ثبت نام دوره دهم کلاس مجردها

ثبت نام دوره دهم کلاس مجردها

تاریخ ثبت‌نام «کلاس مجردها» برای دوره دهم؛ از لحظه انتشار این مطلب در وب‌سایتم تاساعت ۲۴ روز میلاد امام حسن مجتبی سلام الله علیه در ۲۸ فروردین ۱۴۰۱است...«کلاس مجردها» بیش از آن که یک کلاس آموزشی باشد یک کلاس تربیتی است. تمرینی است برای تفکر خلّاق و نقّاد...
ادامه مطلب
جمعه , ۱۹ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۳۰
منتشر شده در: انعکاس » مصاحبه

از انتشار مجله همشهری آیه خرداد ماه بیست روز می گذرد. از تاخیر در انتشار عذرخواهی می کنم. می خواستیم به فروش مجله آسیب نزند. مجله چند گزارش از کارگاه ها و حواشی آن را نیز درج کرده است که اینجا نیست چون فایل متن آن مطالب را ندارم. لازم به ذکر است آدرسی از سایت مجله مذکور پیدا نکردم.
 متن مصاحبه ام با همشهری آیه شماره ۲ از سری جدید؛ به نقل از سایت عصرایران :

 اگر قرار باشد در یک جمله حجت‌الاسلام شهاب مرادی را تعریف کنید، چه می‌گویید؟ ما می‌گوییم، یک روحانی هوشمند، به‌روز و خوش‌اخلاق که هم رسانه را خوب می‌شناسد و هم در این سال‌های اخیر توانسته کلی جوان را دور خودش جمع کند و برایشان از سبک زندگی دینی بگوید.
البته ماجرا به همین سادگی‌هایی که گفتیم نیست؛ یعنی تا دلتان بخواهد همین تعریف یک‌خطی، دردسر و مشغله و بی‌خوابی دارد. کافی است مثل ما یک روز همراه این روحانی جوان باشید تا متوجه شوید سروکله زدن با صد‌ها جوانی که هر کدامشان کلی مشکل و دغدغه دارند، چقدر دشوار است و باید به‌اندازه او صبور باشید تا بتوانید حرف همه آنها را بشنوید، حلاجی کنید و مشاوره بدهید. 

شهاب مرادی به دو دلیل سوژه خوبی برای  است؛ اول آنکه او وظیفه خود را تلاش برای بهتر شدن زندگی خانواده‌های ایرانی تعیین کرده و به‌‌‌ همان اندازه که به تحصیل و تدریس اهمیت می‌دهد، به مشاوره و تحکیم خانواده‌ها فکر می‌کند و این موضوع مهمی است که شاید بخشی از روحانیون امروز از آن غافل شده‌اند. دومین ویژگی شهاب مرادی، ارتباط صمیمانه‌اش با مردم و به‌ویژه جوانان است. احتمالا اگر شما هم نیم‌ساعت با او گپ بزنید، فکر می‌کنید یکی از دوستان صمیمی‌اش هستید. به همین دلیل است که هر وقت کلاس و منبرش تمام می‌شود، چند ساعتی را باید بیرون از مجلس با مردمی که احاطه‌اش می‌کنند، صحبت کند. سعی کردیم در این گفت‌وگو به همه این زوایا بپردازیم و وظیفه اصلی یک روحانی را در ایران ۱۳۹۱ جست‌وجو کنیم.. آنچه که می خوانید حاصل گفتگوی همشهری «آیه» با وی است.

*آقای مرادی! اجازه دهید گفت‌وگو را با یک سوال صریح شروع کنیم. همشهری «آیه» قصد دارد سبک زندگی دینی را ترویج دهد. اصلا دین چه ارتباطی با سبک زندگی دارد؟ 

سبک زندگی یا به‌قول امروزی‌ها «لایف استایل» تعریف پیچیده‌ای ندارد؛ یعنی روش زندگی و بازتابی از ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی و الگو‌های رفتاری و عادات فردی و اجتماعی مردم، یعنی دستورالعمل‌هایی برای زندگی. واقعا اگر دین دستور‌العمل زندگی نیست، پس چیست؟ 

*خب عده‌ای می‌گویند دین یک باور قلبی است که در ساحت شخصی ما تعریف می‌شود. 

دین ترکیبی از این دو موضوع است؛ اول باور قلبی و بعد روش زندگی. ما ابتدا باید بدانیم از کجا آمده‌ایم و می‌خواهیم به کجا برویم. اصلا برای چه آمده‌ایم و چگونه قرار است این مسیر را طی کنیم. وقتی به این موضوع ایمان آورده‌ایم، حالا باید روش زندگی‌مان را برای رسیدن به همین مقصد تنظیم کنیم. دین ترکیبی است از «ایمان» و «عمل صالح». هیچکدامشان به‌تنهایی برای سعادتمندی کافی نیست. امروز در بسیاری از جوامع معنویت مطرح است؛ یعنی اعتقاد داشتن به موضوعی فرا مادی. همه ادیان به معنویت دعوت می‌کنند و با تعریف برخی حتی بت‌پرستی هم برای خودش نوعی معنویت محسوب می‌شود اما ما باید معنویت‌های باطل را شناسایی کنیم و حق را تشخیص دهیم. باید بدانیم که معنویت تکلیف می‌آورد. شما نمی‌توانید بگویید من خدا را قبول دارم اما نماز نمی‌خوانم. متاسفانه بسیاری از معنویت‌های باطلی که امروز در دنیا مرسوم شده، هیچ تکلیفی را تعریف نمی‌کند و بر عکس لاقیدی را هم ترویج می‌کند.

*فکر می‌کنید انجام این تکلیف معنوی یا‌‌‌ همان سبک زندگی دینی در ایران ۱۳۹۱ کار مشکلی است؟ 

اینکه بعضی‌ها ایمان ندارند، ربطی به سال ۱۳۹۱ ندارد. ربطی به ایران و تهران هم ندارد. 

