فرار از گفتگو
موضوع دو عنوان از 5 یادداشت پُر مراجعه سایت "گفت و گو" و "روابط خانوادگی" است؛ موضوعی بسیار مهم که به هر مناسبتی در جلسات سخنرانی و... طرح و توصیه کرده ام. و معمولا با استقبال مخاطب روبرو می شود در مجالس، در تلویزیون و یا اینجا!
استقبال و اشتیاق افراد برای حرف زدن و گفتن به افراد خانواده - نه شنیدن! - زیاد است اما خدای مهربان به هر کس یک زبان و دو گوش عطا فرموده ...
سوال اینجاست: اغلب جوان ها خصوصا دخترخانم های دبیرستانی با نگرانی، آشکارا از نبودِ گفتگو، دوستی و رابطه عاطفی و صمیمی والدینشان با هم (و والدین با آنها) خبر می دهند و از سویی بر
اساس پرسش و پاسخ ها و سخنرانی هایم در جلسات گوناگون عمومی در مساجد، هیئات، سازمان ها، کارخانه ها و... و دانشگاه ها و برخی مدارس تهران و سایر شهرها، با نظرخواهی عادی از والدین و فرزندان(...لطفا دست بلند کنید) فراوانی جلسات "گفتگوی خانوادگی" را بسیار کم و با خوش بینی حدود 8-7% می دانم.
این کار باید با جدیت و همت همه ی اعضای خانواده انجام شود. اما چرا...؟
1. چرا برخی از والدین (زن یا مرد) از گفتگوی عاطفی و موثر با همسر خود، فرار می کنند؟
2. نقش شما از الان به بعد -و نه گذشته!- در گرم تر کردن کانون خانواده و صمیمی تر شدن اهالی خانواده چیست؟
------------------------------------------------------------------------------------------
* فراموش نکنید سوالم فقط از شخص جناب عالی و در مورد جناب عالی است.
* پاسخ های شما را برای اطلاع دیگر عزیزان منتشر می کنم.
* هنوز مشکل کامنت نویسی یادداشت ها حل نشده و در همان قسمت پیام های شما منتشر میشود! مثلا
2 خجالت و کم رویی در ابراز احساسات به صورت کلامی
3رمانی که انسان کلام همسر را با عملکرد همسر مقایسه کند و در این حالت تضاد ببیند دیگر حاضر به گفتگو نمی شود
4 غرور بی جا و لجبازی و عقیده به این که همیشه حرف و عمل من درست هست وکار و عمل همسر خطا
5 واینکه زمانی انسان حاضر به گفتگو و پذیرش سخن شخص مخاطب همسر و یا شخص دیگر می شود که او را دلسوز و دوست خود بپندارد.
6 گرفتاری های زیاد زندگی که باعث دوری زوجین از همدیگر می شود7و اینکه هر یک از زوجین بخواهد در گفتگو سخن خود را به هرطریقی که شده به عنوان سخن حق تثبت کند.
8 احساس اینکه تمام این سخنها به صورت یک سخن باقی بماند و در عمل اجرا نشود.جواب سوال 2 1 بالا بردن سطح آگاهی و نحوه رفتار با همسر و فرزندان که در درجه اول احتیاج به این دارد که صبر خود را بالا ببریم تا بتوانیم در رفتار خود تغییر ایجاد کنیم 2 توجه به اینکه همیشه تغییر باید از خود فرد صورت بگیرد تا بتواند تاثیر بر دیگران داشته باشد3 احساس وظیفه شرعی و انسانی در مقابل همسر و فرزندان.باتشکر
و اما دومی
این سوال رو من از شما دارم که واقعا چطوری
همیشه خودم این کمبود رو تو خانوادمون احساس میکردم ولی در مورد راه حل چیز خاصی به ذهنم تا حالا نرسیده
1.به نظرم با حل این مشکل خیلی از سو تفاهم ها بر طرف میشه
2.احتمالا میشه با بحث های متفرقه شروع کرد و در مورد علایق افراد خونواده حرف زد تا رسید به اصل مطلب
همین
خدانگهدار شدید
فکر می کنم خودتون جواب سوال دوم رو دادین و منم موافقم:
عدم یادگیری ارتباط برقرار کردن صحیح.
نظرات خودم:
1-به مشکلات خانوادم نگم به من چه.
2-توقع کم و انصاف بالا.
3-احترام متقابل و گوش شنوا داشتن.
4-زخم زبان نزدن و محرم راز بودن.
5-وظایف خودم را به نحو احسن انجام دادن و عدم ایجاد تنش و استرس در خانواده.
6-همیشه به فکر باشم که کانون خانوادرو گرم نگه دارم و تو شادابیش کمک کنم.
یا علی.
جواب 2 - كوتاه آمدن ، سكوت و محبت كردن و پرهيز از جدل
جواب سوالات رو با توجه به خانواده خودم میدم.
1-به خاطر غرور ! و این که خود رو بعضی از اوقات برتر از دیگری میبینند و همیشه حق به جانب هستند.شاید هم لحن گفتگو ها به گونه ای است که بعد از مدتی هیچ یک از طرفین به خاطر تندی زبان دیگری حاضر به ادامه دادن صحبت نیستند.
2-من همیشه سعی کردم با مهربانی با همه صحبت کنم و بگم که شاید کمی لطیف تر بودن و انگشت اشاره رو به سمت خود برگردوندن بتونه کمی جو رو صمیمی تر کنه.اما پیش میاد زمانی که هیچ کدوم از این راه کارها فایده ای نداره .در این موارد سعی میکنم سکوت کنم تا حرمت ها شکسته تشه!اما بعدش خیلی خود خوری میکنم....
جواب سؤال اول:به نظرمن اكثرافرادي كه روابط عاطفي درستي با ديگران به خصوص با همسرانشان ندارند
1-دچارضعف اعتماد به نفس وخود كم بيني شديد كه ريشه درباور هاي آنها از كودكي تا به امروزداره.
2-هيچ گاه نخواسته اند با مشكل كم رويي وخجالت كشيدن خود مبارزه كنند.
3-شايد برعكس مورد اول گفتو گوكردن را عاملي براي جريه دارشدن غرور كاذب مردانه يا زنانه ي خود مي دانند .
جواب سؤال دوم:اگر همه ي ما قدري در برابر هم كوتاه بياييم ودرآن واحد اقدام به جواب دادن حرف هاي ديگران نكنيم خيلي از مشكلات حل خواهد شد واز الان سعي خواهم كرد كه گفتوگو كردن ومشاوره ي والدين با فرزندان وبر عكس رادر خانواده بيشتر كنم و تا مي توانم مشكلات بين خودم وخواهر برادرم را با گفتوگو حل كنم.(فرهنگ صحبت كردن)
[b]* علل فرار از گفت و گو:[/b]
[b]1*[/b] متاسفانه جای خالی آموزش یکسری مهارتهای زندگی در نظام آموزشی واقعا حس می شود. مثل گفتگوی موثر،کار تیمی، چگونه اندیشیدن (mind mapping)ووو
[b]2*[/b] عدم آگاهی و نداشتن مطالعه افراد
[b]3*[/b] عدم کنترل احساسات و تن صداهنگام گفت و گو
[b]4*[/b] هدف افراد صرفا به کرسی نشاندن حرف خودشان است نه نتیجه گیری منطقی
[b]5*[/b] تفاوت سطح فکری و دیدگاههای طرفین و یا غیر منطقی بودن خواسته ها
[b]و اما نقش من برای گرم ترکردن کانون خانواده:[/b]
اختصاص ساعتهایی در هفته به کتابخوانی دسته جمعی همراه با تحلیل ، بازی دسته جمعی ووو
سوال دوم:در نظر گرفتن کسانی که الان حسرت بودن با خانوادشونو دارن،یه لحظه در نظر گرفتن اینکه اگه از دستشون بدم، آدمو در هر شرایطی نرم میکنه و نهایت محبتو به خانوادش میکنه!
من خودم جز افرادی هستم که یه مدتی هست از گفتگو کردن در محیط خانواده فرار میکنم. دلایل:
1.در مواقع نیاز که لازم بود کسی به حرفام گوش کنه هیچ گوش شنوایی وجود نداشت
2.در گفتگوها فقط دنبال جواب سوال خود هستیم. که دیگه نمیشه اسمشو گفتگو گذاشت بیشتر شبیه یه بازجویی محترمانست جهت ارضا خود برای رسیدن به نتیجه مطلوبه مورد نظرمون.
3.شنیدن نصیحت فراوان و تکراری.
4.من یه جوونه 20 ساله ی دانشجو هستم و فرزند کوچیکه خانواده ی چهارنفره که متاسفانه هنوز به چشم یه بچه5ساله بهم نگاه میشه و مدام یه سری مسائل پیش پا افتادرو یاداور میشن که واقعا کلافه کنندست.
قصدم جواب دادن به 2سوال مطرح شده نیست فقط از دید خودم دلایل فرار از گفتگو رو گفتم.
با سلام
1 نبودن گوش شنوا
2 سعی میکنم بر اعصابم مسلط باشم و همسرم ومشغله هایش را درک کنم
من 7 ساله ازدواج کردم و یک دختر 1 ساله دارم. خوشبختانه ما مشکل جدی نداریم و تقریباهمدیگر رادرک می کنیم ،این بیشتر به خاطر مهارت همسرم در گوش دادن وصبور بودن ایشان است
1.من مهارت ندارم
2.او گوش شنوایی برای گوش کردن ندارد؟
سلام
پاسخ سوال اول:
گریز از گفتگو های عاطفی بین والدین، در حضور فرزندان،به اعتقاد من یکی از علت هاش اینه که والدین -مخصوصا والدینی که صاحب فرزندان نوجوان هستند- تصور میکنند که بچه ها روابط اونها رو زیر نظر گرفته و غیر اخلاقیه.یعنی به نحوی در ذهن نوجوان ربط به مسائل دیگری پیدا می کنه.
پاسخ سوال دوم:
من همیشه سعی میکنم وقتی خانواده جمع هستن تلوزیون رو خاموش کنم و حتما با هم صحبت کنیم.و ادامه هم خواهم داد به همه هم پیشنهاد میکنم...همین طور گوشی همراه رو در صورت لزوم جواب بدم.
فی امان الله.
سلام استاد حرفای شما تمامش درسته و راهکارهای خوبی است برای زندگی بهتر و سلامت و موفق به همین دلیل از حرف خوب باید تشکر کرد بنده به شخصه
از شما بابت تمام مطالب این سایت تشکر میکنم .
یاعلی مددی
التماس دعا
بچه های کلاس مجردها
سوال اول که به من ارتباطی نداره
سوال دوم:
-خیلی سعی می کنم با مهربونی با خانواده صحبت کنم.
-گوش کردن بیشتر به حرفای بقیه(البته همین الان هم کم گوش نیستم).
-تا جایی که بتونم به خواسته های دیگران پاسخ مثبت میدم ولی مرزش رو درست نمی دونم.
- سعی می کنم دائم در حال متهم کردن اونا نباشم.
22 سال، دانشجو مکانیک، کرج