صف شما کجاست؟
خیلی چکیده عرض کنم که در کلاس مجردها چون مسیر مباحث را دانشجویان تعیین می کنند هنوز به بحث انتخاب همسر نرسیدیم و مباحث گوناگونی مطرح می شود و مفصل همه با هم بحث می کنیم
دیروز در کلاس مجردها بحث در موضوع دفاع از دین بود و مقدمه ای مطرح شد در مورد تفاوت ایمان و عمل .
در بیان ایمان و کفر و "الذین آمنوا" و "الذین کفروا" گفتم که مردم یا سفید هستند یا سیاه و "مابین" و "خاکستری" و " نه این و نه آن" نداریم. قبول دارم که ایمان مراتب دارد چنانچه کفر هم مراتب دارد - و شرح دادم- اما صف بندی کاملا روشن و مشخص است؛ نور و ظلمت! و این صف بندی شوخی نیست و لوس بازی بردار نیست. خیلی جدی است.خیلی.
در این بین ...
یاد کربلا کردیم که امام حسین و یارانش یک سو و طرف مقابل همه یزیدی و به شعر سپید بسیار زیبای آقای گرمارودی اشاره کردم که
" هرچه در سوی تو حسینی شد
و دیگر سو همه یزیدی"
چقدر زیبا و با شکوه است این کلام
دلم می خواست همان لحظه کسی این شعر را کامل بخواند و
(سختم بود که این شعر را کامل حفظ نیستم) و از دوستان خواستم تا ...
چند نفر زحمت کشیدند برایم ارسال کردند با سپاس از لطف این عزیزان، شما هم این شاهکار را بخوانید حتی اگر مکرر و لذت ببرید.
برای ما که روضه خوانیم همیشه موقعی مناسب برای ذکر امام حسین است. شما هم که الحمدلله همیشه سر این سفره متنعم هستید.
اما همیشه، به این مسئله ی صف بندی که هویت ما در گرو آن است؛ باید اهمیت داد، باید اندیشه کرد
و هرازگاهی خویش را محک زده بیازماییم
و استقامت کنیم تا بمانیم
تا موفق به انجام تکالیف ایمانی مان شویم. و عاقبت به خیر.
"خط خون"
درختان را دوست می دارم
كه به احترام تو قيام كرده اند
و آب را
كه مهر مادر توست،
خون تو شرف را سرخگون كرده است:
شفق ، آينه دار نجابتت,
و فلق محرابي
كه تو در آن نماز صبح شهادت گزاردي.
در فكر آن گودالم
كه خون تو را مكيده است
هيچ گودالي را چنان رفيع نديده بودم
در حضيض هم مي توان عزيز بود
از گودال بپرس!
***
شمشیری که بر گلوی تو آمد
هر چیز و همه چیز را در کائنات
به دو پاره کرد :
هر چه در سوی تو : حسینی شد
و دیگر سو : یزیدی
اینک ماییم و سنگها
ماییم و آبها
درختان ، کوهساران ، جویباران ، بیشه زاران
که برخی یزیدی
و گرنه حسینی اند
خونی که از گلوی تو تراوید
همه چیز و هر چیز را در کائنات ، به دو پاره کرد !
در رنگ !
اینک هر چیز ، یا سرخ است
یا حسینی نیست !
***
آه
اي مرگ تو معيار!
مرگت چنان زندگي را به سخره گرفت
و آن را بي قدر كرد
كه مردني چنان،
غبطه بزرگ زندگاني شد!
***
تو را بايد تنها در خدا ديد
هر كس ،هر گاه ، دست خويش
از گريبان حقيقت بيرون آورد
خون تو از سرانگشتانش تراواست
***
چندان تناوري و بلند
كه به هنگام تماشا
كلاه از سر كودك عقل مي افتد
***
اي خدای گون!
مرگ در پنجه ی تو
بیچاره تر از پروانه یی ست
که کودکان در دست گیرند
و یزید ، بهانه ای.
دستمال پلیدی
که ستم در آن تف شده ست
و در زباله ی تاریخ ؛
فگنده شده ست.
یزید کلمه نبود
دروغ بود
زالویی درشت
که اکسیژن هوا را می مکید.
مخنثی که تهمت مردی بود
بوزینه ای با گناهی درشت:
"سرقت نام انسان"
و سلام بر تو
که مظلوم ترینی
نه از آن جهت که عطشانت شهید کردند
بل از این رو که دشمنت این است
***
يا ذبيح الله
تو اسماعيل برگزيده ی خدايي
و روياي به حقيقت پيوسته ي ابراهيم
***
مرگ تو
مبدا تاريخ عشق
آغاز رنگ سرخ
معيار زندگي است
***
خط تو با خون تو آغاز مي شود.
از آن زمان كه تو ايستادي
دين راه افتاد
و چون فرو افتادي
حق برخاست.
***
هيچ شاخه اي نيست
كه شكوفه سرخ ندارد
و اگر ندارد
شاخه نيست
هيزمي است ناروا بر درخت مانده
***
یاثارالله
آن باغ مینوی که تو در صحرای تفته کاشتی
با میوه های سرخ
با نهرهای جاری خوناب
با بوته های سرخ شهادت
و آن سروهای سبز دلاور،
باغی ست که باید با چشم عشق دید
اکبر را
صنوبر
بوفضایل را
و نخل های سرخ کامل را
***
و رد خونت
راهی
که راست به خانه ی خدا می رود...
***
اي باغ بينش
ستم ، دشمني زيباتر از تو ندارد
و مظلوم ، ياوري آشناتر از تو
تو كلاس فشرده تاريخي
كربلاي تو
مصاف نيست
منظومه بزرگ هستي است.
طواف است.
***
پايان سخن
پايان من است
تو انتها نداري...
اللهم اجعلنا وجیها بالحسین(ع) فی الدنیا و الآخره.
29شهریور90 .تهران
همانند همان شعرشان در مورد حضرت علی(ع).
شعر و روضه وقتی با معرفت و آگاهی نسبت به اهل بیت سروده می شود بسیار عمیق و تاثیر گذار میگردد.
با تشکر از این هدیه ی خالص و مهربان شما
29 شهریور 90 تهران
"چندان تناوري و بلند
كه به هنگام تماشا
كلاه از سر كودك عقل مي افتد"
این قسمت از این شعر واقعاً آدم را منقلب می کند.مثل زمانی که در خلوت به پروردگار فکر می کنم و از عظمتش شاید گاهی ترس از حتی فکر کردن به بزرگی اش تکانم می دهد.