*یعنی الان بی‌دینی زیاد نشده؟ 

بی‌دینی در طول تاریخ وجود داشته و از زمان انبیا تا به امروز بوده ‌است. ولی قبول دارم که در یکی دو قرن گذشته تلاش‌های بسیاری برای ترویج بی‌دینی صورت گرفته اما به لطف خدا نتیجه عکس داده است. اتفاقا ما الان در قله معنویت معاصر هستیم. مردم گرایشات معنوی زیادی دارند و باید بپذیریم که اگر کم‌کاری‌هایی وجود دارد تقصیر ماست. 

*این «ما» چه کسانی هستند؟ 

یعنی روحانیون و مسئولانی که در این حوزه وظیفه دارند. اگر بچه‌ها در مدارس متدین بار نمی‌آیند تقصیر کیست؟ این تقصیر را سیستم آموزشی کشور باید گردن بگیرد. رسانه‌ها باید احساس مسئولیت کنند. من نمی‌گویم فقط تقصیر مردم است. 

*تقصیر حوزه‌های علمیه در چیست؟ 

اول آنکه ما طلبه کم داریم... 

*یعنی طلبه خوب؟ 

نه! اصلا طلبه کم داریم. حالا خوب و بدش را باید بررسی کنیم. مثل اینکه جنگ شده باشد و مسئولان بگویند سرباز کم داریم. یعنی بحث سرباز خوب و کارا یا ناکارا نیست؛ سرباز نداریم. حالا بعدا سربازان می‌آیند و خوب و بدش معلوم می‌شود ولی فعلا سنگر‌ها خالی است. به همین دلیل شرایطی را در جامعه می‌بینیم که نگران می‌شویم و احساس می‌کنیم دینداری کم شده است. 

*البته ما احادیثی هم داریم که می‌گوید در آخرالزمان دینداری دشوار می‌شود و حتی برخی روایات، سختی دینداری را به‌سختیِ نگه‌داشتن آتش در دست تعبیر کرده‌اند. 

من هنوز نمی‌دانم اکنون در آخرالزمان هستیم یا نه. اینکه در روایات داریم «یاتی علی الناس زمانٌ» مشخص نیست امروز است یا زمانی دیگر اما معتقدم در یکی از مقاطع بسیار حساس تاریخ قرار داریم و در این زمان حساس برای آنکه سبک زندگی دینی را ترویج دهیم، ابتدا باید موانعش را از سر راه برداریم. همین جامعه امروز خودمان را ببینید! دغدغه‌های اصلی مردم چیست؟ یکی را شما بگویید؟ 

*مثلا تورم. 

حالا این ساده‌ترین آن است. وقتی تورم زیاد می‌شود، تبعاتش فقط کاهش قدرت خرید مردم نیست. این موضوع زندگی مردم را تبدیل به کاسبی می‌کند، هویت محله‌ای را از اكثر افراد سلب می‌کند و افراد خصوصا نوجوانان و جوانان در محله‌ای زندگی می‌کنند که آنجا غریبه هستند و این کنترل اجتماعی را ضعیف می‌کند چون هیچ خانواده‌ای به محله زندگی‌اش دل نمی‌بندد. مدام تلاش می‌کند پولی به‌دست بیاورد و یک پله بالا‌تر برود. 

یعنی طرف خانه‌اش را عوض نمی‌کند تا زندگی‌اش راحت باشد. عوض می‌کند تا ارزش افزوده به‌دست بیاورد یا برای یک مستاجر دیگر زندگی در این محل با افزایش اجاره مقدور نیست و هر سال گروهی خانه و گروهی محله‌شان را عوض می‌کنند. آن وقت همین موضوع باعث ایجاد آسیب‌های اجتماعی می‌شود. همین از بین رفتن هویت باعث می‌شود که برخی از بزه‌های اجتماعی شکل بگیرد و از سبک زندگی دینی فاصله بگیریم. از سوی دیگر شتاب و عجله را در زندگی زیاد می‌کند. 

*همین شرایط، بحران‌های خانوادگی را هم به‌همراه می‌آورد. قبول دارید؟ 

طبیعی است. قدرت تصمیم‌گیری و تشخیص انتخاب صحیح پایین می‌آید. من گاهی اوقات به افرادی که برای مشاوره سراغم می‌آیند و از زمین و زمان گله می‌کنند، می‌گویم تو باید جواب خدا را هم بدهی. چرا تصمیم درست نگرفتی و این‌گونه ازدواج کردی که حالا مجبور شوی در یک خانواده بحران‌زده زندگی کنی؟ اسلام اجازه نمی‌دهد که تو زندگی‌ات را تلخ کنی. پس اگر با تصمیم غلط یا بینش نادرست و روش‌های غلط زندگی‌ات را به‌کام خودت و دیگری زهر کردی، باید برای خدا پاسخ داشته باشی. 

*از مشاوره‌های خانوادگی‌تان گفتید. واقعا برای من این سوال مطرح است که چرا یک روحانی باید در قامت مشاور خانواده ظاهر شود؟ اصلا حوزه کجا و اینجا کجا؟! 

موضوع عجیبی نیست. یکی از کارهای ویژه‌ یک روحانی در جامعه باید همین باشد. 

*ولی بدون تعارف باید بگویم که امروز برخی روحانیون وارد چنین حوزه‌هایی نمی‌شوند و به‌‌‌ همان نماز و منبر مشغول می‌شوند. خودمانی‌ترش این است که برای خودشان دردسر درست نمی‌کنند. 

درس و بحث و منبر که بسیار مقدس است و حتما باید تقویت شود اما ترجیح می‌دهم کنار همه اینها باز هم برای خودم کار بتراشم و تلاش کنم تا قدمی برای کاهش بحران‌های خانوادگی بردارم. 

*یعنی الان ما داریم با یک روانشناس گفت‌وگو می‌کنیم؟ 

من روانشناس نیستم؛ آخوندم. 

