۲۶۳۱۸
بازدید
بازدید
- کدام یک از شما عزیزان در این ماه یا دو-سه ماه اخیر یک غزل حفظ کرده است؟
علی رغم اهمیت و جایگاه ادب فارسی خصوصا شعر در فرهنگ و هویت ملی و فواید آشنایی و انس با شعر این موضوع در شرایط نامناسبی قرار دارد!
مدتی است که این سوال را در اغلب جلسات پر ازدحام از حضار محترم می پرسم و پاسخ مثبت چیزی حدود یک درصد است و این جای نگرانی دارد. آخرین مورد در یکی از شهرهایی که اخیرا به دعوت یکی از دانشگاهها سخنرانی داشتم با تخفیف عدد به 0/6٪ رسید. بله یعنی کمتر از یک درصد!
از فواید خواندن و حفظ کردن شعر آن هم از غزلیات عرفا و حکمای بزرگ می توان به
1. تقویت حافظه ،
2. تقویت اعتماد به نفس
3. دقت و لطافت اندیشه و تفکر
4. گسترش و تنوع واژگان و وسعت دامنه معانی
5. لطافت زبان و دلنشینی آن و یکی از راهای اجرای این دستور اخلاقی «عوّدوا لسانکم لین الکلام» همین است.
6. تمثیل آوردن از شعر... ثم تمثل بقول الاعشى: شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَى كُورِهَا...( حتی با خواندن چند خطبه از نهج البلاغه متوجه می شوید که آقا امیرالمومنین علیه السلام اشعاری را از شعرا -شعرای قبل از اسلام- حفظ بودند و در فرمایشاتشان به آن اشعار تمثُل می فرمودند.)
7. افزایش تاثیر بیان و ... اشاره کرد.
شروع کنید و هفته ای یک غزل شورانگیز یا شعری حکمت آموز ، به انتخاب خودتان از یکی از دیوان های شعرای بزرگی چون سعدی، حافظ و مولوی(دیوان شمس) که برای شما دلانگیزتر است را انتخاب کنید؛
- آن را روی یک کاغذ بنویسید و همراه داشته باشد ، و آن را حفظ کنید.
- این کاغذ را در فضای دید خود مثل کنار مانیتور یا روی میز کار یا روی درِ یخچال نصب کنید و گاهی به آن نگاه کنید.
- پس از حفظ شدن شعر را چندین بار تکرار کنید تا کاملا حفظ شوید.
- تاریخ حفظ شدن را کنار شعر یادداشت کنید.
- این اشعار حفظ شده را در پاکت یا پوشه ای نگه دارید و پس از مدتی به سراغش بروید و از مرور آنها و دانستن لذت ببرید.
- روزهای بعد آن غزل را برای خانواده و دوستان بخوانید و از تکرار آن لذت ببرید.
- خواندن این غزل ها می تواند در "گفتگوی خانوادگی" جای خود را باز کند و خود بهانه ای برای کسانی که کمتر حرف می زنند.
- با توجه به میل برخی برای "عدم تغییر"شما این گام هرچند ساده و آسان را مثبت و موثر شمرده و خدا را شکر کنید.
- برای این کار از اوقات تلف شده استفاده کنید و با مدیریت زمان بهره خود را از عمر بیشتر کنید.
- برای تفاخر و سری در سرها درآوردن این کار را نکنید.
1. تقویت حافظه ،
2. تقویت اعتماد به نفس
3. دقت و لطافت اندیشه و تفکر
4. گسترش و تنوع واژگان و وسعت دامنه معانی
5. لطافت زبان و دلنشینی آن و یکی از راهای اجرای این دستور اخلاقی «عوّدوا لسانکم لین الکلام» همین است.
6. تمثیل آوردن از شعر... ثم تمثل بقول الاعشى: شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَى كُورِهَا...( حتی با خواندن چند خطبه از نهج البلاغه متوجه می شوید که آقا امیرالمومنین علیه السلام اشعاری را از شعرا -شعرای قبل از اسلام- حفظ بودند و در فرمایشاتشان به آن اشعار تمثُل می فرمودند.)
7. افزایش تاثیر بیان و ... اشاره کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم
شروع کنید و هفته ای یک غزل شورانگیز یا شعری حکمت آموز ، به انتخاب خودتان از یکی از دیوان های شعرای بزرگی چون سعدی، حافظ و مولوی(دیوان شمس) که برای شما دلانگیزتر است را انتخاب کنید؛
- آن را روی یک کاغذ بنویسید و همراه داشته باشد ، و آن را حفظ کنید.
- این کاغذ را در فضای دید خود مثل کنار مانیتور یا روی میز کار یا روی درِ یخچال نصب کنید و گاهی به آن نگاه کنید.
- پس از حفظ شدن شعر را چندین بار تکرار کنید تا کاملا حفظ شوید.
- تاریخ حفظ شدن را کنار شعر یادداشت کنید.
- این اشعار حفظ شده را در پاکت یا پوشه ای نگه دارید و پس از مدتی به سراغش بروید و از مرور آنها و دانستن لذت ببرید.
- روزهای بعد آن غزل را برای خانواده و دوستان بخوانید و از تکرار آن لذت ببرید.
- خواندن این غزل ها می تواند در "گفتگوی خانوادگی" جای خود را باز کند و خود بهانه ای برای کسانی که کمتر حرف می زنند.
- با توجه به میل برخی برای "عدم تغییر"شما این گام هرچند ساده و آسان را مثبت و موثر شمرده و خدا را شکر کنید.
- برای این کار از اوقات تلف شده استفاده کنید و با مدیریت زمان بهره خود را از عمر بیشتر کنید.
- برای تفاخر و سری در سرها درآوردن این کار را نکنید.
این غزل سعدی را که به عنوان مشق حفظ کردن غزل،در جلسه ای خوانده بودم را تکرار می کنم.
ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلودهی یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانهی مجنونِ به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
مرغ دل صاحبنظران صید نکردی الا بکمان مهرهی ابروی خمیده
مِیلت به چه ماند؟ به خرامیدن طاووس غمزت؛ به نگه کردن آهوی رمیده
گر پای بدر مینهم از نقطه شیراز ره نیست تو پیرامُن من حلقه کشیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
روی تو مبیناد دگر دیده سعدی گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
شاید برخی به علت پایین بودن اعتماد به نفس و یا ... از این قبیل پیشنهادها خوششان نیاید و یا برخی که با انواع پیشنهادهای این چنینی مخالفت می کنند، بگویند: چرا قرآن حفظ نکنیم؟ و اگر به او بگویید که انتظار ما این است که در کنار خواندن چهارقل و آیةالکرسی و... انس با قرآن عزیز (لااقل در حد دو صفحه تلاوت روزانه)در برنامهی روزانهی تو قرار دارد؛ رفتن به سوی قرآن همیشه خوب است پس شروع کن به حفظ قرآن کریم ؛ آهسته و گام به گام و چون این تجربه را همگی از کودکی با حفظ سوره های کوتاه جزءسیام قرآن کریم داریم ، به سادگی ادامه بده. او مجدد خواهد گفت:عمل به قرآن مهم است نه حفظ! و ایرادهایش ادامه دارد...
پس روی سخنم با او نیست ؛ با شماست! این کار را به برنامه ی هفتگی خود اضافه کنید.
و از تجربه های جدید خود برای دیگر دوستانتان اینجا بنویسید.
اشتراک مطلب
همیشه از خواندن شعر لذت میبردم خصوصا اشعار بزرگانی همچون،سعدی-حافظ-مولوی ولی هیچگاه از دریچه آشتی به آنها نگاه نکردم.
عنوان زیبایی رو انتخاب کردید،ادم رو ترغیب به انجام آن می کند.
از تذکرهای همیشه به جایتان ممنون.
[b][i]خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
ساحت کون و مکان عرصه میدان تو باد[/i][/b]
برای تقدیم کردن شعری به شما تفالی به حافظ زدم و این بیت مطلع شعر بود.
حق نگهدارتان
90/5/25
90/7/24
معمولا بطور نامرتب هر از گاهي اشعاري پراكنده از برخي شعرا حفظ مي كردم و از خواندن آنها براي خودم احساس شعف مي كردم . ولي متاسفانه خيلي زود تمام يا بخشهايي از شعر حفظ شده از ذهنم محومي شد و مي شود.
آخرين باري از حفظ كردن يك شعر به وجد آمدم و بلافاصله آن را از بر كردم .شعري بود كه جنابعالي برايمان خوانديد . كه از خوندنش و حسي كه شما درآن حال داشتيد لذت بردم .وفهميدم حس وحال خواندن شعر در حفظ و ياداوري آن بسيار مهم است .وآن شعر ...
خيال خام پلنگ من بسوي ماه پريدن بود
و ماه را زبلندايش به روي خاك كشيدن بود
پلنگ من- دل مغرورم - پريد وپنجه به خالي زد
كه ماه - عشق بلند من - وراي دست رسيدن بود
گل شكفته خداحافظ اگرچه لحظه ديدارت
شروع وسوسه اي درمن بنام ديدن وچيدن بود
من و تو آن دوخطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زآغاز به یکدگر نرسیدن بود
اگر چه هيچ گل مرده دوباره زنده نشد
اما بهار در گل شيپوري مدام گرم دميدن بود
چه سرنوشت غم انگيزي كه كرم كوچك ابريشم
تمام عمر قفس مي ساخت وفكر پريدن بود
م.خرمي
910518
از اینکه در جمع مخصوصا در کلاس مجردها شما قسمتی از یک شعر را می خوانید و تعدادی از بچه ها ادامه شعر را می خواندند خیلی لذت می بردم و همیشه حسرت می خوردم که ای کاش من هم شعر حفظ می کردم.و همیشه فکر می کردم که در حفظ کردن حافظه ام یاری نمی کند تا اینکه چند روز پیش این یادداشت را خواندم و روش شما را به کار بستم و دیدم نه اون قدر که فکر می کردم دشوار نیست و همون روز یه شعر از سعدی حفظ کردم.خواستم ازتون تشکر کنم.
تهران/لیسانس ریاضی/25ساله
شما خیلی ممنون از پیشنهاد عالیتون.با اجرا این پیشنهاد ها یه حس خیلی خوبی رو تجربه کردم.
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور ازین بیخبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیفست سفر هیچ مگو
گفتم ای دل چه مه است این دل اشارت می کرد
که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو
گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته است و بشر هیچ مگو
ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال
خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو
[b] كل وعاء يضيق بما جعل فيه الا وعاء العلم فانه يتسع به[/b]