كه من هيچ ابراز علاقه اي بهش نكردم اون سكوت منو علاقه برداشت كرده. از طرفي جديداً خواستگار خوبي برام اومده كه فوق ليسانس مهندسي كامپيوتره شغل و درآمد عالي هم داره. خانواده ي مومن و اصيلي هم داره. مي ترسم اگر به اين آقا جواب مثبت بدم اون بنده خدا رو از خودم برنجونم. اونوقت آهش پشت سرم باشه و زندگيم تباه بشه. مي ترسم اين كارم خيانت قلمداد بشه. دارم مشاعرم رو از دست ميدم. نياز شديد به كمك فكري جنابعالي دارم. يا حق