*اما در هر دو نوبتی که خدمت شما رسیدم شاهد گفت‌وگوی حضوری و تلفنی چند روان‌شناس با شما بودم که در مورد مراجعین‌شان از شما نظر می‌خواستند یعنی شما را قبول دارند. 

مباحثه علمی و مشورت جزو ذات طلبگی است. 

*می‌خواهم بدانم فرق شما با آنها چیست؟ چرا الان مردم بیشتر پیش شما می‌آیند؟ 

اصلا کار ویژه روحانی مشاوره است؛ بحث دیروز و امروز هم نیست. از قدیم‌الایام روحانیون و علمای بنام در جامعه همین نقش را ایفا می‌کردند و مردم به آنها مراجعه می‌کردند و برای حل مشکلات فردی و خانوادگی مشورت می‌گرفتند. حالا تفاوت مشاوره و روان‌درمانی بحث دیگری است. اما مردم از آخوند انتظاراتی دارند که متفاوت است با شأن یک روانشناس. بحث ارتباط با خدا، قهر و آشتی، توبه، دعا و اجابت، چون و چراهایی در مورد اتفاقات كه آیا عذاب بوده یا نعمت، قضا و قدر بوده یا خطای خودم یا ظلم والدین، جبر و اختیار و مرگ و حیات و خوف و رجا و ترس‌ها و نگرانی‌های ناشی از باورهای التقاطی تا موضوعاتی مثل پاک و نجس همگی مسائلی هستند که از این مباحث زندگی روزمره و تعامل خانوادگی و اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهند و پرداختن به آنها با اشراف به مبانی روانشناسی و اصلاح باورهای نادرست و بعضا خرافی و پاسخ به دغدغه‌های معرفتی و دینی در این مراجعات مطرح است که روانشناسی پاسخگوی آن نیست. نمی‌خواهم مبانی روانشناسی امروز را نقد کنم اما مشاوره در آن باز مراجعه مردم مهم است. در روایت داریم روز قیامت سه چیز به خدا شکایت می‌برد که من بودم و مردم سراغم نیامدند؛ یکی مسجد، یکی قرآن و دیگری عالم دینی. 

*اما تا جایی که من می‌بینم، مردم اجازه نمی‌دهند شما نفس بکشید، از بس که از صبح تا شب مراجعه می‌کنند. این یعنی عالم دینی که خوب دیده شده و خوب با مردم ارتباط برقرار می‌کند، مشتری دارد. 

اینکه لطف شماست ولی چند نکته در این مورد وجود دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد؛ اول اینکه باید باور و فرصت و تحمل محبوب شدن روحانیون در رسانه‌ها وجود داشته باشد. الان تعدادی از روحانیون هستند که نزد مردم شناخته شده‌اند و به فراخور حوزه فعالیت‌شان، مراجعه‌کننده دارند اما آیا عمومیت دارد؟ می‌خواهم بگویم که روحانیون جوان و فعال باید از طریق همین رسانه‌ها به مردم معرفی شوند. 

*اما رسانه ملی همه ماجرا نیست. من می‌دانم که شما سایت فعال و به‌روزی دارید و هر روز چندین ساعت را به خواندن پیام‌های مردمی و پاسخ به آنها اختصاص می‌دهید. حالا که سایت شما از سایت‌های پربیننده ایرانی است، قطعا گرفتاری‌هایتان را هم بیشتر می‌کند. منظورم این است که اگر شما طرفدار دارید، به‌دلیل این است که وارد فضاهای جدید شده‌اید. چرا بقیه هم‌لباسان شما وارد چنین حوزه‌هایی نمی‌شوند؟ 

البته الان بسیاری از دوستان روحانی من سایت دارند اما به هر حال هر آخوندی به فراخور شرایطی که دارد، نوع فعالیتش را تنظیم می‌کند. من از توقف متنفرم؛ دوست دارم مدام حرکت کنم، بدوم. راستش را بخواهید دوست دارم در حال دویدن بمیرم. از اسبی که راه نمی‌رود، در اصطبل می‌ماند و فلج می‌شود و می‌میرد بدم می‌آید. اسبی را دوست دارم که به تاخت می‌رود و می‌رود تا نفس آخر. به همین دلیل یک دقیقه آرام و قرار ندارم. وقتی برای سخنرانی در مسافرت هستم و فرصتی برایم مهیا می‌شود، با اینترنت موبایلم یا تبلت به تعدادی از سوالات سایت پاسخ می‌دهم. کار شاقی نمی‌کنم. این روحیه است؛ روحیه‌ای که احساس می‌کنم برای یک روحانی بسیار لازم است. 

*اتفاقا منبر و سخنرانی‌هایتان هم تاثیرگذار است اما آیا روش شما در سخنرانی ساختارشکنی محسوب می‌شود؟ 

نه گمان نمی‌کنم چون همیشه سعی کرده‌ام طلبه‌ای باشم که در تعاملات اجتماعی خود و امر تبلیغ از پیامبر(ص) و اهل بیت(علیهم‌السلام) الگو بگیرم. در روایات داریم که پیامبر‌(ص) وقتی روی منبر بود و کسی سوال می‌کرد، با دقت و حوصله جوابش را می‌داد. اگر کسی ابهام داشت، سوال می‌کرد. این بهترین مدل برای گفت‌وگو با مردم است. وقتی با مردم سخن می‌گویی، باید با زبان خودشان صحبت کنی. کنفرانس علمی یا بحث طلبگی نیست. سخن من آهنگ ندارد، لهجه ندارد و تا جایی که بتوانم از ادبیات تخصصی حوزوی استفاده نمی‌کنم، چون این ادبیات یک پیام ثانویه برای مخاطب دارد؛ یعنی من چیزهایی می‌دانم که تو نمی‌دانی و شاید همین حجاب باشد بین روحانی و مخاطب. روحانی باید با من رفیق باشد و صمیمی. همین است که کلام را تاثیرگذار می‌کند. 

*می‌توانید نمونه‌ای از این تاثیر را برای ما بگویید. 

