خاطره ای به رنگ نیایش
اواخر سال 82 دوست خوبم آقای سیدعلی احمدی و آقای اهرابی از گروه معارف شبکه تهران جهت شرکت در برنامه زنده ظهرگاهی شبکه تهران به نام «تا نیایش» برای یک هفته دعوت کردند. اون روزها برنامه هر هفته یک کارشناس مذهبی داشت. همیشه برنامه ام این بوده و هست که فقط در یک شبکه و یک برنامه دیده شوم و از تکرار مزاحمت برای مردم فراری هستم برای همین قبول کردن برنامه جدید و شبکه جدید برایم سخت بوده (و تجربه های متفاوتی هم این حس را تقویت کرده) اما چون به همین دلیل دعوت آقایان را در چند نوبت نپذیرفته بودم و شرمنده شده بودم و ... خلاصه؛ دل را به دریا زدم و رفتم.
در آن یک هفته با آقای مجید یراقبافان گفتگو کردیم. مناسبت آن هفته انتخابات مجلس هفتم در جمعه ی همان هفته بود و موضوع پیشنهادی گروه اهتمام به امور مسلمین و شرح روایت نبوی ؛ من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم و ...
با اصرار آقای اهرابی و پس از مذاکره با آقای حرمی رییس شبکه که مردی متدین، هیئتی و از مبارزین قبل از انقلاب است، پذیرفتم که برنامه را ادامه بدهیم و از آن پس هر هفته روزهای دوشنبه و چهارشنبه به استودیو صبا و ساختمان پخش شبکه تهران می رفتم، یک روز بیان مباحث و یک روز پاسخ به پرسش های بینندگان و روزهای دیگر هم برنامه کارشناس نداشت و فقط با مجری و پلی بَک اجرا می شد.
مباحث برنامه عمدتا تربیتی و معنوی بود (موضوعاتی مثل آداب نماز، آداب زیارت، مسجد، توبه و رفاقت با خدا و تربیت کودک و...) و فضای گفتگوها که گاهی بسیار صمیمی می شد اغلب حال و احوالی بهاری و ابری داشت و بسیاری از روزها در برنامه شاهد اشکهای نم نم مجریان خوب و دوستداشتنی برنامه؛ آقایان حسن سلطانی، مجید یراقبافان و ناصر براتی بودم. روزهای خوشی بود.
فضای دوستانه و صمیمی گروه برنامه ساز و از همه مهم تر همراهی مداوم و عنایت بینندگان محترم مشوقی بود که از زمستان 82 تا مهرماه 84 « تا نیایش » تنها برنامه ی ثابت من در سیما بماند.(مثل آن روزهایی که در سال 80 فقط شبکه خبر برنامه داشتم و یا دو سالی که برنامه میعاد شبانه شبکه یک و این سالهای اخیر شبکه دو...)
فرصتی شد تا پس از سه سال و نیم ، الان از آقایان: محمدحسین حرمی مدیر سابق شبکه و مجید رجبی معمار مدیر شبکه تهران، محمود بهمنی و علی اهرابی نیا مدیران وقت گروه معارف شبکه تهران، سید هاشم هوشی سادات مدیر وقت گروه طرح و برنامه شبکه، جواد بیک محمدی و هادی آشتیانی تهیه کنندگان وقت برنامه و آقای دکتر ناصر باهنر از اعضای شورای طرح و برنامه و تمامی دوستان پخش اعم از تصویربرداران و کارگردانان تلویزیونی و... با احترام یادی کنم و مجدد از تمامی این عزیزان تشکر کنم.
اما چرا دیگر نرفتم؟ این سخن بگذار تا وقت دگر!
الغرض دهم اسفند ماه 87 ؛ دوم ربیع الاول ؛ برای تجدید خاطره و به پاس لطف ها و دعوت های مکرر دوستان خوبم در شبکه تهران به استودیوی پخش برنامه ی «تا نیایش» رفتم و ...
و تعداد قابل توجهی از دوستان عزیز در اینجا سوال داشتند: اِ؟! از کی؟ تا کی؟ چرا؟! موضوع؟ و برخی گلایه (که عادت خوبی نیست!) و ...
واقعا یادش بخیر.استاد اولین آشنایی من با شما اون موقع بود. بنده حدودا 12 سال داشتم و ظهر ها قبل از رفتن به مدرسه می نشستم پای برنامه. قشنگ ترین ساعت های معنوی من پای تلویزیون... در واقع فکر می کنم با سن و سالی که داشتم، مباحثی که مطرح می کردید و همچنین فضای معنوی برنامه در حکم چکش کاری های اساسی بود بر عقاید من.
حالا هم به لطف خدا توفیق حضور در کلاس مجرد ها رو دارم که لحظاتش قابل تعویض با هیچ چیز نیست!
22 سال، دانشجوی مهندسی مکانیک، کرج