سلام به قول ودستورشما:1.بايددانشجو ميبودم اما نشوندنم تو خونه بيكارو علاف2.نه نامزددارم نه رابظه اي ازاين كار متنفرم3.بابابا مشكل صحبت كردن دارم(بعضي ازحروف نوشته نميشه ازجاگزين استفاده ميكنم مانند همين)4. توحرفامون به جايي نميرسيم يا به دعوا يارفتن من ازصحنه به خاطردل شكستم ختم ميشه همه صحبتهاي شمارو درباره ي صحبت كردن كه بايد دو طرف صريح باشن در برنامه بارك ملت شنيدم واجراكردم اما روي خودم اما بالاخره من يك طرف ماجرام بابارو جه كار كنم6.براي نمونه: من19سالمه اماابدا بابا اجازه رفتو آمد به تنهايي رو به من نميده جه بيرون جه با دوستان جه اينكه كلاس تفريحي رفتن من هفته به هفته كاهي ماه به ماه ازخونه بيرون نميرم خواهرندارم 2تابرادر كوجكترازخودم دارم الانم كه بيشتراوغات رو ميخوابم وشبهاكه همه خوابن من تا نزديكاي صبح بيدارم تمام روزهام تكراري وبي معني هستن.7.ضمنانمازميخونم وايمان دارم كاهي كم ميشه اما ازبين نميره جون آخرش اونه كه فقط صدامو ميشنوه08عاشق هنرم نه بازيكريو اين حرفا منظورم نقاشي-خطاطي-موسيقيو...تعريف ازخود نباشه به قول بقيه استعدادمم زياده اما جه كنم ازدست باباكه اصلااينكاربراش هيج ارزشي نداره9.باباتحصيلات دانشكاهيش ليسانس روانشناسيه تحصيلات حوزوي هم داره طلبه است اما ملبس نيست كارمند حوزه است.10.باآدمهاي بزركترازخودم صحبت كردم ازهمه قشري به جزقشرطلبه همه كفتن هميني كه هست بايدباوضعيتت كناربياي تازه با شما آشناشدم ميخواستم براي آخرين نفرنظرشمارم بدونم هيج همصحبتي ندارم جزخداكه بعضي وقتا ديكه اصلا روم نميشه باهاش حرف بزنم ودروديواراتاقم.ممنون ببخشيد زيادحرف زدم.لطفاجوابمو بدين.بازم ممنون.