بگو عزیزم!
زندگی خانوادگی شبيه کوه يخ شناور در اقیانوس است. بيشتر مردم فقط ازجزء کوچکي از ازآن مطلع هستند(جزء کوچکي که آن را مي بينند وفکر ميکنند همه کوه يخ همين است).
وبرخی که می دانند کوه بخش دیگری نیز زیر آب دارد ولی آن را خوب نمی شناسند با وضعشان با دیگران فرقی نمی کند واگر کشتی آنها ...غرق می شوند.
همانطورکه سرنوشت کشتی به آگاهی از باقيمانده کوه يخ در زير آب بستگی دارد سرنوشت خانواده نيزبه آگاهي از احساسات، احتياجات و انديشه های اعضای خانواده وابسته است.
اين که درخانواده هرکس فکرکند درست عمل می کند برای به سلامت رسيدن کشتی به مقصد کافی نيست.
شما به عنوان پدر و مادر خانواده ( ناخدای کشتی) آيا به خوبی مي دانيد دختر نوجوانتان چه اهدافی درزندگی دارد؟
چه راههایی را براي رسيدن به اهدافش انتخاب کرده؟
چه انتظاری ازشما براي رسيدن به هدفهايش دارد؟
درباره شما چگونه فکر ميکند؟ و...
و يا پسر جوانتان چه آرزوهايي دارد؟
چه سرگرمي هايي دارد؟
دوستانش را چگونه انتخاب مي کند؟
نسبت به شما چه احساسي دارد؟ و...
در بسياري از خانواده ها اين سؤالات يا بي جواب مي ماند و يا جواب دقيقي به آنها داده نمي شود چرا که اعضاي آن واقعا يکديگر را نمي شناسند!
براي شناسايي دقيق اين کوه يخ چه بايد کرد؟
گفتگو اولين، بهترين و کارآمد ترين راه شناخت است.
انتظار نداشته باشيد که همه، خواسته ها واحساسات شما را از چهره تان بخوانند همانطور که شما هميشه نمي توانيد افکار ديگران را با ديدنشان حدس بزنيد.
گفتگو کردن درخانواده هنراست و گوش دادن هنری بالاتر.
ممکن است بگوييد ما سر سفره شام با هم حرف مي زنيم اما اين کافي نيست. گفتگوي خانوادگي باهدف ياد شده بايد دقيق و جهت دار باشد.
"جلسات خانوادگی" منظم باهدف گفتن و شنيدن شما را با حقايقي آشنا مي کند که شايد تا به حال درباره آنها فکر نمي کرديد.
کافيست شما متوجه شويد که دخترتان به جاي گرفتن هداياي گرانقيمت دوست دارد ازشما بشنود :دخترم من به تو افتخار ميکنم. لذت اين دانستن و اثر آن آن قدر زياد است که لحظه های شادی را برايتان بوجود مي آورد. خودتان را از اين لذت محروم نکنيد.
همين امروز با توافق اعضای خانواده زمانی را مشخص کنيد تا هر کس آزاد و بي ملاحظه از خودش و انتظاراتش بگويد.
سعه صدر را نيز فراموش نکنيد.
شادي واقعي را که حق شماست درخانواده تان جستجو کنيد.
شروع کنید ودیگران را هم تشویق کنید.
فرار از گفتگو
اما حاج آقا به پدر و مادر ها بگوئید سرزنش کردن و تحقیر و کنار بگذارند و بپذیرند این بچه الان که در دامان شماست اشتباه کند بهتر از این است که وقتی این اشتباهات بروز کند که مساله دیگر تبدیل به یک مشکل بزرگ شده
نظرم صحیح است؟!
شایداطلاع ازاندیشه های یکدیگرگاها مشکل آفرین شود!مسافران درکشتی ازمقصدمعین ِخود مطلع اند ومی دانندوجهت کشتی را میدانند.خانواده ها=مسافران کشتی/باتنوعی بیشتر.خانواده نوع 1:بامقصد و راه معینی.همه می خواهند به شمال بروند.خوب مشکل:کمتر. خانواده نوع2:افرادهم مسیر نیستند.یکی شمال است ویکی جنوب،یکی شرق ویکی غرب.سکانی هر لحظه یک سوست.به جایی نمیرسدیاغرق میشود،ویاافراد دراولین فرصت کشتی یشان را تغییر می دهند.این اتفاق دربعضی خانواده هارخ میدهد.=عامل دوری اعضا ازهم.
وقتی فردی مسیرش راانتخاب کرده و ماچندان تاثیری نداریم،کاری نکنیم که روابطمان هم خراب شود ودر آخربعدازحتی سال ها روابط قطع شوند.شایدبرخوردخوب= باتغییری مثبت شود.اگر روابطمان هم به خاطر تفاوت درانتخاب هایمان خطشه دار شود.ازهم ناراحت میشویم وبعد دور.بی شک هیچ احتمالی برای بهترشدن باقی نمی ماند.