زیاد مایل نیستم، چون ممکن است حمل بر خودستایی شود. 

*نه حاج آقا! ما بحث شخص شما را نداریم. می‌خواهیم بگوییم که مردم با روحانی کاربلد، بهتر ارتباط برقرار می‌کنند. مثلا می‌دانم که در برنامه «پارک ملت» چند غیرمسلمان تماس گرفته بودند و از علاقه‌شان به شما و طبیعتا اسلام گفتند. 

 خب اتفاقات این‌چنینی ثابت می‌کند که روحانی می‌تواند در قلب مردم جا داشته باشد. منظورم خودم نیست. این موارد پاسخ به افرادی است که تصور می‌کنند روحانیون محبوبیت گذشته را ندارند. این مواردی که از «پارک ملت» گفتید، در برنامه «مردم ایران سلام» هم وجود داشت. من هیچگاه در تلویزیون هدف‌گذاری‌ام این نبوده که مثلا یک یهودی را مسلمان کنم ولی به لطف خدا و اهل بیت‌(علیهم‌السلام) این نوع اتفاق افتاد. غیر از تشرف برخی به اسلام که خدا آنها را هدایت کرده، چند نوبت برایم پیش آمده که فردی از اقلیت‌های دینی با دیدن یک روحانی با دگرگونی و چشم تَر التماس دعا داشته و گفته می‌شود ما را هم دعا کنی.  

*یکی از برنامه‌های ویژه شما که اتفاقا مورد استقبال جوانان قرار گرفته، «کلاس مجرد‌ها»ست. اصلا چه شد که به فکر برگزاری کلاسي برای مجرد‌ها افتادید؟ 

من در هفته سه کلاس دارم. یکی همین «کلاس مجرد‌ها»، یکی «زندگی نوپا» و دیگری هم کلاس آموزش مشاوره برای روحانیون. 

مشکلات و نیازهای روز جامعه را مدام رصد می‌کنم و احساسم این است که امروز چند مسئله مهم داریم که باید برایش برنامه‌ریزی کرد. مهم‌ترین نیاز امروز جوانان ازدواج است. این موضوع ارتباط مستقیمی با توسعه و پیشرفت دارد. 

دومین نکته‌ای که اهمیت دارد، موضوع طلاق است که ارتباط مستقیمی با موضوع اول دارد. متاسفانه امروز چند بیماری فرهنگی بزرگ بلای جان جامعه شده که ازدواج را با مانع روبه‌رو کرده‌اند‌؛ مثل روش‌های نادرست انتخاب همسر، آداب و رسوم نادرست در خصوص مهریه‌های سنگین و نامعقول، جهیزیه‌های اشرافی، چشم و همچشمی و... . این مسائل ذهن مرا از قدیم درگیر کرده بود. به‌صورت خصوصی با خیلی‌ها صحبت کردم تا بیایند و در این حوزه کاری انجام دهند ولی اتفاق خاصی رخ نداد و خروجی چندانی نداشت و در ‌‌‌نهایت تصمیم گرفتم به‌اندازه ظرفیت خودم برای این موضوع قدمی بردارم و خروجی‌اش شد همین سه کلاسی که برایتان نام بردم. 

*در این شماره «آیه»، یک گزارش مفصل از «کلاس مجرد‌ها»ی شما داریم. برای همین اگر موافقید از این موضوع بگذریم و به کلاس «خانواده نوپا» برسیم. یادم هست یک‌بار در فرهنگسرای ارسباران در کلاس «خانواده نوپا» شرکت کردم. برایم خیلی عجیب بود که از هر تیپ و قیافه‌ای شرکت کرده بودند و با اشتیاق حرف‌های شما را گوش می‌دادند. 

ایده «خانواده نوپا» وقتی به ذهنم رسید که احساس کردم طلاق چه تهدید بزرگی برای جامعه است. گفتم باید روی توانمندسازی خانواده‌ها و مستحکم‌تر شدن پایه‌های آن کار کنم و به «خانواده نوپا» رسیدم. 

*اولین بار شما این ترکیب را به کار بردید. 

شاید. البته حالا خودش مفهوم جدیدی در فرهنگ روانشناسی خانواده شده. در این کلاس‌ها سعی می‌کنیم به درک مشتركی از بینش‌ها و روش‌های لازم در زندگی مشترک دست پیدا کنیم که برای ادامه مسیر یک خانواده سالم و پویا نیاز است؛ اینکه چرا برخی از والدین پس از ازدواج فرزندانشان هیچ تغییر نگاهی پیدا نمی‌کنند. آنها باید بدانند که دختر و پسرشان یک خانواده نوپا هستند و به هر حال ممکن است آسیب‌پذیر باشند. اما باید مستقل باشند و كسی نباید استقلال آنها را تهدید کند. در اين كلاس به ده دوازده حیطه ارتباطی زن و شوهر می‌پردازیم. 

سه دوره از این کلاس‌ها برگزار شده و خدا را شکر تاثیر خوبی گذاشته است. از سوی دیگر برای آنکه بتوانم ملاک‌های تشخیص همسر مناسب را به جوانان منتقل کنم، «کلاس مجرد‌ها» را برگزار کردم. شاید برایتان جالب باشد که بدانید اطلاع‌رسانی این کلاس‌ها از طریق وب‌سایت خودم بوده و به هیچ‌وجه از ظرفیت‌های دولتی و عمومی استفاده نکرده‌ام. 

*کلاس آموزش مشاوره برای روحانیون با چه رویکردی برگزار می‌شود؟ 

از قدیم گفته‌اند یک‌دست صدا ندارد. من هر چقدر هم فعالیت کنم باز نمی‌توانم نیاز همه مخاطبانم را تامین کنم. ظرفیت کلاس‌های من خیلی کمتر از میزان درخواست‌هاست. به همین دلیل به فکر آموزش مشاوره برای روحانیون افتادم تا افراد بیشتری در این حوزه فعالیت کنند. 

*البته می‌دانم کلاس‌هایی که شما برای روحانیون دارید، با کلاس‌هایی که برای مجرد‌ها و خانواده‌ها برگزار می‌کنید متفاوت است. آنجا گاهی اوقات بحث‌های سنگین علمی به‌وجود می‌آید و به‌قول معروف دعواهای طلبگی پیش می‌آید. 

این ذات مباحث حوزوی است. دعواهای طلبگی همیشه وجود داشته و آنجا وظیفه من است که به‌عنوان معلم، کلاس را مدیریت کنم. گاهی اوقات بحث ادبی و گاهی کاملا فقهی می‌شود و نشاط همه ما در فقه است اما باز به اصول و مبانی مشاوره برمی‌گردیم. حق با شماست! کلاس‌های آموزش روحانیون به مباحث علمی سنگین‌تر می‌پردازد. 

*روحانیونی که وارد کلاس شما می‌شوند، باید چه ویژگی‌هایی داشته باشند؟ 

ابتدا سواد است. بعد هوشمندی، انعطاف‌پذیری و صبر و حوصله تا بتواند با مردم ارتباط خوبی برقرار کند. 

*خدا رحمت کند آیت‌الله مجتهدی‌تهرانی را. ایشان می‌گفتند روحانی خوب باید خوشگل باشد. 

(می‌خندد) رضوان الله علیه، خدا او را رحمت‌ کند. اما منظور ایشان صرف قیافه نبود. شاید در چهره فرد استعداد و اشتیاق و به‌قول خودشان نورانیت یا زمینه‌هایش را می‌دید. خب چهره هم موثر است اما بعضی از اولیاء خدا آنقدر نورانی می‌شوند که دیگر کسی به چهره‌شان توجه نمی‌کند. منظور آقای مجتهدی این بود که برخی خانواده‌ها نباید بچه کج و کوله‌شان را که هیچ جایی قبول نمی‌کند، به حوزه بفرستند. کسی که به حوزه می‌آید باید بمب انگیزه و انرژی باشد. 

*چقدر امیدوارید از دل کلاس‌هایی که برای روحانیون برگزار می‌کنید، یک «شهاب مرادی» دیگر کشف شود؟ 

‌به‌دنبال تکثیر شهاب مرادی نیستم. اگر کسی خودش بشود، موفق است. تک‌تک آن عزیزان روحانی جوان باید خودشان بشوند و خودشان را بسازند. حالا ممکن است یك نفر از من تاثیراتی بگیرد اما در ‌‌‌نهایت باید کار جدیدی ارائه دهد. مثلا خود من در منبر بسیار تحت تاثیر مرحوم فلسفی هستم اما وقتی صحبت می‌کنم، شما را به یاد ایشان نمی‌اندازم چون خودم هستم. من در کلاس‌هایم دیکته نمی‌گویم؛ رمان‌نویسی آموزش می‌دهم. هر کس باید خودش داستانش را بنویسد. رونویسی از دست دیگری ارزش و فایده‌ای ندارد. یعنی هویت دینی و ولایی داشته باش اما خودت باش. 

آقای مشاور خانواده، در زندگی شخصی‌اش چگونه است؟ 
در محیط خانه آخوند‌بازی بلد نیستم 

*شما مشکلات خانوادگی عده ‌زیادی را حل کرده‌اید. شده که خودتان هم دچار مشکل خانوادگی شوید؟ 
نه الحمدلله. 

*فوت کوزه‌گریتان چیست؟ 
خب این مسائل کاملا شخصی است! 

*حالا به ما اجازه دهید سرکی به این مسائل شخصی بکشیم! 
ملاک‌های بسیاری وجود دارد ولی یک نکته مهم وجود دارد. همسر من کریم است و هیچوقت از من چیزی نخواسته ولی من همه چیزم را به او می‌بخشم. 

*اینکه شما آدم مذهبی و مشهوری هستید، خانم‌تان را نگران نکرده؟ 
نه. البته من اینها را نمی‌توانم توضیح دهم. باید با خودشان صحبت کنید. 

*خب مصاحبه نمی‌کنند! شما سفارش کنید تا حاضر به گفت‌وگو شوند. 
گفتم که، من هیچوقت موضوعی را به همسرم تحمیل نمی‌کنم. 

*من پاسخ سوالم را نگرفتم! راز خوشبختی شما چیست؟ 
من در خانه فقط یک پدرهستم. یک دوست اما اقتدار و نفوذم را دارم. چون تحقیر نمی‌کنم، معلم بازی و اوستا‌بازی در نمی‌آورم. به بچه‌ها فرصت اشتباه می‌دهم. آنها را برای نمایش و سری توی سر‌ها درآوردن و به تعبیری مسابقه تربیت نمی‌کنم. آنها زندگی می‌کنند و من هم در کنارشان در تمام لحظاتی که خسته‌ام، با هم از یک بازی ساده کودکانه تا دیدن کارتون لذت می‌بریم. همیشه بچه‌ها آزادنه خیالبافی کرده‌اند و به آنها فرصت داده‌ام که برای من و مادرشان تصوراتشان را بگویند. سرزنش را حرام می‌دانم و برای خودم ممنوع کرده‌ام. همنشینی برای فرزندانم هستم. تا جایی که فرزندانم هنوز هم گاهی مرا یک همسن می‌دانند و سوالات مهم را از مادرشان می‌پرسند. ما کف خانه با هم بازی می‌کنیم یا نقاشی می‌کشیم یا مشترکا با هم چیزی را می‌سازیم. گاهی با هم با صدای حاج محمود سینه می‌زنیم اما پر‌شور و نشاط. حتی بعد از نمازهایی که با هم می‌خوانیم، كار به کشتی و خنده هم می‌رسد. همیشه من مراقب حرمت همسرم هستم و او مراقب حرمت من است و او بچه‌ها را به بوسیدن دست پدر و لطف و توجه به من ترغیب و تربیت کرده. 

