پیام های شما
پرسش و پاسخ امضا شده : ۱۳۸۷/۰۷/۰۱ ۱۵:۱۳:۱۸
سلام حاج آقا ، وقت بخیر . می دونم هنوز اصفهان هستید و معلوم نیست کی این پیام رو بخونید .
هر کار کردم نتونستم خودمو نگه دارم و این پیام رو نفرستم . دیروز توی پیوندها ، وبلاگ آقا محسن رو دیدم و رفتم یادداشت ها رو خوندم . واقعاً نمی خوام ناراحتتون بکنم مخصوصاً تو این روزها که نزدیک سالگردشونه ، هر وقت خواستم ازتون سئوال کنم نتونستم ، هر دفعه کتاباشونو توی کتابخونه دیدم خواستم چیزی بگم دلم راضی نشد که ناراحت بشید ولی دیگه نمی تونم خودمو نگهدارم .
... خواستم بگم یه جورایی کپی برابر اصل خودتون بود (نمی دونم اینجا باید بگم دور از جون شما یا نه ، به هر حال بلا از شما دور) ، حاج آقا معلومه چنین آدمی روی زمین موندنی نیست ، خدا منو ببره که چی بشه ؟ معلومه اونو می بره و مشتاق دیدنشه . حاج آقا اعصابم خورده ، بیشتر یادداشت های آخرشون روی بلاگ از نظر زمانی وقتی بوده که من با کاروان عمره دانشجویی ، اونم تو ماه رجب ، مدینه و مکه بودم (نمی دونم اینو قبلاً بهتون گفته بودم یا نه ؟ مهم نیست) دیروز یه لحظه فکر کردم این آدم (به معنای واقعی آدم) با ما تو اون سفر بوده ، هرچند اینجا روی تخت بوده و درد داشته . نمی دونم برای چی این پیام رو گذاشتم ، از دیروز تا حالا دارم فکر می کنم که فرق من با این آدمها چیه ؟ کجای کارم می لنگه ؟
می دونم اعصابتون رو خرد کردم ، منو ببخشید . برامون دعا کنید ، برای من و همه مریضای مثل من .
شهاب مرادی
سلام/ . از تفقد شما متشکرم البته ما سالگرد را به تاریخ شمسی می گیریم(20 آبان)
ولی عصبانی؟! نه، چرا؟؟؟ جداً راضی هستیم به رضای او
و شادم که او را دوست داشته و دارم و ممنون خدای مهربانم برای همان چند سالِ محدود برادری و دوستی با آقا محسن عزیز
رحمه الله تعالی و حَـشَرَه الله مع اولیائه