انشاالله حل شود..
*در پرانتز:معمولا ارزش های اعضا یکی ست.این سلایق است که بین افراد متفاوت است.
اگر طرز صحیح برخورد با یکدیگر را بدانیم بارعایت جوانب،بسیاری از مشکلات به راحتی حل می شود.*
وقتی فردی مسیرش راانتخاب کرده و ماچندان تاثیری نداریم،کاری نکنیم که روابطمان هم خراب شود ودر آخربعدازحتی سال ها روابط قطع شوند.
خواهر و برادرانی را می شناسم که سالی 1بار به دیدار هم میروند..اینست اخلاق اکثرما ایرانی ها:تفاوت یکدیگر را نمی توانیم بپذیریم...آنگونه که هستیم با هم کنار نمی آییم. نه از این سمت به آن سو و نه بلعکس.
نتیجه آخر:همین است که صله رحم مدام کمرنگ تر و کمرنگ تر می شود...برف کوچکی که هرچه سرعت میگیرد گوله اش بزرگتر و بزرگتر و آسیب رسان تر می شود.
برخوردخوب،دوستانه وصحیح وبه جا= عامل تغییری مثبت .
___
ببخشید خیلی شد.
انشاالله حل می شود..
بابا چه خبره این جا؟ چرا اینقدر از پدر و مادرها طلبکاریم؟ هر پدر و مادری نقطه ضعف هایی داره (حتی پدر و مادر من)ولی اجازه ندارم این قدر تند دربارشون حرف بزنیم.اونها ما رو دوست دارند ممکنه ندانسته اشتباهاتی بکنند.مگه خودمون تا حالا کار اشتباهی که به عزیزانمون ضرر بزنه نکردیم؟
وقتی مادر و پدرم از حجابم تعریف می کنندو می گن ما افتحار می کنیم به حجابت خیلی خوشحال میشم
سلام! وقت بخیر:)
راستش الان انتظار زیادی دیگه از پدر و مادرم ندارم .... ولی انگیزه هر تلاشم برای بهتر شدن و بالاتر رفتن و کسب هر موفقیتی این بوده که پدرم بهم بگویند بهم افتخار میکنند. متاسفانه هنوز کاری نتوانسته ام بکنم که ازم راضی باشند یا بهم افتخار کنند .... این تلاش الان دیگه به مراتب کمتر شده ولی هنوز نیاز اینکه بشنوم بهم افتخار میکردن بسیار واضح در تمامی سکوت های میان رفتارهام فریاد میزنه. 90/6/3
خانواده ما شاید هرروز صحبت و جلسه وجود داره...ولی نمیدونم چرا بحث بالا میگیره و جدل و قهر و دلخوری و...بی نتیجه!
از مباحث کوچک مثل چیدمان خانه تا مسائل مهم مثل ازدواج!
من 25 ساله هم دائم به عنوان مقصر کوبیده میشم! 90/6/8
ای بابا ... تا نوجوونیم یجور کله شقی میکنیم وقتیم جوون میشیم یجوره دیگه ...
منکه نوجوونیم یکم آدم بودم الان نه خودم از خودم راضی نیستم خداکنه پدر مادرم ازم راضی باشن ... اما این خواهر کوچولوم به من میگه تو حرف منو نمیفهمی نمیدونم حرف حسابش چیه که من با اختلاف 9سال حرفشو نمیفهمم ... مامان باباها درسته که توی یه دوره دیگه بودن طرز فکرشون با طرز فک ما فرق داره اما فکرمون یکیه نوع بیانمون فرق داره همه این کوه یخ بهم وصله مگه میشه یه گوشش یه چیزی بگه یه گوشه دیگش یه چیزه دیگه ... همه یه چیز میگیم فقط با زبونای مختلف کاش گوشای مختلف واسه شنیدنو فهمیدن بیانای مختلف داشتیم ...
خدا پدر مادرامونو برامون حفظ کنه سایشون بالاسرمون باشه ... توقع ما جووناروهم کمتر کنه ...
19/06/90
[6دی90]
تا2 سال پیش ما توی خونمون هر شب بعد از شام درمورد اتفاقایی که در روز برای هر کدوم مون افتاده صحبت میکردیم و بقیه نظر میدادن خیلی خوب بود ی جورایی تخلیه میشدیم البته اون موقع من کلم داغ بودو با این چیزا حال نمیکردم حالا که نیاز به همچین گفتگوهایی دارم پدرم کم حوصله شده مامانم مریض شده خواهرو برادرم ازدواج کردن وبه فکر خودشونن و من حالا قدر اون روزا رو میدونم ولی دیگه دیرشده
۸بهمن۹۰
آره یادش بخیر هیچ وقت یادم نمیره اون دوران که همه آخر هفته جمع می شدیم کنار هم از مشکلاتمون میگفتیم اما حالا نه از اون جلسات خبریه نه از اون درد دلا!
یه زمانی برای ندیدن 3 ساعت همدیگه گریه میکردیم که دلمون تنگ میشه اما الان دلمون نمی خواد3 ساعت هم دیگرو ببینیم
آیندمون داره بکجا میره؟!
حاج آقالطفا روی این مسئله به پدر و مادرها تاکید کنید
ممنون
2012-04-24 11:30
زهرا-اصفهان
حاج آقا خیلی خوبه بتونیم مهارت حرف زدن با همو یاد بگیریم خصوصا والدین با فرزندان.خوبه از چیزایی که نیاز داری وبرات کم گذاشتن حرف بزنی فقط اگه بهت برچسب عقده ای بودن نزنن.من دیگه دردو دلم شده با خدای خودم.
التماس دعا [سلام/ منفعل نباش! کریمانه مثل باران ببار]
[۲۵تیرماه ۹۱]
نمیدونم حکمت خدا چیه که یکی مثل من این پدرشه،یکه ام مثل فرزندان شما پدرشون شما هستین.
هر روز خدا قبل از اینکه پدرم بره به رخت خواب بهش میگم دوبار میگم دوست دارمممم پدرمممم ، یکی واسه خودش یکی هم جبران اون روزا که به مادرم نمیگفتم ، حالا دیگه خواهرم هم قدرش رو میدونه ، طفلی روز و شب سر کار ،
بچه هااااااا تا دیر نشده بهشون بگیددددد قدرشون رو بدونیننننن
این واقعا خیلی خوبه که اعضای خانواده مدت زمانی را برای هم بگذارند وبا هم در مورد مشکلاتشان ، موفقیت ها و حتی شکست ها صحبت کنند وهمدیگر را درک کنند وبرای رسیدن به موفقیت همدیگر را یاری کنند . اما متاسفانه پدرومادر من به این صحبت های درست هیچ اعتقادی ندارند وفقط می خواهد روی ایرادهای خود وحتی بچه های خود سرپوش بگذارند و می گوید تو که مشکلی نداری ما سعی کردیم که تو هیچ کم وکسری نداشته باشی و فقط می خواهی خودت رو لوس کنی و حرف زدن روزانه و سر سفره کافیست دیگه جلسه خانوادگی یعنی چی ؟ امیدوارم همسر آیندم نسبت به این مسئله بی تفاوت عمل نکنه .
من یکسال میشه که مادرم رواز دست دادم و واقعا عاشقش بودم محبتی که به بجه هاش داشت جای تمام کمبودایی رو که به واسطه 35 سال بیماری قلبی داشت پر میکرد روحش شاد و بهشت برین جایگاهش انشالا
تورو خدا قدر مادراتونو بدونید حتی اگه بد خلقی هایی هم داشته باشند،شما بهشون محبت کنید خیلی زود دیر میشه ها
انشاالله همنشین امیرالمؤمنین باشید....التماس دعا....
22 ساله.دانشجوی کارشناسی ارشد.تهران
هرسری هم بابا میگه بیاین کارتون دارم و یه جلسه تشکیل میشه نشده همیشه حرف بابا و مامان یکی دربیاد !اگه من مشکل داشتم یا خواهرم میبینیم مامان و بابا هماهنگ نیستن و داره دعوا شروع میشه!ازنظر من وقتی دونفر میخوان یه زندگی تشکیل بدن باید...1- ازهمون اول باهم هماهنگ باشن و به حرفای هم احترام قائل باشن 2-جلوی بچه ها حرمت شکنی نکنن! نه حرمت خودشون نه همسرشون نه بچه ها رو نشکنن 3- دعواها یا گرفتاری های بین خودشونو ببرن تو خلوت باهم حل کنن! 4-از زمان تولد فرزندشون سعی کنن خلقیاتشو بشناسن و بدونن این فرزند ""قلقش"" چیه!!اگه عصبانیه!خب وظیفه پدر مادره که حواسشون باشه تا باارامش بیشتر باهاش حرف بزنن وبدتر عصبیش نکنن !راهشو پیدا کنن ونمونه های دیگه
اینا فعلا توذهنم بود...البته کلی حرف هم تو دلما!!!
[b]یاعلی...[/b]
سلام استاد
متاسفانه پدر ومادر ها کم حوصله هستند ؟برای همین وقت برای شنیدن حرف
بچه ها ندارند اهسته حرف میزنیم ولی دادو بیداد میشنویم ترجیح میدهیم
ساکت باشیم ؟ چون اساس گفتگو آرامش وقتی طرف مقابل نداره ؟چه جوری میشه ارتباطات کلامی داشت؟
در پناه یکتا بی همتا سلامت وسربلند باشید