به گزارش خبرنگار مهر، چندی قبل دختر جوانی که به دلیل ازدواج نکردن تا سن ۳۷ سالگی با مشکلاتی رو به رو شده بود، با مطرح کردن مشکلاتش در سایت حجت الاسلام شهاب مرادی درخواست کرد او را برای حل مشکلش راهنمایی کند. جالب توجه است که این پیام ۱۱۸ هزار و هفتصد و بیست و نهمین پیامی است که این صاحبنظر مورد توجه جوانان دریافت کرده است.
این دختر جوان در نامه خود اعلام کرده بود، دختري ۳۷ ساله و مجرد، داراي بالاترين مدرک تحصيلي از بهترين دانشگاه کشور، دارای يک شغل خيلي خوب دارم و استقلال مالي در زندگي هستم. با پدرو مادر پيرم زندگي ميکنم و از نظر خانوادگي زندگي سطح متوسط رو به پاييني داريم. خانواده اي مذهبي و مقيد دارم هيچگاه در رفتار و گفتار و ظاهر به طريقي عمل نکردم که جلوه گري باشد...
از زمان دبيرستان خواستگاراني داشتم ولي به دلايل زير هنوز ازدواج نکردم:
*اوايل مي گفتم مي خوام برم دانشگاه و رد مي کردم.
*کمي بعد تر به دلايل بچه گانه آنها را رد مي کردم.
*چند سال بعد جدي تر به مساله ازدواج فکر کردم اما خيلي از آنها از نظر معيارهاي اصلي و مهم با من همخوان نبودند.
* مواردي هم بودند که خودشان ديگر پيگيري نمي کردند.
*کمي که سنم بالاتر رفت تعداد خواستگارها کم شد.
الان خيلي احساس تنهايي مي کنم و واقعا نياز عاطفي دارم که ازدواج کنم اما نمي توانم از معيارهايم پايين بيايم که مهمترين آنها ايمان، شخصيت، اخلاق، تطابق فرهنگي، تناسب سني و تا حدودي تحصيلي، مجرد بودن و خانواده خوب داشتن است.
شما راهنمايي کنيد چه کنم. من که به عنوان يک خانم نمي توانم پا پيش بگذارم و خودم دنبال همسر بگردم حتي غرورم اجازه نمي دهد با کسي از اطرافيان مطرح کنم و مثلا بگويم مورد مناسب مي شناسند يا خير، عزت نفسم چه مي شود؟ پس چه کنم؟
همسريابي اينترنتي را هم با توجه به پيامدهاي احتمالي کار درست و معقولانه اي نمي دانم اگر چه از سر استيصال چند بار اين فکر به ذهنم رسيده... نظر شما چيه؟ در هر حال بگوييد چه کنم؟
۸ توصیه حجت الاسلام مرادی برای حل مشکل
حجت الاسلام شهاب مرادی نیز پس از بررسی مشکلات این دختر جوان و به دلیل اینکه افراد زیادی با مشکل او رو به رو هستند هشت راهکار را برای حل این مشکل پیشنهاد کرد. وی در بخشی از این توصیهها با پیشنهاد چند دیالوگ، توصیه کاربردی خود را با سبکی ابتکاری تکمیل کرده است که خواندن آن خالی از لطف نیست.
۱. نگرانی شما در مورد تاخیر در ازدواج خردمندانه و منطقی است.
۲. بی تردید ازدواج مهم است اما مسلما همه زندگی نیست! اجازه ندهید نگرانی از این مسئله تمام زندگی شما را مختل کند. بین یک دختر خانم مجرد با مشکلات روحی و خُلقی و یک دخترخانم مجرد با روح و روان سالم حتما سلامت را انتخاب کنید و مراقب سلامت روح و جسم تان باشید. کم نیستند افرادی که در سنین بالا ازدواج می کنند و ازدواج موفقی هم دارند. اگر احساس ناخوشایند و یا افکار آزاردهندی دارید و ناامیدی یا حس افسردگی که در پیام قبلی بیشتر به آن اشاره کردید مانع انجام عملکردهای شماست و آرامش شما را مختل می کند حتما به مشاوری متدین مراجعه کنید.
۳. شاید یکی از علل عدم حضور خواستگار با توجه به شرایطی که شما دارید سطح بالای تحصیلات و موقعیت اجتماعی خوب شما است و نگرانی آنها از بابت بالا بودن سطح توقعات شما که دور از ذهن نیست و حتی برخی از خواستگارهای بالقوه در چنین شرایطی در قبال دختر خانمی با شرایط تحصیلی و اجتماعی شما -شاید- احساس حقارت می کنند.
