پیام های شما
پرسش و پاسخ امضا شده : ۱۳۸۶/۰۶/۲۲ ۱۲:۰۷:۱۶
سلام
\"\"کاملا خصوصی\"\"
آقای مرادی اینم هشتمی !
اگه این نامه رو دریافت کردید خواهش می کنم جواب بدید.
گفتم به یه خانومی علاقه مند شدم.با این سنم باید چیکار کنم
گفتید.....
گفتم می خوام به نامزدی فکر کنم
گفتید.....
گفتم می خوام به خوانواده بگم می ترسم چطوری بگم
گفتید.....
گفتم حرف زدن با دختر ایراد داره؟
گفتید....
گفتم ارتباط حضوری با دختر مشکلی داره؟
گفتید....
گفتم هر چی فکر کردم به خوانوادم بگم نتونستم چون مطمئنم که از روی احساسات با من مخالفت می کنن/ اگه به خوانواده نگم تا آشنایی تقریبا کامل و حداقل ظرف مدت 2 یا 3 سال اشکال داره؟
گفتید .....
گفتم می خوام برم تهران و ایشونو ببینم و باهاشون حرف بزنم ایراد داره؟
گفتید....
وقتی شنبه دیدمشون، توی ایستگاه مترو ، از شدت جا خوردن داشتم می مردم.
اولین تصمیمی که گرفتم قطع رابطه بود. حجابشون از نظر من خوب نبود. موهاشون یه کم بیرون بود با مانتو .
به یه نحوی خودمو به پارک پشت استگاه مترو رسوندم. البته ایشونم همراه من بودن. دفعه اولم بود که داشتم کنار یه دختر راه می رفتم. نمی دونم اشکال داره یا نه. خلاصه توی پارک تا ظهر حرف زدیم. منتها آخر من طاقت نیاوردم گفتم اگه میشه حجابتونو یه لحظه درست کنید. خودم باورم نمی شد که با حجاب حداقل 2 یا 3 سال جوونتر و خیلی زیبا تر می شدن. وقتی بهشون گفتم فکر کردن خیلی معمولی دارم می گم. خلاصه اومدم شهر خودم. خیلی ناراحت بودم. توی ماشین همش سرم روی شیشه اتوبوس بود و فکر می کردم. شب که رسیدم یه کنایه هایی زدم که من شکه شدم از وضع حجابتون.
ایشون فردی معتقد و مذهبی هستن. وقتی پرسیدم شما که منو شب نیمه شعبان تا اذون صبح نگه می دارید برای شب زنده داری شما که هزار بار تا حالا به من گفتید الان که بیکاری پاشون نماز به فلان نیت بخون چرا حجابتون اینطوریه؟ گفتن عادت کردم. وقتی بیش از صد بار بهشون گفتم که خیلی با حجاب ،متفاوت تر می شن . خودشونم متوجه شدن که این متفاوت شدن یه چیزی درونش هست و معمولی نیست، به فکر فرو رفتن.
صبح یکشنبه یعنی روز بعد بهشون گفتم من از وضع حجاب شما خوشم نیومده. خیلی رک.
و کلی حرف زدم. گذشت....
فردا شب یعنی شب دوشنبه که داشتیم با اس ام اس با هم حرف می زدیم گفتن: من با خانواده اومدم پارک همراه خاله اینا. اینا همشون به من می گن چقدر حجاب بهت میاد!!!!
گفتم یعنی چی، شما ...
گفت آره..
آقای مرادی به من بگید این چیه؟
شاید دروغ بگن. ولی چه دلیلی داره. وقتی من یه حرفی می زنم یا سئوالی می کنم خیلی راحت و پوسکنده جوابمو می دن. چه دلیلی داره به دروغ بگن من حجابمو درست
کردم ؟!؟!
آقای مرادی من 19 سالمه ایشون 18 سال هردومون خیلی کوچیک و کم تجربه ایم. خب شما به ما کمک کنید.
دیشب توی فکر بودم.
من یه مدتیه تمام وقتم شده این که با ایشون حرف بزنم یا اس ام اس بدم . از این رویه خوشحال نبودم. شبا ساعت 2 می خوابم. دیشب بعد از یه سال یکی از دوستامو دیدم. وقتی پرسید که چرا اینقده سیاه و لاغر شدم. گفتم بهش موضوعو. ایشون گفت کاملا در اشتباهی . شیوه کاملا اشتباهه. و خلاصه کلی ما رو برد توی فکر. /ایشون 25 سالشونه و تازه ازدواج کردن/
دیشب کلی فکر کردم . ایشون خیلی چیزا گفتن که من خلاصش کردم .
گفت تو الان باید درس بخونی و بری سربازی و ...
من قصد دارم برم سربازی درسم حتما می خوام بخونم. این وسط این جریان !!! آیا واقعا اشکالی داره؟
خلاصه تصمیم گرفتم صبح بیام شروع کنم به قطع رابطه. خدایا چطوری بگم. دیشب تا صبح فکر کردم. به خیلی از روشها فکر کردم . آخر گفتم می گم من یه بیماری لا علاج دارم./چه مسخره/ خلاصه کلی خودم ژس گرفتم و صبح بهشون گفتم که من بیماری دارم. البته نه به این راحتی !!
ایشون مدام گریه می کردن و منم از این طرف گاهی گریه گاهی توی فکر بودم و داشتم حرف می زدم گاهی ...
آخر طاقت نیاوردم و همه چیو بهشون گفتم که من دروغ گفتم و ....
خلاصه هر چی توی دلم سنگینی می کرد مثلا اینکه می ترسم شما دروغ بگید/ خانواده من خیلی متفاوتن از خانواده تو/ من پول ندارم/هر دومون سن کمی داریم و نمی تونیم توی اولین عشق تصمیم بگیریم / و...
قرار شد بیشتر مشورت کنیم.
آقای مرادی شما بگید ما چیکار کنیم
خیلی ممنونم.
الان می گید : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری و زحت ما می داری
شوخی کردم. ببخشید دستون درد نکنه. راستی \"یادم رفت\"
حلول ماه رمضان مبارکتون باشه. من اهل آران و بیدگلم. امامزاده ای داریم که فرزند بلافصل امام علی (ع) هستند. امامزاده محمد هلال بن علی (ع). نمی دونم میشناسید یا نه. ولی شب اول ماه که امشب باشه تولدشونه. خوشحال میشیم که برای جشن مهمون بزرگواری چون شما داشته باشیم.
آقای مرادی ممنون
بفرمائید . من آماده شنیدنم.
شهاب مرادی
سلام/ عرض کردم شرایط سنی شما برای انتخاب مناسب نیست .با نظر دوستت موافقم .
یک بار خداحافظی جدی و تمام . این نیاز به سناریو و... نداره!
تحت هیچ شرایطی دروغ نگو.
یک بار خداحافظی جدی و تمام . این نیاز به سناریو و... نداره!
تحت هیچ شرایطی دروغ نگو.