29 شهریور 90 . تهران . ازکلاس مجردها
امیدوارم که ایزد منان به من وهرکسی که تلاش می کند در صف ایمان در مراتب بهتری قرار گیرد کمک کند.الهی آمین
29 شهریور 90.تهران از کلاس مجرد ها
29 شهريور 90 ، تهران
وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْكینِ مِنْ قِتالِكُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیائِهِمْ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ.
میخوانم و میگریم و میگویم که :
شمشیری که بر گلوی تو آمد
هر چیز و همه چیز را
به دو پاره کرد:
هر چه در سوی تو حسینی شد
و دیگر سو یزیدی.
اینک ماییم و سنگ ها
ماییم و آبها
درختان، کوهساران، جویباران، بیشه زاران
که برخی یزیدی
وگرنه حسینی اند
خونی که از گلوی تو تراوید
همه چیز و هرچیز را در کائنات به دوپاره کرد!
در رنگ!
اینک هر چیز یا سرخ است
یا حسینی نیست!
ما نیز سرخیم، سرخ حسینی.
تهران،29 شهریور 90
شعر خیلی زیبا بود
30 شهریور تهران
30شهریور 90.قم.
ممنون
پايان سخن
پايان من است
تو انتها نداري...
30شهریور90. کرج
.
30 شهریور 90.تهران از کلاس مجرد ها
1.ممنون بابت شعر
2.با اجازتون شعر و قسمتی از توضیحاتتان را با ذکر منبع برای تعدادی از دوستان و همکارانم ارسال کردم.
.
التماس دعا
30شهریور90، تهران
30 شهریور ماه 90 -تهران
(سید حسن نصرالله )
http://www.aparat.com/v/e6e20a281ef337d524062368acecd1c425726
30 - شهریور - تهران
به قول شهيد آويني : "آنان که رفتند، کاری حسینی کردند.
آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی اند"
روح همه شهدا شاد.
آجركم الله
29شهريور 90 تهران
90/6/30 اصفهان
30 شهریور 90 دبی
این "حسینی" یا "یزیدی" بودن در اکثر لحظات زندگیمان اتفاق می افتد.
حتما نباید منتظر باشیم تا ما درباره این مسئله در یک امتحان خیلی بزرگ یا مهم مثل دفاع مقدس محک زده شویم.
[b]تمام زندگی جنگ میان "حسینی بودن" یا "یزیدی بودن" است.[/b]
خدا عاقبت همه مان را به خیر کند.
راستی 31 شهریور 90،از شهر مقدس قم
و من هنوز در این معرکه خود را میجویم....!
ولی امروز نیاز به عمار است...برای یاری مردی ازسلاله ی حسین(ع)...وای بر من اگر تنهایش بگذارم.....!
آه... ای منتقم کجایی؟
30شهریور90.همدان
این شعرو تا به حال نشنیده بودم خیلی قشنگ بود.اینقدر قشنگ که دوست دارم چندبار پشت سرهم بخونمش.خداکنه تا آخر عمرمون حسینی بمونیم.
31 شهریور90 تهران
سلام
خدای من یعنی واقعا کدوم سمتی هستم؟؟؟؟ [b]خدایا ما رو ببخش[/b]
ایکاش تو صف خوبا باشیم
پدرم(حاج آقای کسرا) مداح اهلبیت بودند و هستند.اما الان هشت سال میشه که قدرت تکلم ندارند.فقط میتونن بگن (یا علی).
این شعر و دوست داشتن.
خواستم این کامنت و به یاد ایشون بذارم.
کشور عشق نه حدی بودش نی مقیاس
تشنه قطره بحرش دوهزاران الیاس
هیچ دانی که وزیر و شه آن کشور کیست؟
شاه آن شهر حسین است و وزیرش عباس
تهران.1/7/90
1 مهر 90
مکتوب شدن در صف یاران امامت
وابسته به یک گردش چشمان حسین است
(2 مهر 90)
هر نيت، انديشه، نگاه، سخن، قدم، عمل و ... ما را در همان صفي قرار ميدهد كه به آن تعلق دارد.
(3 مهرماه 90، تهران)
امام حسین(ع) در نامه اش به مسلم بعد از "بسم الله الرحمن الرحیم" اینگونه می نویسد:"من الغریب الي الحبیب"
چشمانم را ميبندم و در دل سياهه اي ميبينم:
"من الغريب الي الحبيب"----
3شهريور90-اصفهان
خیلی ازتون ممنونم و دعاگویتان هستم. از خداوند منان می خواهم لحظه لحظه ی کلاس مجردها را به احسن وجه ذخیره آخرتتان بگرداند.
محتاج دعام
3مهر90، تهران
بسیار ممنون
چه قلم زیبایی داره شاعر و چقدر حظ بردم خصوصاً از این بخش شعر:
"هيچ گودالي را چنان رفيع نديده بودم
[b]در حضيض هم مي توان عزيز بود[/b]
از گودال بپرس!"
مو به تنم سیخ شد!!!!!!!!!
... دوم مهر نود/تهران
وای اگر حضرت عشق به خیمه نخواندمان
وای اگر قطب براده وجودمان صدا نزند
...
2 مهرماه 1390 تهران
اي سومين برهان روشن رهايي
صلحيم با صدايي كه با تو صلح باشد
و جنگيم
با هر هياهويي كه عرصه را
بر صداي تو تنگ كند
دوستيم با دوستان تو
تا آن زمان كه كوهها
چون پنبه هاي زده از هم در پاشند
و ماه و خورشيد
روي در نقاب تيرگي كشند
و دشمنيم با دشمنان تو
تا زماني كه ترازوي الهي
آزمون آخر را
شاهين عدالت
به پرواز آورد
(شقایق نامه-سیدحسن حسینی)
2 مهر 90- تهران
ديوانگان سلسله ات را رها کني
کار جنون ما به تماشا کشيده است
يعني تو هم بيا که تماشاي ما کني
تو عهد کرده اي که نشاني به خون مرا
من جهد کرده ام که به عهدت وفا کني
تا کي در انتظار قيامت توان نشست
برخيز تا هزار قيامت به پا کني
داني که چيست حاصل انجام عاشقي
جانانه را ببيني و جان را فدا کني
آرزوم بوده و هست که امام حسینی باشم وعاشق او که عاشق بود.مثل شما حاج آقا
آتوسا سیدصالحی
90/7/3
اسلام وامدار شخصیت حسین است
در مجلس عزایش بیگانه ره ندارد
ما را که راه دادند این دعوت حسین است
این پادگاه هنوزش سرباز می پذیرد
دلهای کربلایی در خدمت حسین است
افتاد اگر ز پیکر دست امیر لشکر
زینب نگاهبان حیثیت حسین است
این شعر از آن دست شعرها می باشد که هربار خواندن آن آدم را به فکر فرو می برد و بسیار عمیق است/ خدا سراینده ی آن را رحمت کند.