*مسافرت‌ها و نبودن‌ها؟ 
من به‌دلیل مشغله‌هایم نسبت به دیگر پدر‌ها کمتر منزل هستم اما کمتر حرف نمی‌زنم و اگر با بچه‌هایم کم حرف بزنم ولی کیفیت گفتار و ارتباط خوب است. اصلا آدم مبهم و مخفی‌ای نیستم و ساعتی بر من نمی‌گذرد که خانواده‌ام از من بی‌خبر باشند. من در محیط خانه آخوند‌بازی بلد نیستم. چون در خانه پدر و همسر هستم و نقش دیگری ندارم. 

*شما بین مردم شناخته شده‌اید و از سوی دیگر یک انسان کاملا مذهبی هستید. این نگاه مردم روی شما سنگینی نمی‌کند؟ شهرت را که انکار نمی‌کنید؟ 
واقعا نه. شهرت را انکار نمی‌کنم ولی با مردم زندگی می‌کنم. شهرت برای یک روحانی که همیشه بهانه‌ای برای ارتباط با اوست با شهرت یک ورزشكار متفاوت است. چیزی نیست که باعث مزاحمت شود. هر فرصتی برای گفت‌وگو، برای من فرصتی است برای تبلیغ. شاید خسته بشوم اما اذیت نه. 

*خانواده‌تان از شرایط و مشغله‌های شما نگران نیستند؟ 

خیر، فقط گاهی از اینکه من خسته می‌شوم ناراحت می‌شوند. یک‌جورهایی دلشان برایم می‌سوزد! به هر حال، من در روز قیامت حتما باید در رابطه با جایگاه آخوندی‌ام به خدا جواب پس بدهم و قبلش حتما باید جواب فرزندانم را بدهم. در روایت است که برای فرزند تا ۲۱‌سالگی تلاش کن و اگر نشد بقیه را برعهده خدا بگذار. من تمام تلاشم را برای فرزندانم می‌کنم. من هم در قبال فرزندان مسئولم و هم در قبال بچه‌های مردم. نه برای فرزندان خودم کم می‌گذارم و نه برای فرزندان مردم.

نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳
انتشار یافته: ۲۹
فلسفی
۱۳۹۱-۰۳-۲۰ ۱۶:۴۰
0
0
سلام دوستان قبل از اینکه نظرم را بدهم
[b]از شما خواهش می کنم کامنت های این مصاحبه را در آدرس زیر نیز بخوانید[/b]

http://www.asriran.com/fa/news/216513
النجم213
۱۳۹۱-۰۳-۲۰ ۲۱:۳۲
156
8
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
1.مصاحبه خیلی خوبی بود
2.«اگر با تصمیم غلط یا بینش نادرست و روش‌های غلط زندگی‌ات را به‌کام خودت و دیگری زهر کردی، باید برای خدا پاسخ داشته باشی» (اگه فقط به همین نکته توجه میشد شاید این همه طلاق صورت نمیگرفت!!!)
3.این جمله قابل تأمل بود: «هویت دینی و ولایی داشته باش اما خودت باش» امروزه از رو دست هم نوشتن داره زیاد میشه خصوصا تو دانشجوها اگه همه دانشجوها از علمی که یاد می گیرن تو راهی که به رشته شون بخوره کمک بگیرن و حرکت کنن باعث به ثمر نشستن اون علم و حتما رشد میشه!!!
با تشکر
در پناه حضرت حق
23ساله؛کارشناسی علوم قرآن و حدیث؛تهران؛20خرداد91
legallyhosna
۱۳۹۱-۰۳-۲۱ ۰۰:۳۷
172
4
http://www.hamshahrimags.com/NSite/Information/?Info=22&Serv=11
نسيم/26
۱۳۹۱-۰۳-۲۱ ۱۰:۰۵
48
36
بسم الله
سلام
مصاحبه شما خيلي عالي بود. از اين قسمتش بيشتر خوشم اومد كه شما خودتون را آخوند معرفي كرديد نه روانشناس به نظر من:
1- آخوندهاچون ملبس به لباس پيغمبرند بيشتر قابل اعتمادند (حداقل براي من).
2- از اينكه شما بسيار فعال هستيد لذت مي برم بر عكس اينكه همه مردم فكر مي كنند آخوندها كار نمي كنندو ...
3- كلامتان آنقدر نافذ و گيراست كه من چندين بار مصاحبتون خوندم.
4- وقتي ديدم بچه هاي كلاس مجردا توي كلاس شما دسته جمعي انفاق كردن را ياد مي گيرن و انفاق مي كنن خيلي كيف كردم و اينكه دلم سوخت كه چرا خيلي وقت پيش ها با سايتتون آشنا نشدم.
5- خدا حفظتون كنه براي ما جوونها
التماس دعا
ياعلي
تائب133
۱۳۹۱-۰۳-۲۱ ۱۳:۱۰
264
12
سلام
در مجله آيه در كنار اين مصاحبه، ‌ ستوني با عنوان [b]«كوتاه آمدن از دين ممنوع»[/b] چاپ شده بود كه آن هم صحبت‌هاي ارزشمند شما بود.

[u]از نكات اون ستون:[/u]
++ هرگز براي به دست آوردن و رضايت مخاطب و... از اصول دين كوتاه نياييم.
++ اگر حرف خدا را با نيت الهي بزنيم بايد مطمئن باشيم مثل تيري كه پرتاب كرده‌ايم خدا خودش به هدف مي‌رساند.
++ آدم هروقت بخواهد رضاي مخلوق را به دست بياورد بايد مراقب باشد رضاي خالق هم همراهش باشد ولي وقتي رضاي خدا را مي‌خواهي بگيري مهم نيست كه نارضايتي مردم را به همراه بياورد.
++ بدانيم كه عزت و ذلت ما دست خداست.

پيشنهاد مطالعه اون ستون
http://sh-moradi.persiangig.com/image/
21خرداد91،تهران
ميناحق جو
۱۳۹۱-۰۳-۲۱ ۲۰:۱۴
0
0
سلام
نكات مهم براي من:
1-سرزنش ممنوع(كاري كه من -و خيلي از ماها_مي كنيم و البته برام سخته كه بچه هامو سرزنش نكنم چون خودم به اين شيوه بزرگ شده ام_وچقدر در عزت نفسم اثر بد داشته_سعي مي كنم ....
2-تلاشگر بودن
3-كاش در مورد كلاسهاي خانواده نوپا هم خلاصه نويسي ميكردند دوستان.
4-مطلبي كه خانم فهيمه-ا گفتن از مصاحبه تون خيلي برام جديد بود
5-روحاني بايد احساس كند مثل مردم است و مدام نخواهد كار مردم را اصلاح كند و با مردم خوش خلق باشد،اونوقت مردم بهش اعتماد مي كنند و او هم مي تواند آموزه هاي ديني را براي مردم بيان كند.گاهي روحانيون دايره دين را انقدر تنگ مي گيرند كه عملا"افراد كمي در آن جا مي گيرند....منظورم اين نيست كه بخواهند به هر وسيله شده مردم راجلب كنند!نه!ولي مردم را با آرامش و خلق خوش و عشق دعوت كنند و انتخاب را بعهده خودشان بگذارند.
۲۱خرداد۹۱
masume7909
۱۳۹۱-۰۳-۲۲ ۱۳:۱۴
116
4
سلام علیکم استاد
مصاحبه تان را خواندم و مانند همیشه استفاده کردم و از نکات ارزشمند بهره بردم.
خداوند شما را برای ما و برای جامعه ایرانی اسلامیمان حفظ بفرماید.. آمین
التماس دعا
zhina
۱۳۹۱-۰۳-۲۴ ۰۴:۲۲
64
20
سلام آقای مرادی؛ مصاحبه تان برایم فوق العاده دلنشین بود، جواب چندین سوالم را گرفتم.
آنچه از دل برآید
لاجرم بر دل نشیند
خداقوت، انشاالله به هر آنچه که دل خدایتون میخواهد، برسید.
24 خردادماه 91، قم
گل لاله
۱۳۹۱-۰۳-۲۴ ۲۰:۲۷
0
0
سلام خدمت حاج آقا مرادی ودوستان
مصاحبه تون خیلی عالی کلی درس ازش گرفتم فقط میخواستم بگم که بعضی آخوندها هم هستند که اولش خیلی بمب انرژی اند وجوون جذب میکنند حتی حداقل در حوزه یک محله (از نزدیک دیدم که میگم)ولی بعد کم کم نمیدونم خسته میشند کم میارند چی میشه دیگه مثل سابق نیستند حتی صحبتهای منبریشون هم که قبلا داغ بود وحسابی, دیگه اون شور وهیجان رو ندارن چرا اینطور میشه؟
azam_m
۱۳۹۱-۰۳-۲۶ ۰۱:۲۱
264
4
سلام.واقعاعالی بود غبطه خوردم به اینهمه صفای قلب،اینهمه انرژی. خداقوت والتماس دعا.
25خرداد91. 30ساله مجرد دانشجوی کارشناسی ارشد.
silver_sky1387
۱۳۹۱-۰۳-۲۶ ۱۳:۰۹
0
0
سلام
مرسی که اینقدر خوبین،و[b]یک تشکر ویژه از همسر محترمتون[/b] که آرامشی رو در خانواده ایجاد میکنند که شما میتونید بمب انرژی باشید.
التماس دعا
مشهد-26خرداد91-دانشجوی ترم آخرمهندسی کامپیوتر
گلپر
۱۳۹۱-۰۳-۲۷ ۰۲:۰۷
96
8
با سلام
... کسی که علم و ایمان و عمل صالح را توأما داراست ،لذا تأثیر و نفوذ کلامش بسیار زیاد است.
کثرالله امثاله
28 ساله متأهل مهندس کامپیوتراصفهان27/3/91
baran604
۱۳۹۱-۰۳-۲۷ ۱۸:۰۴
48
8
سلام حاج آقا . خداقوت.
با اینکه مجله رو خونده بودم بازم توی سایت مطالب را کامل مرور کردم.
خدا حفظتون کنه.
27/3/91- تهران - 27 ساله.
zeinab mohammadi
۱۳۹۱-۰۳-۲۷ ۲۳:۲۳
164
8
سلام استاد
نکات ناب و تازه ای از این مصاحبه یاد گرفتم. مثلا این که "کار ویژه ی روحانی مشاوره است" و یا نکاتی که درباره ی حضورتان در منزل فرمودید خیلی برایم جالب و آموزنده بود.
و این جمله خیلی برام شیرین بود: "من هم در قبال فرزندان مسئولم و هم در قبال بچه‌های مردم. نه برای فرزندان خودم کم می‌گذارم و نه برای فرزندان مردم".
ان شاء الله همیشه شاد و سلامت باشید و همین قدر پرانرژی.
التماس دعا
27ساله؛ فوق لیسانس فیزیک؛ تهران، کلاس مجردها؛ 27خرداد91
نفیسه خاتون
۱۳۹۱-۰۳-۲۸ ۱۴:۴۴
188
264
سلام استاد

دنبال این مجله خیلی گشتم چون اکثر روزنامه فروشی ها نداشتن، به محض اینکه خریدم همونجا تو خیابون تا آخرشو خوندم ، انصافا تصویر قشنگی از یه روحانی ارائه شده بود بطوریکه بعد از خوندن مطالب انرژی زیادی بهت منتقل میشد و دوست داشتی که از محضر این استاد استفاده کنی.

اما هنوز هم فکر میکنم [b]رسانه ای نتونسته میزان تاثیرگذاری کلام شما و فعالیت هایتان را آن طور که باید بیان کند[/b].

یه جمله ی خیلی ناب دارید تو مصاحبتون دارید که خیلی تامل برانگیزه (مخصوصا برای خانواده های خاص) که فرمودین : [b]بچه هام را برای نمایش و سری تو سرها در آوردن و به تعبیری مسابقه تربیت نمی کنم.[/b]28 خرداد 91
نيكي
۱۳۹۱-۰۳-۳۱ ۲۲:۵۶
16
36
سلام
نکاتی که در مصاحبتون خیلی به دلم نشست:
1-...
2-شهرت برای یک روحانی همیشه بهانه‌ای برای [b]ارتباط با مردم[/b] و فرصتیست برای [b]تبلیغ دین[/b].
3-[b]مراقبت و احترام به حفظ حریم همسر[/b] محترمتان با توجه به اینکه این احترام و حفظ حرمت "کاملا دو طرفه" است.
4-دلسوزی خانواده برای خستگی تان و مخصوصا این جملتون که:"اسبی را دوست دارم که به تاخت می‌رود و می‌رود تا نفس آخر".
31 خرداد 91،تهران.
نيكي
۱۳۹۱-۰۳-۳۱ ۲۳:۱۵
252
20
و در ادامه نکات قشنگ دیگر اینکه:
-باید [b]باور و فرصت و تحمل محبوب شدن روحانیون در رسانه‌ها[/b] وجود داشته باشد.
-و روحانیون "جوان و فعال" باید از طریق همین "رسانه‌ها" به مردم معرفی شوند.
31 خرداد 91، تهران.
zr_rezaee
۱۳۹۱-۰۳-۳۱ ۲۳:۲۰
0
0
سلام استاد گرامی
هر کدوم از صحبت های بالای شما رو در گوشه کنار کلاس مجردها[از اولین جلسات تا به الان] به یاد میارم.
امیدوارم بتونم در زندگی ازشون استفاده کنم.خوشحالم از این که در کلاس مجردها شرکت میکنم.
22ساله،ترم آخر کارشناسیIT،تهران،31خرداد.
zalone
۱۳۹۱-۰۴-۰۳ ۱۶:۵۴
0
0
سلام استاد
خیلی خوب بود من عاشق مدل جواب دادنتونم واقعا خسته نباشید عیدتون مبارک التماس دعا.
[۳تیر۹۱]
mohammad_p
۱۳۹۱-۰۴-۱۱ ۲۳:۳۸
55
40
سلام استاد
چقدر سوال شخصی ازتون کرده به نظرم میخواست وارد فضای شخصی بشه (البته حسم این بود)و ابنکه شما خیلی خوب جواب میدادید و اجازه این کار ازش(خبرنگار) سلب میکردین .
یه سوال:چرا مجله پیدا نمیشد؟تیراژش کم بود آیا؟
23 ساله/ فارغ التحصیل پژوهش/تهران
بتسا
۱۳۹۱-۰۷-۱۵ ۱۹:۲۶
0
0
سلام
بیشتر کلاس درس بود تا مصاحبه.
خیلی استفاده کردم.
ایدکم الله.از خدا برای ما توفیق بخواهید.
34 ساله.لیسانس.تهران.15 مهر 90.
arab ameri
۱۳۹۱-۰۹-۲۰ ۰۷:۰۹
126
222
استاد خوشا به حالتون چقدر مردم دوستون دارن و ازتون راضین...خدا اجرتون بده ...
خیلی مصاحبه علی بود...کلی استفاده کردم...البته من باره دوم بود که این مطلب رو میخوندم...
التماس دعا...
کارشناسی حسابداری/20 ساله/تهران
akramimajid
۱۳۹۱-۰۹-۲۱ ۱۸:۳۳
0
0
سلام استاد

واقعا غبطه خوردم که چرا این مصاحبتون رو زودتر نخونده بودم.

یا علی
مجتبیِ
۱۳۹۱-۰۹-۲۱ ۲۰:۰۷
240
0
سلام حاج آقا
حس کردم کلی از نکات کلاس ها و مجالس تون یه سری تو ذهنم دوره شد
به اضافه نکات جدیدی که الان یاد گرفتم
21 ساله/کارشناسی برق/تهران/21 آذر
نيره غديري
۱۳۹۱-۱۰-۰۴ ۱۱:۱۲
192
0
سلام
وقتي اين گفتگو رو خوندم با خودم گفتم چقد نور تو اين جامعه هست و ما به تاريكی هي فقط فحش ميديم.
خدا رو شكر كه هستين
Setareh.M
۱۳۹۲-۰۵-۰۶ ۱۴:۵۶
0
0
سلام حاج آقا/ مصاحبه خیلی خوبی بود. خوشحالم که استاد خوبی مثل شما دارم.
اجر شما با اباعبدالله(ع)
قلمکار
۱۳۹۲-۰۷-۳۰ ۱۸:۴۸
468
9
" همسر من کریم است و هیچوقت از من چیزی نخواسته ولی من همه چیزم را به او می‌بخشم. "


یکی ازعاشقانه ترین هایی بودکه خواندم.....عشق
خوش به حال همه ی آدم های خوشبخت وفهمیده خدابه زندگیتون برکت بده


همسر
کریم
بخشش
همه چیز
خواستن
او
.
.
.
s.zahrayaghobi
۱۳۹۲-۰۸-۰۶ ۲۱:۱۹
198
18
سلام
شما چه قدر خوب و مهربون هستید امیدوارم خداوند همیشه مراقبتون باشه
در مقابل حرف هاتون احساس کردم چه قدر مسائل ریزی هست که توجه به انها میتونه زندگی رو زیباتر کنه ومن به اونها بی توجه بودم وباعث میشد احساس نارضایتی از زندگی ام را داشته باشم الان که این مصاحبه رو خوندم احساس کردم من زندگی کردن را بلد نبوده ام وشاید خیلی وقت ها خودم نبوده ام این مصاحبه مثل یک تلنگر بود برام
ممنونم از شما
15249هما
۱۳۹۲-۱۰-۱۵ ۰۸:۴۴
0
0
لذت بردم.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: