پیام های شما
پرسش و پاسخ
امضا شده : ۱۳۸۶/۱۱/۲۶ ۲۱:۳۰:۴۰
سلام و ممنون که خونديد.من در مورد شيفتگي ميخواستم بنويسم.به نظر من آدمها در سطح عاطفي هم بايد همديگر رو بشناسند.اگر تعهدي و اخلاقيات نباشه چه فرقي با دوستي دختر و پسر 18-19 ساله داره که زود فراموش ميشه.چطور ميشه با کسي زندگي کرد که نميتونه ويا بلد نيست محبتش رو اظهار کنه(قابل توجه خودم!!!!!!). چطور فقط با چند جلسه صحبت رسمي ميشه فهميد با يک کوه يخ طرفيد(بازم خودم!! ) يا يک ادم نرمال با همه دغدغه هايش و با همه احساساتش و نگرانيهايش.من فکر ميکنم هر کسي که بدونه هدفش چيه و براي چي ميخواد ازدواج کنه واز زندگي چه انتظاري داره بيخود شيفته نميشه.منظورم اينه که يک دختر و پسر نرمال که هدفشون از اشنايي زندگي مشترکه دليلي نداره که در ابتدا عاشق و واله هم بشند ولي ميشه يک علاقه مبتني بر عقل و فکر داشت نه در اول کار بلکه وقتي که ادم بفهمه اين اشنايي ميتونه به جاي دلخواه برسه. ولي باز هم اعتقاد دارم ادمها در سطح عاطفي هم بايد از هم چنددرصدي مطمئن بشند(بد فکر نکنيد).اميدوارم مهارت شنيدنم خوب باشه!!!مرسي که باز هم ميخونيد.اگر جوابي بود باز هم مينويسم.
شهاب مرادی
سلام/ شما در کنار ذکر اهمیت هوش هیجانی و عاطفی به یک اصل مهم در این گفتگو ها اشاره دارید: هدف گفتگوهای ابتدایی دو نفر پس از جلسه خواستگاری؛
هدف: شناخت درست و دقیق از هم با خودداری از شیفته سازی خود و دیگری است ، تا هر یک ببینند آیا با همین وضعیت و شرایط طرف مقابل می تواند به عنوان همسر با او زندگی کند یا نه؟
معمولا هیجان و عواطف و احساسات تمایل طرفین را به گپ زدن بی ثمر و صرفا لذت بخش بیشتر می کنند تا گفتگوی هوش مندانه ،محترمانه و هدفمند.
هوش هیجانی مهم است. با توجه به متن شما نباید به خودتان نسبت هایی چون کوه یخ و... را بدهید. شما به انعطاف نزدیکترید تا صفت دیگر.
پريسا
42611 بازدید 155 امتیاز