ثبت نام دوره دهم کلاس مجردها

ثبت نام دوره دهم کلاس مجردها

تاریخ ثبت‌نام «کلاس مجردها» برای دوره دهم؛ از لحظه انتشار این مطلب در وب‌سایتم تاساعت ۲۴ روز میلاد امام حسن مجتبی سلام الله علیه در ۲۸ فروردین ۱۴۰۱است...«کلاس مجردها» بیش از آن که یک کلاس آموزشی باشد یک کلاس تربیتی است. تمرینی است برای تفکر خلّاق و نقّاد...
ادامه مطلب
چهارشنبه , ۰۹ فروردين ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۲۹
منتشر شده در: انعکاس » خبر

یک بلاگر حزب اللهی: شهاب مرادی همان است که می گفت دوربین را خاموش کنید تا ضعف بچه مذهبی ها را بگویم

شهاب مرادیِ شبِ عید مهمان استودیوی پر زرق و برق سیمای نظام با مخاطب میلیونی، همان شهاب مرادی هیات ثارالله‌ی محمود کریمی بود که اول مجلس اشاره می‌کرد دوربین را خاموش کنند تا او ضعف‌های بچه مذهبی را خیلی خودمانی تذکر بدهد.
 

به گزارش پارسینه، میثم امیری در وبلاگ شخصی اش در خصوص موضع گیری حجت الاسلام شهاب مرادی علیه "جدایی نادر از سیمین" نوشت:

یکی از پرسش‌هایی که ممکن است از این نوشته‌ها بشود این است که به چه دلیل من دارم از صد نفر دیگر می‌نویسم. صد نفری که یقینا «من «نیستند. و نه تنها من نیستند، که در جاهایی خلاف «من» هم هستند. و شاید حتی خلاف مبانی فکری «من» هم باشند. پس تکریم آنان به واقع گول زدن خودم نیست؟ 

از بی‌اندیشگی یا حرف نداشتن خودم نیست؟ از مبنا نداشتنم نیست؟ این پرسش به وضوح ذهنم را درگیر کرده است. منتها ادعا می‌کنم لااقل یک پاسخ برای آن یافته‌ام. آن هم این که می‌توانم از این صد نفر به عنوان آیینه‌ای استفاده کنم که خودم را بازآرایی می‌کند. من را به من می‌نمایاند. و به من نشان می‌دهد که که هستم و چگونه می‌اندیشم و شخصیتم چگونه شکل گرفته است. و این بازنمایی به تصحیحم کمک می‌کند. به درست شدنم یاری می‌رساند. و به خود را گول نزدن می‌رسد. و به ساختن مبانی فکری‌ام منجر می‌شود و غیر از این راه دیگری ندارم. و به نظرم چاره‌ی دیگری ندارم. مدام این ساختن و تجدید نظر کردن و دوباره دیدن به کارم می‌آید. من زمانی مطالبی را می‌نوشتم که مطمئنم دوباره آن‌ها را نخواهم نوشت. و مطمئن نیستم که روزی هم این مطالب را، با همین جنس و ادبیات، بنویسم. ولی آنی را که همیشه قبول دارم و دوست دارم که قبول داشته باشم، غیر از قضیه‌ی امام حسین و روضه، این است که سر خودم کلاه نگذارم. پزِ الکی ندهم.

  امروز که ممکن است به بعضی حرف‌های حسن آقای رحیم‌پور ازغدی بخندم معنی‌اش این نباشد که ایشان هیچ تاثیری روی شالوده‌ی فکری من نگذاشته است. وقتی سالیانی به جد سخنرانی ایشان را دنبال می‌کرده‌ام، قطعا ذهنم هم در جاهایی از او تاثیر پذیرفته است. لاجرم می‌گردم و آن تاثیر را می‌یابم و معرفی می‌کنم. تا هم از او تکریم کرده باشم، هم حسابِ خودم دستم باشد و هم مبانی فکری‌ام و طریقه‌ی اندیشیدنم شفاف باشد. 

بدون این درنظر گرفتن و با اغماض از کهنه‌ها قطعا هیچ گهی نخواهم شد. و می‌فهمم که اگر می‌خواهم یک گهی بشوم حتما باید بدانم قبلا چه بوده‌ام و حتما باید حواسم به کهنه‌ها باشد. به نظرم به این علت خود جناب گه در نظر شما مشمئز کننده است که او فراموش کرده چه بوده. اگر گه می‌دانست که قبلا غذاهای لذیذی بوده و اگر گه می‌فهمید که اطعمه‌های گلچین‌شده‌ای او را ساخته‌اند قطعا این قدر در نظر شما منفور نبود. او منفور است چون نشانی از آن چه بوده ندارد. و به نظرم آدمی یا جریانی یا گروهی که بخواهد بریده از آن چه قبلا بوده عمل کند سرنوشت بهتری در تطبیق با گه نخواهد داشت.

البته این یادآوری و این بیان تاثیرها باید به هدف بهینه شدن و تغییر صورت بگیرد. و می‌دانم که از این‌جا به بعد هر چه بنویسم شکل شعار به خودش می‌گیرد و در این تنها بی‌بنیه پوچ‌ساز معرفتی همه‌ی ما یک جورهایی استادیم. حال با چنین پاسخی است که صدتایی‌هایم معنادار می‌شود.

منظورم عدد صد در این استدلال نیست، بلکه تاثیری است که از تاثیرگذاران گرفته‌ام؛ البته عجالتا با وطنی‌ها شروع کرده‌ام. یک عهد دیگر را پابرجا خواهم داشت و آن این که از مرده‌ها چیزی نگویم. حیف شد سیمین رفت. شاید اگر دو سه اثر دیگر ازش می‌خواندم، مثل غروب جلال، او را هم به این لیست اضافه می‌کردم.

بدن‌نوشت:

دوست داشتم یک بار دیگر نام استاد مصطفی ملکیان را هم دوباره ذکر کنم. چون نثرش، کلامش، دقیقا همان فرمی است که می‌خواهم و دوست دارم.

از همین مقدمه می‌خواهم نتیجه بگیریم کاری که شهاب مرادی با من کرد. کاری بس مهم. چیزی که از او یاد گرفتم. شهاب مرادی را حتما می‌شناسید. بله آخوند است. و از این آخوند دیجیتالی‌ها است. یا از این آخوند انژکتوری‌هاست. یعنی اگر آخوندهای قبلی را آنالوگ و کاربراتور حساب کنیم، آدم‌هایی از جنس شهاب، و با ادبیات و لحن او می‌شوند جدید. آدم‌ها که می‌توانند صمیمی با مخاطب ارتباط برقرار کنند و او را پای گیرنده بنشانند. او از این جنس آخوندهاست. برنامه‌اش هم بیننده دارد. سایتش هم پربیننده است به طوری که به سهولت مشخص است که آمار بازدیدکننده‌هایش از بلاگرهای حرفه‌ای هم بیشتر است. 

تا این‌جا شهاب مرادی یعنی یک آخوندِ حرفه‌ای که هم خوب صحبت می‌کند و هم نشان می‌دهد که حرف خوب می‌زند. ارتباط عالی با دوربین برقرار می‌کند و این احساس را در مخاطب می‌آفریند که آن که روبروی دروبین نشسته برایش احترام قائل است و به واقع به او پاسخ‌گو است. 

اما آن‌چه که من از شهاب آموخته‌ام این‌ها نیست. بلکه صداقتِ صریحش است. نترسیدن و حرف خود را زدن است. ولو این که حرفش هم حرفی غلط باشد: «هر چه آمریکایی بپسندد من نمی‌پسندم». که قطعا حرفی است بی‌منطق و ضعیف. بنابراین من به اصلِ گفته کاری ندارم، بلکه به نترسیدن و حرف زدن اهمیت می‌دهم. هرچند متاسفم برای آخوند مطلعی مثل ایشان که فیلم جدایی نادر از سیمین را ندیده است.

بالاخره فیلم جدی که اسکار برده و توی این مملکت هم اکران شده و بالای 2 میلیون نفر هم دیدنش، حتما برای آخوندی مثل شهاب هم باید جدی باشد. ولی غیر از این، به دست نیاوردن چهار تا جوان روشن‌فکر آن مطلب مورد نظرم است.

