به نام خدا سلام حاج آقا. 1=نمي دونم از کجا بگم ولي يک بيوگرافي مختصري از خودم ميدم 2-دختري بيست وسه ساله ام.دانشجوي فوق رشته بيوتکنولوژي کشاورزي 3-دريک خانواده فرهنگي وبه اعتقاد خودمون مذهبي به دنيا آمدم 3-من از دوران دبيرستان نمي دونم يک چيزي در درونم بود ولي از حدودسه سال پيش يک تلنگر بيدارم کرد. 4-قبل از اين سه سال براي قرآن،ائمه وامامان ارزش بيشماري قائل مي شدم ولي انجام اعمال مذهبي وصرفا گريه براي امام حسين وبه فکر امام حسين بودن مخصوص محرم بود.براي مثال عرض کردم. 5-از سال آخر دانشگاه و حرف با بعضي از دوستاي جديد وازهمه مهمتر خواست خدا تلنگر به من زده شد 6-خيلي چيزا به لطف خدا درمن تغييرکرد.سعي درتغييرافکاري داشتم که يک عمر در ذهن من خوانده مي شد ومن به ظاهر فکر ميکردم بي تفاوتم ولي قاعدتا در من تاثير ميگذاشت 7-بگم که خدايي نکرده قصد بدگويي از خانواده ام را ندارم که من اساسا مديون پدرومادرم هستم،اگر بگويم که مثلا برايم هيچ کاري نکردند که دروغ محض است،چرا که باعث خيلي از شکل گيري هاي مثبت در من شدند،همينقدر که باعث به وجودآمدن من هستند،مديون آنها هستم. 8-امااما،خوب ديد من،نظرمن،ديدگاه من راجب مذهب،سياست،با آنها فرق کرده،من فهميدم که نماز وروزه صرف مسلماني که مدنظراوليا وپيغمبرست،نخواهدبود.متوجه شدم که امام حسين فقط براي محرم نيست،امام علي مخصوص شبهاي قدر. 9-فهميدم اسلام برنامه زندگي است،همه چي من بايد منطبق با اسلام باشد.ولي سر اين مسائل با خانواده مشکل دارم،شکرخدا دراين مسائل مشکلاتم کمتر شده. 10-مثلا مي گويند که همه چي سر وقت خودش،موسيقي به وقتش،امام حسين به وقتش!!!!!!! 11-اين مسائل يک شبه براي من حادث نشد،طي اين سه سال هربار تغييراتي. 12-حتي من رشته ليسانسم که خودم انتخاب نکرده بودم ومتاسفانه با علاقه نبود که در رشته کشاورزي مشغول به تحصيل بوده ام ،خواستم رشته ام را در فوق عوض کنم که با مخالفت شديد پدر مواجه شدم. 13-درنتيجه با مشورت با بعضي اساتيد که مورد اعتماد بنده بودند،فرمودن دعاي خير پدرومادر بيش از اينها مي ارزد که به لطف بينهايت خدا که هميشه شامل اين بنده سروپاتقصيرشده ودعاي آنها در دانشگاه رشته خودم همان کشاورزي قبول شدم. 14-اما درکنارآن کتابهايي که دوست دارم را مطالعه ميکنم؛حتي در دانشگاه مجازي امام خميني به طور مجازي رشته معارف را انتخاب و درحال تحصيلم البته خانواده ازآن خبرندارند!!لزومي نداردخبردارشوند. 15-اما درقبال سياست،متاسفانه پدرم بدي هاي زيادي به قول خودشان از بقيه ديدن،پدرم به شدت امام خميني را دوست داشتند ولي الن به علت اينکه ميبيند يک عده ازاين موقعيتها به راحتي ها استفاده مي کنند واسلام در برخي موارد ازحالت انقلابي به تشريفاتي تبديل شده،ازهمه چي زده شدند. 16-به همه اعتماد ندارند وسرشان درلاک خوشان است اما اين بي اعتمادي تا حدود خيلي کمي به من هم منتقل شده در واقع من خيلي چيزها ازسياست ورهبري وولايت فقيه نمي دانستم،اما شکر،شکر که مسئله با کلي درگيري ذهني که داشتم برايم حل شده. همين طور از انقلاب.راستي من هميشه خودم رو مديون شهدا مي دونستم ومي دونم.دلم براشون مي تپه. 17-خودم با سخنراني هايي از استادرحيم پورازغدي،مطاله کتب استاد مطهري به خيلي چيزا رسيدم.ولي هنوز نتونستم به همه چي اعتمادکنم وراحت سراغ هرکتابي برم که نکنه دروغ باشه وسرهم کردن مسائل باشه،يه جور ميخوام که انگار به خانواده امم ثابت کنم چيزي که ميخونم عاليه. 18-ديشب که توبرنامه بي نظير پارک ملت،حرف از کتاب زدين به نظرم رسيد اين مشکل که چه عرض کنم را به شما بگم تا شما منوراهنمايي کنيد که چه کنم؟؟ 19-اينکه چه کتابهايي بخونم به کي اعتمادکنم؟؟درضمن استاد من عاشق کتاب خوندنم،قبلا از دکتر شريعتي هم کتاب خوندم.ادبيات ايشونو خيلي دوست دارم نه ديدگاهشونو گرچه بعضي از ديدگاهشون درست بود 20-ودرضمن با فرمايش آقاي شهيدي فر هم کاملا درمورد شريعتي با ايشون موافقم. 21-درآخرشرمنده طولاني شد.هم ازشما متشکرم.وتشکر من رابه آقي شهيدي فر هم منتقل کنيد بابت برنامه فوق العاده شون،تواين بي برنامه گي تلويزيون،برنامه عاليه.وحال من را خيلي خوب مي کند.چرا که ايشان هم دغدغه اصليشان مذهب واخلاق است.