۱۰۰۵۰
بازدید
بازدید
سلام
اول توصیه می کنم ضرورت شرکت در انتخابات را به اطرافیان و دوستانتان یادآوری بفرمایید.
۲. یادداشت قبلی ام را در مورد انتخابات بخوانید.
۳. از همه شما عزیزان خداحافظی می کنم و امشب ان شاءالله نجف اشرف و فردا کربلای معلی...
از همه ی شما واقعا التماس دعا دارم. امیدوارم ارباب این بنده روسیاه را به حضور بپذیرد.
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد که در این آینه صاحب نظران حیرانند
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد که در این آینه صاحب نظران حیرانند
سلام شما مراجعین گرامی و هم کلاسی های خوب گلاس مجردها و نوپا و مشاوره را به آقا عرض می کنم و همه ی شما عزیزان را دعا می کنم و باز هم التماس دعا.
اشتراک مطلب
خدا پشت و پناهتون حاج آقا.
التماس دعا
10. بهمن 90. تهران
سلام
حاج آقا سلام من را هم برسانید
و از طرف ما نائب الزیاره باشید و همه مردم مخصوصا جوانان و حقیر را دعا کنید
انشاالله به سلامتی برگردید- یا علی
سلام استاد، وقت بخیر:)
آرزوی سفری به خوبی و سلامتی و پر از خیر و برکت براتون میکنیم و التماس دعای بسیار داریم. حیف شد که قسمت نبود ما همسفرتون بشیم. لطفا برای عاقبت بخیر شدن همه جوانان و نوجوانان دعا کنین.
با تشکر
تهران 10 اسفند 1390 خانواده نوپا 3
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
خيلي التماس دعا
11اسفند90،تهران
زيارت شما قبول انشالله
خيلي التماس دعا.
آرزوی سفری سرشار از معنویت برایتان داریم امیدواریم با کوله باری از معرفت به سلامتی بازگردید.
سلام ما را نیز به حضرات عرض فرمایید.
محمدعلی صالحی-فائزه توکل
تهران / خانواده نوپا 89 / اسفند 90
روز جمعه 90/12/12 جاتون واقعا خالی بود اینجا!
انتخابات عالی بود...
البته جای ما هم اونجا خالی... :(
ممنون که سلام ناقابل ما رو میرسونین، این بار که قسمت نشد ولی امیدوارم به مدد و لطف ارباب، دفعه بعد ما رو هم با خودتون ببرین
سفر پر خیر و برکت و بی خطری داشته باشین،التماس دعای فراوان
تهران،14اسفند90، نوپا3
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی
مرا مگوی که چه نامی به هر لقب که تو خوانی
چنان به نظره اول ز شخص میببری دل
که باز مینتواند گرفت نظره ثانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
سلام خوش به حال شما
ای کاش شب هجران منم هم روزی به وصل تبدیل شود. که ترسم آرزو بدل بمانم