حتما فهمیده‌اید که به برنامه‌ی شب عید شبکه‌ی دو اشاره دارم. در حالی که تنها 10 دقیقه به تحویل سال مانده، باز هم شهاب مرادی با جدیت و صراحت و صداقت حرفش را زد. شاید برای هر آخوندی در این لحظه بهتر این بود که هم‌نوای مردم شود. تازه دل کلی آدم که دارند برنامه‌ی احسان علیخانی را می‌بینند به دست آورد. می‌توانست عجالتا سکوت کند و از کنار اسکار جدایی نادر از سیمین بگذرد و یا دست کم نکوبدش. آنتن چند میلیون بیننده‌ی آن شب را برای تبلیغ دین استفاده کند. اما شهاب مرادی چنین کرد. به نظرم مردانگی کرد. او کاری کرد حتی بسیاری از علاقه‌مندانش هم با شنیدن حرف‌هایش درباره‌ی اسکار و سخنان ضد آمریکایی‌اش، شبکه را عوض کردند و ترجیح دادند با سالار عقیلی شبکه‌ی چهار حال کنند یا با [...] فرزاد حسنی تحویل عید را شاهد باشند.

اما شهاب این کار را نکرد. شهاب ایستاد. شهاب محکم هم ایستاد و با ایمان حرفش را زد. خودسانسوری نکرد. نخواست دل‌رحم حرف بزند. نخواست الکی همه چیز را توجیه کند. زه نزد. التقاط نکرد. ادبیات شهاب، ادبیات نهج البلاغه و بیت المال و تقوا و روضه‌ی ارباب و شش ماهه و بصیرت و علمداری است. برای چنین کسی التقاط است که بخواهد از اسکار خوشش بیاید. مراسمی که دست کم حجاب زنانش، دیدنش را برای مرید علی محال می‌کند. شهاب به درستی تفسیر حرف‌های آنتی آمریکایی آقای خامنه‌ای است. شهاب زودتر از پیام نورزی رهبر، حرف‌هایش را تفسیر کرد و آن را همه فهم ایراد نمود. مهم جملات شهاب نبود، مهم منظومه‌ی فکری بود که شهاب داشت و فهمید که آن که در شخصیتش و علایقش تناقض نباشد موفق است.

شهاب مرادیِ شبِ عید مهمان استودیوی پر زرق و برق سیمای نظام با مخاطب میلیونی، همان شهاب مرادی هیات ثارالله‌ی محمود کریمی بود که اول مجلس اشاره می‌کرد دوربین را خاموش کنند تا او ضعف‌های بچه مذهبی را خیلی خودمانی تذکر بدهد.

این روراستی نعمت است. و بعدا در وبلاگش هم کوتاه نیامد. مدام توضیح داد:

غلیظ بودن در برابر دشمن توصیه خدا و روش رسول خدا بوده. لطفا دقت کنید مسئله من امریکاست؛ به عنوان یک دشمن جدی و بازی های فرهنگی و موج سازی هایش، نه آقای فرهادی و امثال ایشون.

یا در ذیل نقد زیر جواب نوشت:

براتون متاسفم که فيلم جدايي رو نديدن. براتون متاسفم که حضور يک فيلم ايراني در مهم‌ترين جشنواره سينمايي در جهان را بي‌ارزش مي‌دونيد. براتون متاسفم که درک درستي از اين اتفاق نداريد. براي جوان‌هايي که پاي حرف‌هاي شما مي‌شينند متاسفک که فکر مي‌کنند شما يک روحاني متفاوت هستيد.

--------------------------

شهاب مرادی : سلام/ سال نو مبارک امیدوارم این سال، سال مهربانی و رفاقت باشد.
 
روحانی متفاوت؟! این یعنی بی هویت؟ 
 
لحن شما با من تندتره یا لحن من در مورد امریکا؟ ببینید حتی سلام نکردید...
 
لطفا در مورد موضوع اسکار بیشتر مطالعه کن و فکر کن و بررسی کن در مورد مقدمات و مؤخرات آن و سهم برد تبلیغی دشمن از این اتفاق اخیر.
 