۴. لازم است با توجه به سن و شرایطِ امروزتان، دوباره تمامی معیارها و ملاک ها و سلیقه های خود را بازبینی کنید و با حفظ مبانی ملاک ها و معیارها و حتی برخی سلیقه ها را تعدیل و به روز کنید. مثلا بر اساس معیارهای ۲۰ سال پیش شما خواستگار امروزتان با تفاوت سنی ۴-۳ سال، باید ۴۱-۴۰ ساله باشد و حتما مجرد. اما اولا این معیار امروز برای یک دوشیزه ۳۷ ساله، واقع بینانه نیست! ثانیا احتمال مشکلات شخصیتی برای پسر ۴۰ ساله مجرد به مراتب بیشتر از یک مرد ۴۰ ساله ایست که تجربه طلاق دارد.
۵. نسخه ی به روز شده معیارها و ملاک هایتان را در خلال صحبت هایتان راحت با دوستان و نزدیکان و اطرافیان در میان بگذارید، نقش آنها را به عنوان معرف نادیده نگیرید. روشن است که منظورم درد دل با بدخواهان و دشمنان نیست!
۶. به صورت غيرمستقيم درصحبت هایتان عدم مخالفت تان را براي ازدواج ابرازکنید. مثلا در مورد خواستگاری که -مثل دشمن فرضی- به علت بی نماز بودن او را رد کردید صحبت کنید و با دیالوگی مانند این شماره ۵ را هم اجرایی کنید: «یکی دو جلسه صحبت کردم مرد محترمی بود و من مشکلی با شرایط سن و سالش نداشتم تقریبا از من ۱۳ سال بزرگتر بود اما خب متاسفانه نمازخون نبود و اظهار بی اعتقادی کرد. من هم ردش کردم» یا «خواستگار محترمی بود با اینکه تجربه یک عقد و طلاق داشت اما با این موضوع مشکل چندانی نداشتم ولی اصل موضوع این بود که در مورد شُربِ خَمر اظهارات مناسبی نداشت و گفت نمی تونه قول بده که هیچ وقت مشروب نخوره! خب شرب خمر هم می دونی یه خطِ قرمزِ جدی است. من هم ردش کردم» دو سه تا از این اظهارات را می توانید بیان کنید و اگر مصداق ندارد به نحوی بیان کنید که اصلا دروغ و کذب نباشد این طوری: «من که با ازدواج مشکلی ندارم اما از شما می پرسم به نظرت اگر دختری توی شرایط من خواستگاری داشته باشه که خدای ناکرده مشروب خور باشه و حاضر هم نیست توبه کنه اون دختر باید قبول کنه؟ ــ اگر طرف صحبت شما با پُر روی گفت: بله قبول کنه و دلیل و توجیه آورد، شما هم محکم بگید: نه رسول خدا صریحا نهی کرده از چنین ازدواجی» و ...
۷. مراجعه به مشاور برای پاسخ نهایی مثبت یا منفی به خواستگار را برای خودت لازم و ضروری بدان. دقت بفرمایید حتی پاسخ منفی. و خیلی به صرفه است مشاورتان ثابت باشد. مومن و از لحاظ تاهل و خانوادگی موفق و شاداب.
۸. از دعا و توسل غافل نیستید خوب است. از خدا بخواهید که همسری مناسب و لایق نصیب کند که لیاقت شما را داشته باشد. برای امر ازدواج توسل و نذر به امام هادی علیه السلام مجرب است. نذر ایشان کنید.
دانشجوی سال دوم رشته زیست شناسی دانشگاه خوارزمی
متأسفانه در اطرافم دختران مجرد زیادی را می شناسم که به دلایل واهی خواستگارانشان را رد می کنند و هرچه بر سنشان افزوده می شود متعاقبا تعداد موارد پیشنهادی برای ازدواج هم کم و کمتر می شود.
و این امر علاوه بر اینکه روح و فکر آنها را مشغول و آزرده می کند،پدر و مادر و اطرافیان آنها را هم نگران می کند.
برای همه دختران و پسران آرزوی خوشبختی دارم.
حرف آقا یا خانم جوادی درست
اما خواهشا فقط از این دیدگاه که این دختران حتما دخترای پر توقعی بودن نگاه نکین
من قبل از کنکور هیچ خواستگاری نداشتم
بعد از درس هم فرد مناسبی که حداقل معیار های من که ساکن تهران و داشتن شغل و مذهبی بودن است نبود ،البته به جز یه نفر ،که بعد از درست شدن بورس تحصیلی اش توافق کردیم رابطه را بهم بزنیم
من حتی بخاطر انتقاد خانواده ام که شب کار بودن من را مانع ازدواج و خواستگاری میدانستن ،شغل خودم را رها کردم
بابت این موضوع ناراحت هستم ولی نه انقدر که تمام زندگیمو بهم بریزم
فقط خواستم بگم گاهی واقعا قسمت نیست......
کارشناس مامایی/ 25 ساله / تهران/ مشتاق شرکت در کلاس مجردها
واقعا اگه قسمت باشه جور میشه
به نظرم نکات آموزنده ای بود نه تنها برای دخترانی که در سنین بالایی هستند و ازدواج نکرده اند بلکه برای دخترانی که در سنین مناسبی برای ازدواج هستند مثلأ نکاتی که در مورد چگونگی صحبت کردن با اطرافیان ودیگران و ابراز ملاکهایمان در مورد همسر آینده و آمادگی ازدواج و مخالف نبودن با این امر بیان کردید ممنونم استاد......
أجرکم عند الله......انشاالله همنشین امیرالمؤمنین باشید.....
نمی دونم بگم یا نگم اما، می خوام بگم ما مشکلی بزرگتر از این مشکل داریم. بعضی از دختران حتی خواستگار ندارند که بخواهند ردش کنند. دختری که تا سن 25 یا 27 سالگی خواستگار نداشته باشد این موضوع برایش معضلی می شود و فکر می کند که دیده نمی شود و خواهان ندارد. و هیچ چیزی بدتر از این فکر برای یک دختر نیست. این دختر اعتماد به نفسش را از دست می دهد و شاید گوشه گیر و منزوی شود. برای حل مشکل چه باید کرد.
درد دل من رو نوشتید.
خیلی دوست دارم ازدواج کنم. اما فرد مناسب سر راهم قرار نمیگیره.
یعنی حتی کسی بهم پیشنهاد نمیده.
چه برسه به اینکه بخوام روش فکر کنم.
خدایا چکار کنم.
همه ازدواج کردن و فقط من موندم.
میدونم امثال من زیادن
ولی خدایا دیگه نمیتونم
خسته شدم
تو رو خدا کمکم کنید
من 26سالمه،این مشکلی که بچه هاگفتن رو دارم و تمام فکروم رو مشغول کرده که چرا اان که تصمیم جدی به ازدواج گرفته ام خواستگار مناسب ندارم؟
هر ختم و دعایی که گفتن انجام دادم ولی قسمت نبوده
چون از طرف خانواده ام تحت فشارهای زیادی هستم!
گشت و گذار در [b]سایت شما[/b] چون گردش در [b]بوستانیست[/b] که از گشتن در آن خسته نمی شوی و هر لحظه [b]حظ[/b] بیشتری عایدت می شود.
خیلی از نگرانی هایم با [b]گردشی کوتاه[/b] در سایت شما مرتفع شده و البته سایت شما [b]آموزنده هایی[/b] برایم داشته که پرداختن به آن را برایم جزء [b]واجبات[/b] قرار داده...
هیچ مهمی را ترک نمیکنم مادامی که برایم [b]سعادت[/b] به ارمغان بیاورد.
و سخن آخرم تشکر و تشکر و تشکر بابت حضورتان در کنارمان است.
از خدا برایتان [b]توفیق روز افزون[/b] را خواهانم [b]انشاءالله[/b]
متاسفانه من هم دچار اين مشكل هستم
در خانواده اي مذهبي بدنيا آمدم و نماز و روزه و اعتقاد... برايم بسيار مهم است نمي توانم تحمل كنم ...
همچنين اكثر خواستگارهايم با ماهواره مشكلي ندارند اما من نمي توانم آن را بپذيرم به نظر آنها دين يك مسئله شخصي است
متاسفانه با اينكه فوق ليسانس هستم اما خواستگاري كه هم تحصيل كرده باشد وهم معتقد برايم پيدا نمي شود .
اما خوب در سن 29 سالگي بالطبع تمايل شديدي براي يافتن يك هم كفو و هم صحبت دارم البته توكلم را به خدا از دست ندادم مطمئنا خداوند بهترين را براي بندگانش مي خواهد
آقاي مرادي ممنون از راهنماييهاي مفيدتان ، اجرتان با خانم فاطمه زهرا
...
سلام و سپاس
پس مثل من کم نسیتند...توکل به خداو انشاءالله با عنایت امام هادی (ع)بزودی اتفاقات خوبی برای همه ی مجردان بخصوص سن بالا رقم خورد.آمین
38 ساله-فوق لیسانس مدیریت-تهران
عادت ما بنده ها همینه
تا ازدواج نکردیم از این مساله ناراحتیم
تا یه مشکل توی زندگی متاهلی پیش میاد، آرزو میکنیم کاش ازدواج نکرده بودیم
قطعا شرایط همه ی خواهرای خوبم از
خانمی که باهاشون هم سنه و یک ازدواج ناموفق داشته،بهتره
الهی شکرت!
دعا ميكنم به مراد دلتون برسيد وبهترينها نصيب و قسمتتون باشه
نکات خوبی مطرح شده بود در این پیام. و من با اجازتون در چند جا منتشرش کردم.
وقتی آدم نه این طرفی باشه و نه اون طرفی خیلی خیلی بیشتر این آتیش دامنگیرش میشه و میسوزه! مثل خودم.
نه آنچنان سنتی هستیم که فقط مذهب رو بخوام و تحصیلات و امروزی بودن و... کامل کنار بذارم.
[b]نه میتونم بی قیدی و بی اعتقادی و بی نمازی رو تحمل کنم.[/b]
این طور میشه که با وجود قرار گرفتن در محیطی نسبتا مردانه با تحصیلات بالای مهندسی، نمیتونم در 26 سالگی هم کفو و هم عقیده خودم رو پیدا کنم!
نمیدونم پسری[b] معتدل و خداباور[/b] و با اخلاق و تحصیلاتی که مناسب من باشه وجود داره یا نه!
جدیدا هم با فردی که خدامحور نبود... ( فکر کنم تفکر [i]سکولار[/i] بهش میگن!) مواجه شدم که صحبت کوتاهمون منو به هم ریخت و کمی افسرده...
ممنون.
تهران- 26 ساله- ک ارشد- 8 مهر 92
بنده تو یه خونواده مذهبی ام
پسر هم هستم
ولی برای این پاسخی که به یکی از کامنت های این متن دادین پیام می دم
پاسخی که به پیامی با نام کبری دادین!
[b]خیلی هوشمندانه است جمله آخر[/b] !!!!
دیگه دیگه ...
کارتون درسته آقای مرادی
اجرت با امام عصر
من دختری هستم 21 سالم تموم شده و دانشجوی مهندس کامپیوترم از تهران و دلم میخواد ازدواج کنم اما نمیشه تا الان خواستگارایی داشتم ولی هیچ کدومش ب سرانجام نرسیده سخت گیر نیستم و انتظار مالی و مادی و ظاهر و ... ک الان متداوله بین دخترا ندارم ...
من تا به این سن با وجود اینکه دختری متین و سر به زیر و مؤدب و دارای چهره تقریبا جذاب و زیبایی متوسط به بالا را دارم ، خواستگار مناسبی نداشتم. قبلا به دلیل مشکلات خانوادگی(مشکلات اقتصادی) نمی توانستم ازدواج کنم و کسی را برای خواستگاری قبول کنم. الان وضع همانگونه است فقط کمی بهتر شده ولی من که نمی توانم به خواستگاری پسر بروم. از نظر عاطفی واقعا نیاز به یک همراه و عشق واقعی دارم. متأسفانه پدر و مادر هم اهل رفت و آمدهایی که به این امر کمک کند نیستند. حتی مادرم بجای اینکه از من و خواهرم که از من بزرگتر است ، تعریف نمایند حتی گاهی به نوعی ما را تحقیر می کنند. مذهبی بودن و سخت گیر بودن خانواده هم به این امر دامن زده است.
با خوندن این کامنتها احساس [b]بیم [/b]و [b]امید[/b] بهم دست داد: بیم از این جهت که چرا باید دخترا با این مشکلات درگیر باشند و امید از این جهت که فهمیدم تو این دنیا خیلی هم تنها نیستم و هستند کسانی که مشکلات منو کاملا درک میکنند...
دختری 28 ساله هستم که تا همین چند وقت پیش بدلیل داشتن خواهر بزرگتر، اساسا مسئله ازدواج من از طرف پدر و مادرم منتفی بود و من تا این سن بجز یکی دو بار (در دانشگاه) با خواستگاری صحبت نکردم، تازه همون 2بار هم برای منصرف کردن و دادن جواب رد به اونها بخاطر شرایطم بود! علیرغم این امر متخصصی تو امر ازدواج و سوال و جوابای خواستگاری شدم....چون در تمام چهل و چند خواستگاری که برای خواهرم اومده حضور داشتم!
به همین مقدار اکتفا میکنم، این 1 گره از گره های زیادی هست که در حال حاضر تو زندگی دارم...
امیدم اول به خداست و بعد ملتمس دعای همه دوستان هستم.
مشکل ما اینه که از این زندگی نمی دونیم چی میخوایم و داریم به چه سمتی می ریم.
1. لطفا" جواب خانم یا آقای استاره رو بدید چون سؤال بنده هم هست. تشکر.
2. من هم دختری 27 ساله ام با همین مشکل.
از خیلی ها گلایه دارم که باعث شده ان برای دخترای خوب ما چنین مشکلاتی بوجود بیاد. فعلا" فقط یکیشو میگم:
گلایه من از آقا پسرها و خونواده هاشونه که انگار معیارهاشون واسه انتخاب کم ارزش شده. بیشتر گرایش پیدا کردن به معیارهای مادی و ظاهری و کمتر به نجابت و حیا و پاکی و و و اهمیت میدن.
البته برای دخترای عفیف چه بهتر که خواستگارانی با معیارهای سطح پایین نباشه ولی به هر حال عوض شدن ارزشها در جامعه درده!
3. نحوه ی نذر و توسل به امام هادی(ع) را یادمان بدهید. تشکر.
منم دخترم
با تمام شرایط دوستان گرانقدرم
ترس از آینده مهم ترین دلیل برای انتخاب همسر و تمایل به ازدواجه
و کاملا هم منطقی به نظر می رسه
اما کاش این منطق به من ِ دختر(خودمو می گم) بگه :
اون خدایی که رزق و روزی تو رو قبل از به دنیا اومدن توی خانواده ات قرار داد(وجود پدر و مادر و اون انتظاری که برای اومدن من به دنیا کشیدن و خیلی زحمت هایی که خدای مهربون به عهده شون گذاشت) و هر روز که از عمرت گذشته مراقب و محافظ و پشتیبانت بوده و دردهای زندگیتو و گره مشکلاتت رو یکی یکی باز کرده، حتما قادر هست فردای منم به شیرین ترین و زیباترین شکل رقم بزنه...
این غصه هایی که ما می خوریم کار شیطونه که مدام ما رو می خواد از آینده بترسونه ولی شما بهش بگید:
الیس الله بکاف عبده؟
خدا برای بنده ش کفایت نمی کنه؟
امیدوارم برای همه دوستای گلم یه بخت خوب و خدایی رقم بخوره
به حق علی و اولادش که سرفراز و پیروز تو میدان بندگی بودند
ولی چرا فکر نمی کنید یکی از دلایل شیوه ی تربیتی ما بوده یا حتی مادر و پدر هامون که درس خوندن رو برای یک دختر واجب تر از ازدواج میدونستند چون حس نکردن که ازدواج هم به نوعی نیازه و یه دختر تا یه سنی خواستگار داره
برای خود من که دلیل مهمش سختگیری مادرم بود
چرا تا خواستگار برای دختر میاد بهش نمیگن و ردش میکنن
کاش مادرا و پدرا منطقی صحبت کنن و یه نظری بپرسن و یه جورایی بحث کنن، مسلما ما جوان تر ها هم میفهمیم که خیرمون رو میخوان و مخالفتی نمیکنیم ولی اینجوری حس میکنیم اجازه داریم راجع به مسئله ای مثل ازدواج چند سال فکر کنیم و ذهنمون آماده میشه
و دلم خیلی پره از متاهلا
همون جوونای هم سن خودمون که ازدواج کردن و اصلا حال ما مجردا رو نمیفهمن
پز میدن و عکس میزارن تو شبکه های اجتماعی
یا تو خیابون دست همو میگیرن
تازه یه جوری میپرسن ازدواج نکردی که واقعا برامون ناراحت کننده است