می خواهم که کتاب [b]فتح خون[/b] به قلم شهید سید مرتضی آوینی را به بچه ها معرفی کنم که بسیار[b] تکان دهنده [/b] می باشد، برای اینکه وسوسه شوید که حتما بخوانید چند جمله از کتاب را می آورم:
-نه عجب که در شهر کوران، خورشید را دشنام دهند و تاریکی را پرستش کنند.
- ساحل را دیده ای که چگونه در آیینه آب وارونه انعکاس یافته است؟ سر اینکه دهر بر مراد سفلگان می چرخد این است که دنیا وارونه ی آخرت است.
- میان ما و حسین همین خون فاصله است.
- اگر ناشئته اللیل نباشد، رنج عظیم روز را چگونه تاب بیاوریم؟
-ایکاش حق بی حجاب جلوه می کرد و این یعنی ایکاش دنیا خلق نمی شد.
- هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی اینچنین بر او نهاده اند.
یاحق 3 مهر 90، تهران
بسیار زیبا بود...
3مهر90تهران
برداشتم از كلاس مجردها با موضوع صف ايمان و كفر:
ايمان و عمل كه دوروي يك سكه هستندهر كدام مبحثي جدا ولي در عين حال به هم وابسته هستند كه اثرگذاري به نسبت يك طرفه دارند به اين معنا كه ايمان بر عمل تاثير گذار است(چرا كه فرد مومن بعد از عمل خطا به توبه رجوع مي كند) و لي عمل بر ايمان تاثير عميقي ندارد و تاثيرش تاثير سطحي است بدين معنا كه اعمال خطا(اگر ايممان موجب توبه شود)ايمان فرد را كه امري قلبي است تحت الشعاع قرار نمي دهد ولي عمل بدون ايمان قلبي به جايي نميرسد
استاد اگر برداشتم درسته منتشر كنيد با تشكر
1390/7/4
5-7-90- تهران
امیدوارم همواره مدافع خوبی برای اسلام باشیم
4 مهر 90/تهران
تکانم نداد اما زیبا بود.
یکی دوسالی است که شدیدا حادثه کربلا تکانم میدهد.هر بار که به آن زمان و به مظلومیت امام مان فکر میکنم اتش میگیرم. قبلا اینطور نبودم.اما نمیدانم چرا این تکان در جانم نمیماند و گاه گاهی فراموشم میشود. کاش این سوز همیشه در سینه ام بماند..
تاریخ با عرض شرمندگی فراموش شد.
4 مهر 90 تهران
اَلسَّلامُ عَلی خامِسِ اَصحابِ اَهلِ الکَساءِ
اَلسَّلامُ عَلی غَریبِ الغُرَبآ
اَلسَّلامُ عَلی شَهیدِالشُهَدآءِ
اَلسَّلامُ عَلی قَتیلِ الاَدعِیآءِ
اَلسَّلامُ عَلی مَن بَکَتهُ مَلآئِکَةُ السَّمآءِ...
جان عالم به فدای شما آقا جان که فرشتگان آسمان بر مظلومیتتان گریستند.
06مهر90،اصفهان
جالب است كه هيچكدام پاسخ اين سؤال را نداديم كه «صف شما كجاست؟»
پاسخ خيلي خيلي سخت است...
عدهاي امام حسين (ع) را تا كربلا همراهي كردند اما شب عاشورا از او جدا شدند و تنهايش گذاشتند...
ان شاءالله سلامتي روزي تان شود
در مورد "صف شما كجاست؟" در برنامه سجده گاه عرش ،در شبكه دوم سيما در سال 87 مطالبي بيان نموده بوديد
راستي سخنراني در حزب الله سايبر را دانلود كردم.نكاتي در مورد ورود خودتان به فضاي مجازي و ناخواسته بودن جواب دادن به پيامهاي سايت و ...را دريافت كردم
تهران-سلطاني-مهر 1390
چه تذکر جالبی.در کودکی فکر می کردیم پایان حیات دنیا مصادف با پایان ماست اما عقل چه سیراب می شود آن زمان که می بیند انسان...!نه والاتر از انسانی را که پایان ندارد و مرز مرز حیات را با نگاهی می پیماید.
پایان سخن
پایان من است...
تو انتها نداری
صل ا.. علیک یا ثار ا..
7مهر 90-تهران
تو را بايد تنها در خدا ديد
هر كس ،هر گاه ، دست خويش
از گريبان حقيقت بيرون آورد
خون تو از سرانگشتانش تراواست
بسیار شعر زیباییه.....
استاد حالتون بهتره الحمدلله؟؟
من هنوز تو صف وانستادم ..... ولی خیلی مبحث جذابی بود..کاش ادامه بدین
خانم مهربان چرا خودتان جواب این سئوال را نمی دهید؟
سئوال آنقدرها هم سخت نیست. از استاد آسان گرفتن را یاد گرفتم و خیلی راضی هستم رضایتی که به همراهش تلاشی مستمر برای پیشرفت در درجات دینی می باشد.
واقعا سخت است که بفهمیم صف ما که شیعه ی علی بن ابیطالب هستیم و حب اهل بیت به دلمان روزی شده، و در مقابل خدا و دین اسلام قرار نگرفتیم و مدافعش هستیم کجاست؟!
ما سیاهیم یا سپید؟!
شاید هر کداممان در عمل قصوری کرده باشیم ولی نمی شود این را به پای یزیدی بودن و سیاه شدن نوشت.
نسبت به خودمان مهربانتر و با گذشت باشیم انشاالله که در صف رستگاران باشیم.
[b]من که خیلی امیدوارم[/b].
یاحق 7مهر90
با وجود اینکه ارادت خاصی به امام حسین دارم ولی این شعر واسم جذاب نبود.شاید به خاطره اینه که من زیاد از شعر نو خوشم نمیاد!
بگذار فاش گفته شود که آنکه مسجود ملایکه است حسین است،
و انسان را ملایک از آن حیث که واسطه ی خلقت حسین است سجده کردند؛
و این سجده ای ازلی است؛میزان حق،که ابلیس را از صف ملایکه طرد میکند...
خانم نازنين محياي عزيز
از راهنمايي شما ممنونم. نكته خيلي جالبي بود.
.
اما طرح سؤال «صف شما كجاست» يك نظرسنجي براي شمارش تعداد حسينيها و تعداد يزيديها نيست! بلكه احتمالاً يك سؤال است براي انديشيدن در مورد لوازم و اقتضائات حسيني بودن و حسيني ماندن! و بررسي وضعيتمان در اين مسير و تلاش در راه آن. (كه تقريبا هيجيك از كامنتها جواب صريح اين سؤال نبود)
درست است كه [b]در صف حسين بودن يك امر دور از دسترس و آرماني و ... نيست[/b] و ما در هر شرايطي با ياري خدا فقط و [b]فقط بايد به وظيفه و تكليفمون عمل كنيم بقيهاش هم ... [/b]
اما يك نكته خيلي مهم ديگه اين است كه «عشق آسان نمود اول [b]ولي افتاد مشكلها[/b] ...»
...
«اي كه از كوچهي معشوقهي ما ميگذري
برحذر باش كه سر ميشكند ديوارش»
(نهم مهر نود،تهران)
پایان سخن،
پایان من است ،
تو
انتها
نداری...
سلام،
در ادامه بحث [b]خانم نازنین محیا[/b] و [b]خانم مهربان[/b]::::::::
الحمدلله به فضل خدا حب ائمه علیهم السلام روزی با برکت و کشتی نجاتمان شده، و من هم فکر می کنم اگر همین الان و [b]با همین حب بمیریم در صف یزیدیان نخواهیم بود[/b].
اما حقیر فکر می کنم باید در تمام تصمیم گیریهای زندگی مان به این مسئله توجه کنیم، و [b]همیشه در ریز و درشت زندگی متذکر باشیم که صفمان کجاست؟! و یاد بگیریم که حسینی باشیم[/b]
تا
در حساس ترین لحظات و غبارآلودترین حوادث روزگار، [b]زمانی که تصمیم گیری به راحتیِ همیشه نیست[/b]، [b]دستمان به دامان ارباب برسد و به خیل عاشورائیان بپیوندیم[/b]--- ان شاءالله
9مهر90، تهران
امیدوارم که حالتون بهتر شده باشه
همیشه سلامت باشید ان شاالله
1- حالتون چطوره؟ بهترین انشالله؟ انشالله به زودی زود بیاین اینجا بگین یا ببینیمتون که بهمون بگین حالتون کاملا خوب شده و هیچ اثری هم از درد نیست. الهی آمین.
2- بعد از اون کلاس و این یادداشت شما توی همین فکر بودم و داشتم خودم و کارهامو سبک سنگین می کردم که ببینم واقعا صفم کجاست که وقتی داشتم یه نگاهی به تقویمم میانداختم، آخر تقویمم به چند صفحه ی جالب برخوردم که صفات روحی ( صفات حسنه(نور) و صفات رذیله(ظلمت)) رو طبق گفته امام صادق (ع) نوشته بود؛ برام خیلی خیلی جالب بود و بعد از اینکه همشون رو کامل خوندم
چون تعدادشون زیاده و خیلی طولانی میشه نمینویسمشون ولی اگر خواستین جلسه بعدی انشالله بگین -من تقویمم همیشه همراهمه- سر کلاس میخونم؛ فکر میکنم برای باقی بچه ها هم خیلی جالب باشه. خیلی از شبهه ها رو در اینکه دقیقا چه کاری درسته و چه کاری غلط برطرف میکنه.
10 مهر 90-تهران
سحر امروز تو دفتر اول مثنوی میخوندم:
زآن نمیپرد به سوی ذوالجلال
کو گمانی میبرد خود را کمال!
علتی بدتر ز پندار کمال
نیست اندر جان تو ای ذودلال
از دل و از دیده ات بس خون رود
تا ز تو این معجبی بیرون رود
علت ابلیس انا خیری بده ست
وین مرض در نفس هر مخلوق هست
گرچه خود را بس شکسته بیند او
آب صافی دان و سرگین زیر جو
چون بشوراند تو را در امتحان
آب سرگین، رنگ گردد در زمان
در تگ جو هست سرگین ای فتی
گرچه جو صافی نماید مر تو را
این حرفت خیلی خطر ناکه. بوی خیال جمع میده! به هرکی هرچقد نعمت بدن، همونقد تکلیف گذاشتن رو دوشت رفیق!!!
10 مهر 90-تهران
خانم مهربان عزیز ممنونم از دقتتون، با حرفهای خانم نصیبه صاد هم موافقم(هر لحظه باید متذکر شویم که در کجا قرار داریم و این خیلی مهم است تا در لحظه ی مهم تصمیم گیری در [b]غفلت[/b] نباشیم)
و می خواهم این رو هم بگم که خیلی خوب است که بدانیم صف ها مشخصند و خدای نکرده منافق هم که نیستیم و ما هرکدام بهتر می دانیم که در کدام سو ایستاده ایم تفاوت در [b]درجات[/b] است که هر چه درجه مان بالاتر می رود امتحانهایمان هم سخت تر می شود و ما هنوز در [b]ابتدای[/b] صف ایستاده ایم(داخل صف هستیم) و نگاهمان به [b]قافله سالار [/b] است ان شاء الله.
یا حق 10 مهر،90 تهران
دیروز شعری را نیمه خواندین [یک مصرع]
گشتم این شعر را پیدا کردم اما به درستی آن اطمینان ندارم منظور شما همین شعر بود؟
دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز
فدای پیرهن چاک ماه رویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر
به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز
"فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی"
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت
که در مقام رضا باش و از قضا مگریز
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
11مهرماه90.تهران
شعر زیبایی بود علاقه مند شدم حفظش کنم ولی حفظ کردنش واقعا مشکل است!
امیدوارم همگی در صف نورباشیم!
13 مهر90 . مشهد مقدس
[/b][/b]
فرمودید دو صف بیشتر نداریم...یا سیاه یا سفید...
من فکر میکنم این دو صف همیشگی نیستند...انسان میتونه بین هر دو راهی توی زندگیش یه صفو انتخاب کنه!
و زندگیمون پر از انتخاب بن این دو صفه!
همیشه سعی کردم صف سفیدو انتخاب کنم...حتی آخر صف بایستم...
14 مهر 90 تهران
بیچاره تر از پروانه یی ست
که کودکان در دست گیرند
....
و رد خونت
راهی
که راست به خانه ی خدا می رود...
یا حق/ 15 مهرماه90, مشهد مقدس
السلام علیک یا ثارالله....
شعر بسیارزیبایی بود!!
یه چیزی که نبایدازش غافل شد داشتن بصیرته...تشخیص صف حق در هرزمان خیلی مهمه!!...خیلی از تیرها با[خیالِ]نیت قربه الی الله به سمت لشگر امام حسین (ع) پرتاب شد...باید به دنبال این باشیم که چه چیزهایی عامل بصیرت افزایی هستن ؟؟
یه عامل مهم دیگه هم داشتن غیرت دینی هست که انسان رو وامیداره وقتی جبهه حق رو تشخیص داد نسبت به اون بی تفاوت و منفعل نباشه و به یاری این جبهه بیاد کما اینکه خیلی ها میدونستن امام حسین (ع) بر حقه اما سستی کردن و با بهانه آوردن از زیر بار مسوولیتشون شونه خالی کردن
خدایا ما رو عاقبت بخیر بمیران
90/7/15
گر جان طلبد دريغ از جان نكنيم
دنيا اگر از يزيد لبريز شود
ما پشت به سالار شهيدان نكنيم
[شعر از مرحوم سید حسن حسینی؟]
١٧ مهر ٩٠ تهران
17مهر- شیراز سومین حرم اهل بیت در ایران
19 مهر 90-تهران
از اونروزی که این شعررو خوندم بی صبرانه منتظرم تا روز عرفه برسه و عقده ی دل باز کنم...
ان شاالله همه ی کسانی که مشتاق زیارت کربلا هستن دعوت بشن.. که لذت این زیارت وصف ناشدنیست.
"ملتمس دعاتون"
ضمنا حق هم نداری تو خیابون راه بیفتی به حجاب اینو اون گیر بدی.منم اگه ببینمت توف میکنم رو لباست.تو یه آدم کثیف هستی.
کاري که تو برايم کرده اي مادرم نکرد
اي مهربان تر از پدر و مادرم حسين
20/مهر/90
برای انسان هایی مثل علی آقا که نه تنها به شخص آقای مرادی بلکه به لباس مقدس روحانیت توهین می کنن واقعا متاسفم. ...
[i][b]آقایی که خودت رو ایرونی می دونی!![/b][/i]
یک ایرانی -با هوشی که معمولاً داره- نباید انقدر بی اساس استدلال کنه! می شه بگید چطوری به این نتیجه رسیدید که حاج آقا حضرت حافظ رو قبول ندارند؟!
لااقل به خودتون زحمت می دادید یه گشتی تو سایت حاج آقا می زدید! و مثلاً عبارت "به قول حافظ" رو جستجو می کردید!
[b]بهتره به جای جلب توجه کردن با این حرف ها، به قلبتون و عقلتون رجوع کنید![/b]
و چشم بسته حرف نزنید!
-----------
[i]****ما مخلص تمام روحانیون دلسوز اسلام و بخصوص استاد بزرگوارمون حاج آقای مرادی هستیم!****
[/i]
21مهر90، تهران
[b]«والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس ان الله يحب المحسنين»[/b]
احتمالا اين «علي آقا» از شنوندههاي دائمي حرفهاي حاج آقا تو برنامهي پارك ملته! ولي اصرار داره از همه چيز برعكس برداشت كنه!
اگر با ديگرانش بود ميلي
چرا ظرف مرا بشكست ليلي
علي آقا! همين كه عضو سايتي و از اين طرفا رد ميشي انشاءالله [b]بهرهمند[/b] ميشي...
[i](21 مهر 90، تهران)[/i]
بعضی وقتا فکر می کنم به این که آدمایی با تفکر "[b]علی[/b]"
...
إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۖ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ (41 زمر)
21 مهر90. اسلامشهر
استاد ناراحتم از اینکه پیام آقای علی رو منتشر کردید( که نه لفظ آقا مناسبشونه و نه اسم علی). خیلی خیلی ناراحت شدم هم به خاطر بیان زنندشون و هم اینکه با[b] شما [/b] اینطوری صحبت کردن.
ولی وقتی که شما منتشر کردید حتما [b]بی دلیل نیست[/b].. شنیده بودم بعضی از افراد به روحانیون توهین می کنن ولی اینجا به عینه دیدم و باعث شد بهتر درس [b]انتخاب صفها[/b] را یاد بگیرم، کسی که اینطور در مقابل [b]حجاب، روحانیت[/b] و فرهنگ غنی اسلامی عربی می ایسته نشون می ده که در کدوم صف قرار گرفته.
استاد خواهشا همونطور که از شما انتظار می ره حتی [b]ثانیه ای [/b] هم این حرفا ناراحتتون نکنه که اجر شما با خداست.
... 90/7/21
21/7/90.تهران
خطاب به علی آقا:
یادداشت آشتی با غزلو خوندین؟؟؟!!!
21مهر90
خطاب به فرد به اسم علی(متاسفانه البته )
شما هر ایده و فکری در خاطر مبارک می پرورونی هیچ منطق و عقل این اجازه رو بهت نمیده به دیگران توهین و تعدی کنی ...پسر جون رو خودت کار کن اینجوری تو هیج اجتماعی حتی بین همفکرات هم دیگه جایی نخواهی داشت ...جداً حساب خودتو با خودت مشخص کن.
باید... چرا تاییدش کردین؟ چرا چرا ی باز خواستی نیست چرای یک سائل است.
شخصیت شما متعلق به خودتان نیست که مجوز بدین اینها جولان بدن ؟! شرمنده ولی من خونم به جوش اومده !!! نصف حرفامو خوردم.
22 مهر 90 تهران
پیام علی رو خوندم
مطلبی به ذهنم رسید
نقطه مشترکی بین خیلی از آدمای شبیه ایشون وجود دارد و اون اینه که پر از خشم هستن . خشمی که با نفرت شدید نسبت به صف مقابلشون همراهه
چرا اینجورین ؟ واقعا چرا ؟
و اینکه آیا ما به خاطر این حسشون مقصریم ؟
گاهی می ترسم که نکنه کوتاهی ما باعث شده بعضی از برادرها و خواهرهامون اینقدر نسبت به ما موضع منفی دارن ؟ یعنی ما مقصریم ؟
22 مهر 1390
آقایی که اسمتو گذشتن یا گذشتی علی!!!.اینجا جای عقده گشایی ها و توهین هایی مثل تو نیست برو تو سایتهای خودت مثل بالاترین و...امثالهم.اونجا دوستات ریختن.شماها که ادعای حافظو ایرونی بودنتون گوش فلکو کرده چه سطحی از شعور و ادب از خودتون نشون دادید چه فرهنگ ایرونی از خودتون نشون دادید که بهش بشه بالیدجز بی ادبی مطلق و.....
واقعا حیف اسم علی که این آدم رو خودش گذاشته و حیف این سایت که بخواد همچین کامنتی توش باشه!
حاج آقا لطفا این یادداشت آقای علی رو بردارید.کسی که ادب نداره حرفش ارزش خوندن نداره چه برسه به تحلیل و ... .به قول آقای فاطمی نیا بعضیا از تفکر توبه کردند
یا علی
استاد ما طاقت دیدن اهانت به شما رو نداریم :(
وگرنه تکلیف کسانی که به دین و هم لباسان شما توهین می کنند که معلومه.
کامنت این آقا رو حذف کنید لطفاً ...
22 مهر 90، تهران
علی خان تو ی آدم بی فرهنگ هستس بهت یاد ندادن با یک روحانی چه جوری صحبت کنی واقعآ برات متاسفم اگه از جایی یا چیزی ناراحتی محترمانه بگو چرا با فحش .برو خودتو درست کن وگرنه آینده خوبی نداری.آقای مرادی هر چیزی که به صلاحشون باشه انجام میدن از امثال توهم کسب اجازه نمیکنن .
علی آقا شما حتی یه ایرونیم به حساب نمیای.
از کجای فرهنگ ایرونی یاد گرفتی اینطوری به کسی توهین کنی؟؟؟ مهم نیست اون آدم کی باشه ولی این که ما کی هستیم مهمه.
ما گوشمون از حرفایی که شما از اسلام و ایران زدی پره. من یه ایرانیم و به مسلمون بودنم با تمام وجودم افتخار می کنم..
لطفا به این آقایی که مثلا حس وطن پرستی شون گل کرده بفرمایید حضرت حافظ تمام اشعارشون رو از قرآن الهام گرفتند و اصلا برکت اشعار حافظ از قرآن است.
بعد هم شما هر کار بکنید معنی همان حرف هستید که از کوزه همان تراود که در اوست.
از شما خواهش میکنم نظر آقای "علی" رو حذف کنین. چنین افرادی، ارزش دیده شدن ندارند. من از طرف ایشون از اینکه خاطرتون از چنین نظراتی مشوش میشه، عذرخواهی میکنم.
انشاالله خدا به حق خانم خدیجه، به شما و خانواده محترمتون عمر با عزت کرامت کنند.
22 مهر 90
سلام آقای مرادی
از شما خواهش میکنم پیام آقای علی رو حذف کنید.واقعا آزارمون میده حرفای توهین آمیز این آقا به اسلام وقرآن عزیز و لباس پیغمبرمون ویکی از کسانی که در این لباس مقدس به اسلام خدمت میکنه
ازتون خواهش میکنم
22/7/90 از جوار کریمه اهل بیت علیها سلام
هرچه خواندم نفهمیدم از چه اینقدر ناراحت هستی و این کینه و بغض توازچیست؟تنها دریافتم که نه چیزی از فرهنگ عرب میدانی نه از فرهنگ ایرانی...تو در این سایت مهمان هستی آیا رسم ایرانی است که وارد خانه کسی(هرچند مجازی)شود و به صاحبخانه توهین کند؟اهانت تو نه فقط به یک انسان بل به تمام اعتقادات یک جمعیت میلیاردی در جهانست آنهم بدون ذره ای توضیح!میخواهم بدانی در خانه تمام ایرانیها حتی خارج ازکشورقرآن هست و چند کتاب مقدس دیگر و حافظ هم هست!پس تو ایران را هم نمیشناسی!
شما درد دين نداري درد ايراني بودن رو داري.
من حافظ رو قبول دارم ولي دوتا سوال ازت دارم
1*شما مسلمان هستيد?
2*جناب حافظ که ايراني بود دينش چي بود?
هويت اصلي انسانها به مرز جغرافيايي نيست به مرز باورها و عقايد هستش.
22/7 /90. تهران شهري از جهان اسلام
متن زيبايي بود.
كاش ما هم جزء صف خوبها بوديم !
از امام حسین (ع) سوال شد : ادب چیست ؟ امام فرمود : ادب آن است که از خانه خود که بیرون می روی ، با هیچ کس برخورد نکنی جز آنکه او را برتر و بهتر از خود ببینی. موسوعة کلمات الامام الحسین (ع) صفحه 750 حدیث 90
این سخن از مردی است عامل به قرآن است که شما فکر می کنید مردم حافظ را بیشتر از آن دست دارند. رعایت ادب و احترام مرزی ندارند برای همه انسان ها ادب زینتی زیباست که شما فاقد آن هستید بهتر است آن کار را اول در مورد خودت اجرا کنید. افکار شما خاص شماست اجازه ندارید از طرف مردم ایران صحبت کنید. چرا که مردم ایران اولین شرط را که ادب است دارند اما شما... . این سایت به اندازه ای برایم محترم است که به همین بسنده می کنم.
از خدا خواهیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
درباره کامنت توهین آمیز؛
این بی ادبی به مروجان دینی پدیده جدیدی نیست، پیامبر ما، که صلوات خدا بر او باد، همچون طبیبی دلسوز گرد شهر می گشت و انسان ها را به بهشت جاودان نوید میداد و از عذاب اعمالشان آگاه میکرد، اما پاسخ این دلسوزی او تمسخر، اهانت و اذیت ایشان بود.
شهاب مرادی،این شاگرد و هم لباس پیامبر ما، از این قاعده مستثنا نیست، اما پیامبر ما و شاگردش به ما آموخته اند که پا از چارچوب ادب فراتر نگذاریم و با امثال شما مقابله به مثل نکنیم.
23 مهر ماه 90 ، تهران
از حافظ نام بردید، آیا میدانید همه افتخار حافظ و دلیل شهرت او به این نام چیست؟
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
ضمناً من به عنوان یک ایرانی مسلمان شیعه، برائت خودم رو اعلام میکنم از اینکه شما سخنگوی ملّت ما و فرهنگ این سرزمین باشید.
يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون، سوره یس آیه 30
ای دريغ بر اين بندگان هيچ پيامبری بر آنها مبعوث نشد مگر آنکه مسخره اش کردند
23 مهر ماه 90 ، تهران
سلام! وقت بخیر:)
آقای مرادی خسته نباشید. صرفا جهت وظیفه است. میدانیم که شما احتیاج به دفاع ندارین و خودتان بهتر و گویاتر از ما از خود و نوشته هایتون دفاع میکنین. اما دو نکته است که قابل تامله اول اینکه آقای علی توجه بفرمایید که ادب و احترام اساس انسان بودنه نه فقط بحث دینی .... اگر به نظر و یا عقیده ای ایمان ندارین نباید با توهین و الفاظ بد باهاش برخورد کرد.
دوم اینکه اگر آقای مرادی چیزی نمیگن علل مختلفی داره... شما فرض نکنین که حرفتون رو به کرسی نشوندین. کسی به حرفای بی اساس توجه نمیکنه اصولا!
آرزو میکنم همه ما مشمول لطف و رحمت پروردگار باشیم همیشه.
خانواده نوپای 3، 23 مهر، تهران
اونشب كه تو پارك ملت از «توهين و ... عفو و گذشت» فرمودين و «پرت كردن دفتر» را مثال زديد با خودم گفتم از اين توهينها كه خيلي راحت ميشه گذشت، توهين اونه كه وقتي ميشنويم احساس ميكنيم دچار عقربگزيدگي شديم كه اون موقع اگه بتونيم در مقابلش، گذشت كنيم كارمون درسته...
و حالا امروز، رفتار شما در مورد اين كامنت (كه يك توهين تمام عياره)،[b] يك الگوي عملي بود براي اون درس، و مشق عفو و گذشت. [/b](منظورم اون قسمتش كه مربوط به خودتونه)
.
(23 مهر 90، تهران)
علي اقا ببين اين بچه هاي بزرگوار و با ايمان نمونه يه ادم مسلمون ايروني با ادبن;
يه نگاه به کامنت ها بنداز با اينکه اهانت هاي بزرگي به مقدسات کردي ولي اقا صدات کرده;
اين اخلاق اخلاق حسيني(ع) هست که همين اخوندا بما منتقل کردن;
براي حسيني شدن وقت داري داستان حضرت حر رو حتما بخون ... شما هم به صف حق
مي پيوندي و حسيني ميشي.
دست منو تو نيست اگر نوکرش شديم.
خيلي حسين(ع) زحمت مارا کشيده است.
استاد عزیزم بر خلاف بقیه دوستان از شما بی اندازه ممنونم که نظر آقایی (که احتمالا الان از روی کمبود خیلی چیزها خوشحاله که حرفی زده و اینچنین جنجال بر انگیز شده) رو انتشار دادید تا من و بقیه دوستانم بدونیم که در مقابل حرفهای بی اساس و تزریق شده گروهی چه نظرات پخته و مستندی وجود داره. و همیشه در مقابل باطل فریاد حق برخاسته میشه.
24مهر90 تهران
ممنون كه يادداشت علي رو گذاشتيد وما رو در اين درد ودر اين درك شريك كرديد
خدا كنه علي اقا يادداشت ها رو بخواند
علي اقا با اين حرفا كه ارام نميشي و چيزي رو هم به اثبات نمي رسوني فقط از ايني كه هستي بيشتر بهم ميريزي بشين يكم فكر كن وخودت رو از نو بچين ان وقت هر جور مي خواهي وبا هر كسي كه مي خواهي به صورت منطقي مبارزه كن با اتش زدن خودت كسي نمي سوزه
در مورد حاجي هم بايد گفت خدا خودش مدافع ادمهاي مومن و كسي كه خدا ابرو بده ابروش نمي ريزه
هر چه كردم همه از دولت قران كردم
يا علي 1390.7.24
بحث ایشون اصلا بحث دینی نیست و تنها یک بحث عصبی و... .
حافظ در گور لرزید که کسی با این ادبیات ازش دفاع کرد.
2011-10-16
ایشون مشکلش همون حجابه!!!
(دوستان به انتهای پیامش دقت بفرمایید که چه حرصی درونشه!)
اگه جراتشو داشت و حرفش حق بود با این اسم(مذکر) نمیومد پیام بزاره و ...
خدا هدایت کنه هممون رو...
این توهین، مصداقی از رفتارهای تندی است که به دلیل نچشیدن طعم ناب و لذیذ باور دین و توجه به کوچه پس کوچه های هدایت الهی است.
متاسفانه اخیراً باب شده عده ای که نچشیده اند، فریاد هزاران توهین رو سر بکشند و مدعی نهایت آزادی باشند.
البته به نظرم تعدادی از دوستان هم در جواب ایشون تند رفته اند. اگر قرار باشه جواب توهین رو با توهین داد که هرگز پیامبر اکرم (ص) با مردم زمانش دگرگونه رفتار میکرد.
اصل جاذبه و مهر دین در به مسیر علاقه مند کردن همین افراد هستش، وگرنه در مسیر نگه داشتن اشخاص دین مدار که آنقدر همت نمیخواد. البته ساده هم نیست.
ان شاء الله این دوست عزیز هم در بچشند طعم شیرین اخلاق و دین رو بچشند.
فراموش نکنیم، گاهی بازخورد عملکرد بد دیگران در مسیر زندگی ناخواسته به ما میرسه، که هنرمند اگه باشی، جذبش میکنی.
استاد، توفیق حضور در کلاس هاتون رو نداشتم، اما از دور پیگیر مطالب و کلامتون هستم، عرض ارادت میکنم.
24 مهر 90. تهران
آقای علی!!!
خدا کنه از اونهایی نباشی که وجودت ضد نور شده باشه.
تافرصت داری یه راهی برای تابیدن نور خدا به دلت باز کن.
[b]محرم نزدیکه[/b]
و حاج آقای مرادی عزیز
واذا مروا باللغو مروا کراما
واقعا از حرفای آقای علی متاسفم.انشاالله خدا هدایتش کنه .
خانوم فرشته گفته بودن این افراد پر از خشمند و این که ایا این تقصیر ما نیست ؟ به نظرم خشم این جور افراد تقصیر ما نیست. بلکه ناشی از نداشتن استدلال درست برای اثبات حرفاشونه . پس تنها وسیلشون برای به کرسی نشوندن حرفاشون خشم ، اهانت و بی ادبیه .
لطفا نظر این آقا رو بر دارید بد جور همه رو بهم ریخته
البته صحبتهای بی ارزش این آقا حتی ارزش عصبانی شدن هم نداره ولی توهین به مقدسات ازجانب یک دیوانه هم آدم رو ناراحت می کنه
به این آقا هم میگم که
1.نه ایرانیها به حمایت شما نیاز دارند ونه [b]حافظ [/b] چون هردو عزت خود را از قرآن و اسلام دارند
2.کمی به خودت زحمت بده ویاد بگیر چطور بابزرگان باید حرف بزنی حتی وقتی سخنان آنها بر خلاف میل تو باشه
3. فکرنمی کنی خیلی زود فریب بازی عرب و عجم رو خوردی؟!!!!
استاد خدا نگهدارتون باشه و صبرتون رو هم روز به روز بیشتر کنه
التماس دعا
یا علی
...
توبه کن علی آقا،از اهانت به لباس پیغمبر واهانت به یه معلم اخلاق و دین توبه کن ،
خدا بخشنده تر از این حرفاست وآقای مرادی مهربون تر از اون چیزی که فکرشو بکنی،توبه کن!!
استاد اَجرُکُم عِندالله...
راستش با خوندن پیام "علی" چند سؤال در ذهنم ایجاد شد:
1.واقعا چرا حاج آقا این پیام رو منتشر کردن؟آیا برای این بود که ما جوش بیاریم و ازشون دفاع کنیم و یا فکر کنیم و موضوعی برامون روشن بشه؟مسلما دومیش بود!
2.آیا واقعا باید عصبانی می شدیم و اعتراض می کردیم یا جواب ابلهان خاموشی است؟چون بحث توهین به مقدسات بود جوابشو پیدا نمیکنم(این سؤال داره مغزمو می خوره!)
3.[b]بحث کلاس مجردها:[/b]برای کسی که طالب هدایت نیست انرژی بیهوده نذارین چون این تلاش حکیمانه نیست. مسلما ایشون از عمد بی ادبانه و عصبانی کننده صحبت کردند
25 مهر 90 تهران
از توهین به ساحت مقدس قرآن خیلی ناراحت شدیم و نیز از توهین به شما که قلبا دوستتان داریم .
خیلی ناراحت شدم که بعد از گذشت 5 یا 6 روز از نوشتن این پیغام (اقای علی) ان را خواندم.
واقعا حیف نام پر مهر مولاعلی.می خواستم از ایشون خواهش کنم که فقط وفقط از جانب خودش وان سطح فکر کوتاهش حرف بزند نه از جانب همه ی مردم ایران بعد هم کمی تحقیق کند که حافظ چرا نامش حافظ شد.استاد ما از شما غیرت دینی را اموختیم و حالا این غیرت دینی به ما اجازه ی سکوت در برابر چنین پیغام سراسر توهین رانمی دهد حتی اگر 5 یا 10 یا 30 روز بعد ان را بخوانیم.با تشکر از زحمات ومهربانی های شما.
25 مهر 90 تهران
ببخشيد با تاًخير جواب دادم متوجه سوالي بودن جمله نشده بودم
بله شعري كه نوشتم از مرحوم سيد حسن حسيني بود
من اين شعر رو از زبان يه شهيد شنيده بودم
خيلي جالب كه براي مثالتون اسم شهرها رو عوض مي كنيد
مثلا وقتي اقا كرمانشاه ميگيد مثلا كرمانشاه و وقتي زيارتي امام رضا ع ميگيد مثلا مشهد
تهران 1390.7.27
در آخر نوشتتون گفتین تا موفق به انجام [b]تکالیف ایمانی[/b] مان شویم. همیشه شنیده بودم [b]تکالیف دینی[/b] نه ایمانی فرق این دو تا رو نمی دونم.
شاید هم فرقی ندارن.
26مهر 90، تهران
مپـندار که تنها “کربـلائیان” را بدان “بـلا” آزموده اند، “وسعت” صحرای کربلا به اندازه همه “تاریخ” است، ای “دل” تو چه می کنی؟“می مانی”یا“می روی“؟ داد از آن “اختـیار” که تـرا از “حسین“(ع) جـدا کند. سید مرتضی آوینی
... بحث خیلی خوبی بود مرسی که شروع کردید خوشحال میشم بازهم ادامه اش بدید. من الله توفیق 02 آبان 90 تهران
به نتیجه کامل رسیدم:
صف من صف مولامون حضرت امیرالمومنینه!من هرطور شده خودم رو عضوی از همین گروه میدونم و با تمام توان برای هرچه نزدیکتر شدن به علمدار صفمون تلاش میکنم!
یا علی! [90/8/5]
چقدر ساده ولی زیبا این عظمت رو توصیف کردن
24آذر90 تهران
29اذر 90- تهران
فکر نمی کنم اینجور کامنتا فایده ای هم داشته باشه. اون آدم هم !!!
8/12/1390
فكر كردن به اينكه صف من كجاست من رو رسوند به اينجا كه ...
اگه انتظار محرم رو كشيدن حسيني بودنه...
اگه وقتي ميشنوم كسي رفته كربلا ،خوشحالي و غم با هم توي قلبم موج ميزنه ،خوشحالي براي اوني كه رفته و غم براي من كه نرفتم...
اگه تشنه شنيدن اسم حسين(ع)و شنيدن روضه هاشون بودن...
اگه فكر كردن بهشون هميشه من رو به اينجا برسونه كه "اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست" ...
اگه فكر كردن به عاشورا من رو به اينجا برسونه كه چطور ميشه با وجود امام حسين(ع) و عاشورا به عاشقي كردن طور ديگه اي نگاه كرد ....
اگه ....
حسيني بودنه
حسيني هستم ولي اگه اينها رو داشتن كافي نيست
ميخوام كه حسيني باشم هر طوري شده
اللهم ارزقنا شفاعت الحسين(ع) يوم الورود
ممنون استاد!
شعر بسيار زيبايي ست، چند بار خوندمش و دوست دارم هر بار ميام اينجا ،اول يك سري به اين يادداشت بزنم و اين شعر رو بخونم و بعد...
19 فروردين 1391
تهران
من از این بخش شعر خوشم اومد:
[b]يا ذبيح الله
تو اسماعيل برگزيده ی خدايي
و روياي به حقيقت پيوسته ي ابراهيم
[/b]
ممنون از به اشتراک گذاری این همه احساس...
[i]یاعلی[/i]
[۳۰ اردیبهشت۹۱]
حیف نیست این شعر خیلی خیلی زیبا رو ول کنیم و کامنت کسی مثل علی رو بخونیم و راجع بهش اظهار نظر کنیم
5 خرداد91 تهران
"سرقت نام انسان"
و سلام بر تو
که مظلوم ترینی
نه از آن جهت که عطشانت شهید کردند
بل از این رو که دشمنت این است
این قسمتش فوق العاده بود
9 تیر 1391 تهران
... ولي از امام حسين و حضرت اباالفضل بدون دست اما با دو بال زيبا ميخوام حاجتمو بده تا تو صف زائرين كربلاش اولين نفر باشم و خدمتگذار.. انشالله ... گرچه اون زمان اگردر كربلا بودم خارج صف بودم حتي تو ذخيره ها هم جا نداشتم الان هم ندارم ..التماس دعاي فراوان ١٣٩٢/٦/١٥ مصادف با ولادت حضرت معصومه
مديريت دولتي.تهران.٩٥/٧/٢٠
حمید گیوی ، 29 سال ، دوره چهارم کلاس مجردها
البته من یه کم قضیم فرق داره ولی همیشه از این میترسم که تو لحظات حساس دوباره تصمیم اشتباه بگیرم.