- اما دشمن، کلمه ای که این روزها خیلی ها ازش فرار می کنند و دوست دارند مثل کبک سر زیر برف کنند و همه را دوست بپندارند! اما تو از این کلمه نترس و با شجاعت و آزادگی، منابع مختلف را بخوان و فکر کن آن وقت به هر چه رسیدی عمل کن. 
 

 مجدد قضاوت کردن خوب می دانم. من هم مکرر مسائل را بررسی می کنم و تامل می کنم تا از بیان سخنان شیک، پر طرفدار اما ناحق که شاید اکثریتی را همراه می کند، پرهیز کنم.

جالب‌ترینش هم جواب او به خواننده‌ای از انگلیس بود:

سلام...جناب مرادي شما فکر مي کني کي هستي ؟ که مراسم بين المللي اسکار برات مهم باشه يا نه ؟ اين مراسم ربطي به آمريکا و بازي هاي سياسي شما نداره و از ترکيب فرهنگ هاي مختلف تشکيل ميشه ... اين چه حرفي بود که زديد ؟ واقعا که آبروي حوزه و روحانيت را برديد ... کمي قبل از حرف زدن فکر کنيد 
...

شهاب مرادی : سلام/ اگر ربطی به آمریکا نداشت، اوباما در پیام نوروزیش به اون اشاره نمی کرد. اسکار یا همون جایزه آکادمی، کاملا آمریکایی است نه جهانی، منکر اعتبار جهانی آن نمی شوم اما تاکید می کنم مربوط است به سینمای امریکا در پنج حوزه با یک بخش زبان خارجی. 
 
تعبیر اوباما از این اسکار: بالاترین افتخار آمریکایی برای یک فیلم خارجی.
 
یک سرچ ساده در اینترنت کنید و یا مثلا صفحه اسکار را سایت ویکی پدیا بخوانید و یا سایت رسمی اسکار. 
 
نقد من به اسکار و موج سازی و قهرمان سازی های غیر واقعی آن بود.
 
اگر نظرم برای شما مهم نبوده پس این واکنش و ... ؟!
 

به هرحال از توجه و توصیه شما به فکر کردن متشکرم. امیدوارم شما هم این توصیه را عمل کنید و مسائل را به دور از خشم و تعصب تحلیل و بررسی کنید. موفق و پیروز باشید. سال نو مبارک.

این بی‌باکی و سرخورده نبودن یکی از الطاف آقای خمینی به روحانیت بود. همین نترسی است که باعث می‌شود کسی پیدا شود و از اسکار انتقاد کند. آن هم در لحظه‌ی عید، آن هم در جایی که آدم‌های مخالف نظام هم دارند سیمای ما را می‌بینند. اما این کوتاه نیامدن و در هر لحظه اصول داشتن بسیار برایم مغتنم است. چه توصیه‌ی خوبی است این توصیه‌ی خودت باش. اگر آدم خودش باشد، حتما می‌تواند به حقیقت هم نزدیک شود. چون حواسش است کلاه سر خودش نگذارد و علی رغم وجدانش کار نکند و با صداقت پیش برود.

پس‌نوشت:

از بابت برخی کلمات آمده در متن هم عذرخواهی را لازم می‌دانم از آنان که با دهانی پاک حرف می‌زنند. برخی را پاک کرده‌ام، اما یکی دو مورد را علی رغم هتاک بودن، مجبورم در استخدام نوشته‌ام زنده بدارم.

 

منبع خبر

نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
گلپر
۱۳۹۲-۰۳-۰۴ ۱۳:۴۸
84
0
با سلام
متن جالبی بود.از زاویه ای دیگر جناب مرادی را دیدیم.
پاینده باشید.
م.اسلامی
۱۳۹۳-۰۸-۲۴ ۱۴:۳۷
280
240
سلام.
متن جالبی بود. فکرم رو به فکر کردن واداشت
حمید گیوی
۱۳۹۸-۰۸-۳۰ ۲۱:۳۴
0
0
سلام ، حقیقتا رفتار و گفتار شما استاد عزیز برای ما سرمشق و الگو است . از زمانی که بر اصول درست الهی ـ در شرایط نامساعد ـ پافشاری می کنم ، احساس آرامش و حس خودارزشمندی بیشتری دارم . خدا حفظتان کند
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: