پیام های شما
پرسش و پاسخ امضا شده : ۱۳۸۷/۰۴/۰۷ ۲۰:۳۳:۱۳
سلام حاج آقا سال نو مبارک لطفا فقط خوتون مطالعه کنيدو اگر ميشه سريع جواب بدهيد من مي خواستم با مشاور صحبت کنم ولي مشاور مطمئن يکي بيشتر نميشناسم که تا خرداد وقت ندارن من هم با مشاوره با هر کسي ميترسم که تازه گمراه بشم لطفا جواب بديد. ... و خودم هم تقريبا نسبت به بقيه دوستان مذهبي تر هستم تا امروز خاستگاران زيادي داشتم که بيشتر اونها به خاطر سخت گيري من در مسائل مذهبي رد شدن البته مسائل ديگه مثل ظاهر هم برام مهم بوده حدود يک ماه پيش از طريق چت با پسري 28ساله کارشناسي ارشدالکترونيک هستند و مادرشون دکترا روانشناسي و پدرشون دکتر مغز و اعصاب آشنا شدم که بر خلاف بقيه خاستگارهام تمام مواردي که مد نظر من بود رو داشت ( تحصيلات و ايمان و اخلاق )من اهل دوستي نبوده و نيستم اون هم قصدش ازدواج بود من هم از طريق تلفن ارتباط رو ادامه دادم و چون مطمئن بودم قصدش ازدواج و خواستگاري رسمي مادرم رو در جريان گذاشتم (البته ايشون نميدونن که مادرم مطلع هستن )ولي چون ايشون اهل تهران بودند ديدار به زودي امکان پذير نبود قرار شد هرکدوم يه فيلم کوتاه از خودمون ارسال کنيم همين اتفاق افتاد (البته فيلم من با حجاب کامل و فقط تبريک سال جديد بود)بعد از ارسال فيلم و عکس من راستش زياد خوشم نيومد ولي گفتم اگر همه چيزهايي که گفتن درست و راست باشه شايد بشه اين مورد رو در نظر نگرفت بعد از اون مورد من گفتم به نظر من در حد آشنايي لازم ما به قدرکافي صحبت کرديم بهتر بقيه موارد بمونه براي وقتيکه شما به طور رسمي اومدين ايشون شماره منزل ما رو داشتن من هم ادرس خانه و محل کار و شماره تلفن منزلشون رو داشتم که گفته بودم اگر با خانواده مطرح کردم براي تحقيقات بدن ايشون هم داد بعد از 2 روز که تماس قطع شد تماس گرفتن و با لحن دعوا چرا خودت تصميم گرفتي ؟ چرا زنگ نزدي ؟ و....... نميدنم چرا من هم قبول کردم که تماسها ادامه پيدا کنه ولي دچار شک شدم از اون زمان ايشون خيلي با اطمينان به اينده هرچي حرف مزدند من و تو خطاب ميکردن ولي من مي گفتم من مطمئن نيستم تا اينکه يک روز گفتم اگر جواب من منفي باشه شما چيکار مي کنيد ايشون تهديد کردن که من زنگ ميزنم خونتون با برادرت صحبت مي کنم و آبروت رو ميبرم و تو از اول من و سر کار گذاشتي قصدت اذيت کردن بود و ... من گفتم نه ولي من حق انتخاب دارم شايد نتونم قبول کنم ايشون به تهديد ادامه داد راستش اول ترسيدم بعدا گفتم من که گناهي مرتکب نشدم که بترسم زنگ زدم گفتم اصالا جواب من منفي شما هم هر کاري ميخواين بکنيد من هم از دست شما شکايت مي کنم اون موقع ماجرا عوض شد شروع به عذرخواهي کرد و گفت ببخشيد من اشتباه کردم عصبي شدم همه اينکارا به خاطر اينکه تو رو از دست ندم و.... من قبول دارم عصبي هستم البته من قبلش هم فهميده بودم از شنيدن نه عصبي ميشن ولي قبول کرده بود با هم بريم پيش روانشناس تا مداوا کنه گفت من حتي سه سال پيش مادرم گفت بيا درمانت کنم قبول نکردم ولي حالا به خاطر تو پيش هرکسي که بگي حاضرم برم براي مداوا .الان من ارتباط تلفني رو قطع کردم ولي مطمئن هستم از طريق مادر يا خواهرش براي خواستگاري رسمي اقدام ميکنه نميدونم کلا بي خيال اين ماجرا بشم يا اينکه خواستگاري رو قبول کنم راستش اگر اين موضوع عصبي شدن نبود به نظرم مورد خوبي يود ولي نميدونم اصلا قابل درمان هست يا نه؟ مادرم ميگن اين آدم روانيه، نميشه باهاش زندگي کرد ولي من ديدم وقتي عصبي نيستند همه چيز خوبه از نظرمذهبي هم نسبت به خيلي از همسن هاشون اطلاعات خوبي دارند و البته گفتن که رعايت هم ميکنن به نظر شما من چيکار کنم ؟خواستگاري رو قبول کنم يا نه؟ از اينکه وقتتون روميگذاريد ممنون
شهاب مرادی
سلام/ برای آگاهی و استفاده دیگر عزیزان پیامتان را کامل منتشر می کنم اگر ناراضی بودید اعلام کنید تا حذف کنم.
این ملاک علمی تشخیص قطعی اختلال روانی نیست!
ولی با توجه به شیوه ی آشنایی و روابط غیر دوستانه و غیر محترمانه و... ازدواج موفقی را نمی توان پیش بینی کرد. بیشتر فکر کنید
با پسری ازدواج کنید که همین الان بدون هیچ مرمت و تعمیر و اصلاحی مورد پسند و قابل اعتماد و لایق علاقه شما باشد. نه پس از تعمیر با اما و اگر و ای کاش!
این ملاک علمی تشخیص قطعی اختلال روانی نیست!
ولی با توجه به شیوه ی آشنایی و روابط غیر دوستانه و غیر محترمانه و... ازدواج موفقی را نمی توان پیش بینی کرد. بیشتر فکر کنید
با پسری ازدواج کنید که همین الان بدون هیچ مرمت و تعمیر و اصلاحی مورد پسند و قابل اعتماد و لایق علاقه شما باشد. نه پس از تعمیر با اما و اگر و ای کاش!